eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
8.4هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ باران شدیدی در تهران باریده بود. خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد. ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود! راوی: جمعی از دوستان شهید 🌹
رفاقت ما با تمام بچه های آن دوران، سروکله زدن و بازی و خنده بود،مثلا"چندنفر دور هم جمع میشدند وکلاه یک کارگری که ازآنجارد میشد را برمیداشتند و برای هم پرت میکردند و مردم آزاری های این مدلی. اما رفاقت با ابراهیم، الگوگرفتن و یادگیری کارهای خوب بود. او غیر مستقیم به ماکارهای صحیح را آموزش می داد. حتی حرفهایی که می زد که سالها بعد به عمق کلامش رسیدیم. من موهای زیبایی داشتم. مرتب به آنهامی رسیدم و مدل و... درست می کردم. خیلی ها حسرت موها و تیپ ظاهری و زندگی من را داشتند. ابراهیم نیز خیلی زیبا بود‌، اما در عین سادگی دل میبرد. یکبار که پیش هم نشسته بودیم، دوباره حرف از مدل موهای من شد. ابراهیم جمله ای گفت که فراموش نمیکنم: نعمتی که خدا به تو داده را به رخ دیگران نکش. این را گفت و رفت... #سلام_بر_ابراهیم ✋🌹 @shahid_beyzaii
🌺﷽🌺 🍃 هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی می‌پوشید به محل کار می‌آمد یک‌روز متوجه شدم خیلی گرفته و است. علت را جویا شدم و متوجه شدم دختری او شده و گفته تا تورو به دست نیارم ولت نمی‌کنم به ایشان گفتم با این تیپ و قیافه که تو داری،این اتفاق خیلی عجیب نیست از فردا او بدون کت و شلوار و باچهره ای ژولیده و موهای تراشیده و دمپایی به سر کار می آمد تا اینکه از آن وسوسه شیطانی رها شد 🌷 منبع: کتاب شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🌺🍃 💜 💜 🌸🍃اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸🍃 🌺اللّهـــــــم عجل لولیـــک الفــــــرج🌺
💠برادر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی: 🌷محمودرضا هرچه داشت از و بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتاب‌هایش را خوانده بود. «همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریبا همه‌کتابخانه‌اش به جز چند کتاب، کتاب‌های دفاع مقدسی بود. «خاک‌های نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، ‌«ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، « » و این کتاب‌هایی که در دسترس همه است. @shahid_beyzaii💯
💠خواهر شهید هادی می گفت: آخرین باری که ابراهیم به تهران آمده بود کمتر غذا میخورد. وقتی با اعتراض ما مواجه میشد میگفت: باید این بدن را آماده کنم. در شب های سرد زمستان بدون بالش و پتو میخوابید و میگفت: این بدن باید عادت کند روزهای طولانی درخاک بماند. میگفت: من از این دنیا هیچ نمیخواهم حتی یک وجب خاک. دوستدارم انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم. دوستدارم بدنم در راه خدا قطعه قطعه شود و روحم در جوار خانم حضرت زهرا (س) آرام گیرد. @shahid_Beyzaii
💠برادر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی: 🌷محمودرضا هرچه داشت از و بود. میراث فرهنگی دفاع مقدس را دوست داشت، مجموعه کتاب‌هایش را خوانده بود. «همپای صاعقه» را واو به واو خوانده بود. تقریبا همه‌کتابخانه‌اش به جز چند کتاب، کتاب‌های دفاع مقدسی بود. «خاک‌های نرم کوشک» را با علاقه بسیاری خواند، سری «به مجنون گفتم زنده بمان»، ‌«ویرانی دروازه شرقی»، «ضربت متقابل»، « » و این کتاب‌هایی که در دسترس همه است. @shahid_beyzaii💯
🌸🍃🌸🍃 اولین سال جنگ بود که چند تایی از بچه های گروه اندرزگو به سمت یکی از ارتفاعات شمال منطقه گیلان غرب رفته بودند. آن زمان پاسگاه مرزی دست نیروهای بعثی بود و با خیال راحت در جاده ها رفت و آمد می کردند. بچه ها به بالای تپه ای که مشرف به مرز بود، رسیدند. ابراهیم مثل همیشه کتاب دعایش را باز کرد و با نوای زیارت عاشورای او همه بچه ها دم گرفتند و صدای زمزمه شان در فضا پیچید. بچه ها با نگاهی حسرت آلود به مناطق اشغالی نگاه می کردند، یکی از آنها رو به ابراهیم کرد و گفت: چطور این بعثی ها باید به راحتی آنجا تردد کنند و ما... یعنی می شود یک روزی برسد که مردم ما هم از روی این جاده ها به خانه ها و شهرهای خودشان بروند. ابراهیم که این حرف ها را شنید، گفت: «این حرفا چیه که میزنی، یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا.» آن مرز جایی نبود جز مرز خسروی و حالا سال ها از آن روزها گذشته بود که بعضی از باقی مانده بچه های آن روز به اتفاق هم به سمت کربلا حرکت می کردند که در پیاده روی اربعین شرکت کنند. یاد همان حرف های ابراهیم افتادند که می گفت: یه روزی می رسه که مردم از همین جاده ها دسته دسته می رن کربلا.  در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii