ســـــلام ..
♨️اومدم چند ڪلامے باهات حرف بزنم.😊
نمیدونم الان چیـا ڪم دارے⁉️
ڪجـاهاے زندگیت گره داره⁉️
ناراحتیـت چیا هست⁉️
نمیدونم چقدر تلاش ڪردے برے #سمت_خدا..
نمیدونم چقدر برا #امام_زمانت دلـ💔ـواپسے..
چقدر دلت هوایے میشہ برا اومدنش..😔
♨️چند تا حرف دارم برات
ڪہ اگہ خوب دل بدے
شاید یہ جا پیدا ڪنے
ڪہ برے دردودل ڪنے
غصه هاتو ڪم ڪنے
دیگہ هے نگے من ڪہ تنهـام☺️
👈هر وقت دلتــ💔ــ ـگرفت از آدما،
دلت تنگ شد براے یہ رفیق مهربون💞
ڪہ بتونے حرفاتو بهش بگے
برو سر مزار #شهـــــدا...🌷
اونجا یہ #دوست_شهید برا خودت انتخاب ڪن، سر مزارش حرفاتو بزن..
اگہ نمیتونے برے، بگرد دنبال شهیدے ڪہ #نگاهش تورو نگہ میداره...👌
باهاش #رفیق شو😊
حرفاتو بهش بزن..
اصلا رودربایستے نڪنیااا
همہ رو بگــــو
بےتعارف..
این رفیق با بقیہ رفقات فرق دارهااا😌
حتے اگہ غصہ هات😓 سر اشتباهات خودت بود..
نمازت قضا شد،
غیبت شنیدے،
نگاهت بہ خطا رفت⛔️
برو بهش بگــو
ڪہ دلت شڪستہ از گناه📛،
بگو غم دارے برا دورے از #خدا،
بگو دستتو بگیره..
بهش بگو :👥
من یہ رفیق شهید🕊 دارم
اونم #تویے؛هوامو داشته باش😔
تویے ڪہ زنده اے
تویے ڪہ دنیا رو چشیدے و دردامو میفهمے..
آخ اگــہ ڪہ دلــت بشـڪنہ... 😔
خودش خریدار دلتــ❤️ــہ
حتما امتحانش ڪن 👌
#شهدا_زنده_اند...✌️
🌸🍃🌸🍃🌸
@Shahid_Beyzaii
کف خیابان🇮🇷
شهید حسین ولایتی فر
با شهدا تا شهادت...:
جای حسین خالی | #قاسم_علیدادی
چند شب پیش که طبق قرار هر هفته با بچه های هیات رفته بودیم دیدار با خانواده شهدا.
همش تو این فکر بودم که کاش حسین هم الان اینجا بین ما بود...
می دونستم بقیه رفقا هم همین فکر رو دارند.
اخه تا اخرین هفته ای که بود تو همین دیدار ها شرکت می کرد...
هر جور شده خودشو از اهواز می رسوند تا تو این مراسمات شرکت کنه..
بارها شده بود که دوستانی از خارج هیئت پیشنهاد بدن که روز دیدار رو تغییر بدیم بزاریم اول هفته، تا اونها هم بتونند تو دیدار شرکت کنند.
اما ما هر بار می گفتیم که اولویت خادمای هیات هستند...
اونروزها حسین چهارشنبه ها هرطوری شده خودشو از اهواز می رسوند.
تو همین فکر و خیال بودم و با خودم می گفتم ای کاش...
ای کاش حسینم امشب اینجا می بود.
کاش حسینم مثل قدیم تو جمع رفقا می نشست.
می اومد تو محفل شهدایی مون.
ولی غافل از اینکه حسین هم هست.
حسین همین الانم بین ما رفقا نشسته.
غافل از بی خبری مون.
...
دم دمای سحر بود که خواب دیدم با بچه های هیئت رفتیم دیدار...
چیز زیادی از دیدار با خانواده شهیدی که تو خواب دیدم یادم نیست...
فقط اون لحظه ای که می خواستیم عکس دست جمعی بگیریم تو ذهنم مونده..
اون لحظه بود که هممون جمع شدیم...
دیدم رفیقمون حسین هم اومد ایستاد کنار بقیه بچه ها..
با همون لبخند همیشگی..
خیلی سر حال بود...
محو تماشاش شده بودم.
رفتم که حسینم رو در آغوش بگیرم که از خواب پریدم...
بیدار که شدم با خودم گفتم تنها دل بیچاره ی من ،نقش زمین شد !
یا هر که نگاهش به تو افتاد چنین شد؟!
#شهدا_زنده_اند
#رفیق_شهیدم
#سردار_هیات