#شکستن_نفس
باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع #ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.
ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود!
راوی: جمعی از دوستان شهید
#سلام_بر_ابراهیم 🌹
رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران، سروکله زدن و بازی و خنده بود،مثلا"چندنفر دور هم جمع میشدند وکلاه یک کارگری که ازآنجارد میشد را برمیداشتند و برای هم پرت میکردند و مردم آزاری های این مدلی.
اما رفاقت با ابراهیم، الگوگرفتن و یادگیری کارهای خوب بود. او غیر مستقیم به ماکارهای صحیح را آموزش می داد. حتی حرفهایی که می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم.
من موهای زیبایی داشتم. مرتب به آنهامی رسیدم و مدل و... درست می کردم. خیلی ها حسرت موها و تیپ ظاهری و زندگی من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود، اما در عین سادگی دل میبرد. یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد.
ابراهیم جمله ای گفت که فراموش نمیکنم: نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش.
این را گفت و رفت...
#سلام_بر_ابراهیم ✋🌹
@shahid_beyzaii
🌺﷽🌺
#اسوه_های_انتظار🍃
هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی میپوشید به محل کار میآمد یکروز متوجه شدم خیلی گرفته و #ناراحت است. علت را جویا شدم و متوجه شدم دختری #مزاحم او شده و گفته تا تورو به دست نیارم ولت نمیکنم به ایشان گفتم با این تیپ و قیافه که تو داری،این اتفاق خیلی عجیب نیست از فردا او بدون کت و شلوار و باچهره ای ژولیده و موهای تراشیده و دمپایی به سر کار می آمد تا اینکه از آن وسوسه شیطانی رها شد
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
منبع: کتاب #سلام_بر_ابراهیم
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌺🍃
💜 #زمینه_سازظهورباشیم 💜
🌸🍃اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸🍃
🌺اللّهـــــــم عجل لولیـــک الفــــــرج🌺
💠برادر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی:
🌷محمودرضا هرچه داشت از #فرهنگ_ایثار و #شهادت بود.
میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتابهایش را خوانده بود.
«همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریبا همهکتابخانهاش به جز چند کتاب، کتابهای دفاع مقدسی بود.
«خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، «ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»،
« #سلام_بر_ابراهیم » و
این کتابهایی که در دسترس همه است.
@shahid_beyzaii💯
💠خواهر شهید هادی می گفت:
آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود کمتر غذا میخورد. وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم.
در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند.
میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک. دوستدارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم. دوستدارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد.
#سلام_بر_ابراهیم
#یادش_با_ذکر_صلوات
@shahid_Beyzaii
💠برادر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی:
🌷محمودرضا هرچه داشت از #فرهنگ_ایثار و #شهادت بود.
میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتابهایش را خوانده بود.
«همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریبا همهکتابخانهاش به جز چند کتاب، کتابهای دفاع مقدسی بود.
«خاکهای نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، «ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»،
« #سلام_بر_ابراهیم » و
این کتابهایی که در دسترس همه است.
@shahid_beyzaii💯
🌸🍃🌸🍃
اولین سال جنگ بود که چند تایی از بچه های گروه اندرزگو به سمت یکی از ارتفاعات شمال منطقه گیلان غرب رفته بودند. آن زمان پاسگاه مرزی دست نیروهای بعثی بود و با خیال راحت در جاده ها رفت و آمد می کردند. بچه ها به بالای تپه ای که مشرف به مرز بود، رسیدند. ابراهیم مثل همیشه کتاب دعایش را باز کرد و با نوای زیارت عاشورای او همه بچه ها دم گرفتند و صدای زمزمه شان در فضا پیچید.
بچه ها با نگاهی حسرت آلود به مناطق اشغالی نگاه می کردند، یکی از آنها رو به ابراهیم کرد و گفت: چطور این بعثی ها باید به راحتی آنجا تردد کنند و ما...
یعنی می شود یک روزی برسد که مردم ما هم از روی این جاده ها به خانه ها و شهرهای خودشان بروند. ابراهیم که این حرف ها را شنید، گفت: «این حرفا چیه که میزنی، یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا.»
آن مرز جایی نبود جز مرز خسروی و حالا سال ها از آن روزها گذشته بود که بعضی از باقی مانده بچه های آن روز به اتفاق هم به سمت کربلا حرکت می کردند که در پیاده روی اربعین شرکت کنند. یاد همان حرف های ابراهیم افتادند که می گفت: یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا.
#سلام_بر_ابراهیم
در انتشار این مطلب کوشا باشیم
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii