eitaa logo
'شهید ࢪضو؎‌'
142 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
719 ویدیو
19 فایل
﴾﷽﴿ میگفت: یہ‌طوࢪے‌زندگے‌ڪن؛ ڪہ‌هࢪ‌کس‌تو‌رو‌دید بگہ‌این‌زمینے‌نیست…حتماً‌شهید‌میشہ!♥️🌿 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون..... اندڪے شرط!⇩👀🌸 @shahid_razavi ناشناس مدیࢪ! ⇩🖊🖇🕶 https://harfeto.timefriend.net/16638770000902
مشاهده در ایتا
دانلود
‹.💕🗒.› ‹.🏀🌸.› ماه رمضان را آمده بود خانه. به علی می گفت« امسال ماه رمضون از خدا اهدی الحسنیین را خواستم ؛ یا شهادت یا زیارت. » هر شب با موتو علی می رفتند دعای ابوحمزه. هر سی شب! وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود. ناله می زد. داد می کشید. استغفار می کرد. از حال می رفت. از دعا که بر می گشتند، گوشه ی حیاط، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت. هنز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال، العفو می گفت. گریه می کرد. می گفت« ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم می شم. » یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 75 🌹=🌹=🌹=🌹=🌹=🌹=🌹=🌹=🌹 شب احیا بود. عملیات هم نزدیک. بچه ها جمع شده بودند که قرآن سر بگیرند هرکی یک گوشه توی حال خودش بود و گریه می کرد. وسط مراسم یکی بلند شد و با گریه و زاری گفت« برادر ها ! من دیشب خواب امام زمان را دیدم. گفت برو به بچه ها بگو هرچه زود تر بکشن عقب. » رفتند با یکی از بچه ها، توی یک چادر تنها گیرش آوردند و کتک مفصلی بهش زدند. یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 47 ‹.🏀🌸.› ‹.💕🗒.›
••💜🍆•• <.🎖🐱.> 🙃بعد از شهادت فرزندم ابو الفضل خادمان الحسینی یکبار به مسجدی که ایشان از آنجا به منطقه اعزام شده بود و دوران بسیجی اش را در آنجا می گذراند رفتم. دوستان ایشان به من گفتند فرزند شما انسان خیلی عجیبی بود و خاطرات عجیبی از او به یاد دارم. من کمی به فکر فرو رفتم و با خودم گفتم: او مگر چکار کرده است که می گوید عجیب بوده. بعد همین موضو را سوال کردم. گفتند: ما هر وقت برای استراحت به داخل چادرهایمان می رفتیم و در حال کار بود و کار را رها نمی کرد و هر وقت به او چایی و یا چیزی تعارف می کردیم قبول نمی کرد. تا اینکه یک روز فهمیدیم او هر روز را روزه می گیرد و با وجود هوای گرم و سوزنده آنجا این کار مشکل را انجام می دهد. و از هیچ گونه کاری کوتاهی نمی کرد.🙃 شهید ابوالفضل‌ خادمان‌الحسینی‌اشکذر منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
°•💜🥰°• 🪄💜 🤎 همرزمان برادرم محمدرضا نقل می کردند که: محمدرضا درهوای گرم با دهان روزه نگهبانی می داد. به نحوی که عرق ازسروصورتش سرازیرمی شد وقتی به ایشان می گفتیم روزه نگیر وبیا روزه ات را بازکن می گفت: اگرروزه گرفته ام برای خودم وانجان وظیفه است. هرکاری می کنم برای خداست وهرکاری که برای خدا باشد خستگی ندارد.🤎 شهید محمدرضا رنجبرط‌زرقی‌ منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان
•🥺• ❤ 😍محمد مهدی ماه مبارک رمضان که می شد چه در سپاه و چه درمنطقه بود مرخصی می گرفت: و به روستا می آمد. یک بار به محمد مهدی گفتم: شما چرا ماه رمضان مرخصی می گیری ؟ گفت: درمنطقه که باشم به علت رفتن به ماموریت نمی توانم روزه بگیرم و بعد ماه رمضان هم روزه گرفتن مشکل است .و بنابراین شرط کرده ام هرماه رمضان را مرخصی بگیرم و به روستا بیایم و روزه بگیرم.😍 🌤 منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان