روایت از دوست شهید🌼
آخرین سفرے ڪہ باهم رفتیم، سفر قم و جمڪران بود.
توے اتوبوس وقت رفتن، یہ روضہ حضرت رقیہ(سلام اللہ علیها) رو ڪلیپ ڪرده بودن.
دختربچہها شعر "حالا اومدے، حالا ڪہ دیگہ
رقیہ افتاده از پا اومدی " رو مےخوندند.
آرمان از این ڪلیپ خیلے خوشش اومده بود. مےگفت:
خیلے گریہ ڪردم! خیلے قشنگہ...
عاشق حضرت رقیہ بود...
موقع برگشت هم فقط از شهدا مےگفت.
همش در مورد ڪتاب شهدا صحبت مےڪرد، در مورد سختے ڪار نیروهاے اطلاعاتے صحبت مےڪرد.
#شهید_آرمان_علی_وردی💔🥀😔
#کانال شهید مهران شوری زاده
🕊⃟🇮🇷 https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh 🥀↯
دوست شهید :
حدود یک ماه قبل از شهادتش بود، آرمان با ماشین آمده بود حوزه. آخر هفته هم بود و همه داشتن خونه میرفتن. آرمان هم داشت میرفت که به من گفت: من اول میرم گلزار شهدا و بعد میرم خونه، اگه میخوای بیا با هم بریم. با هم راهی شدیم... به چند تا از مزار شهدا سر زدیم، و زیارت آخر سر مزار شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی رفتیم؛ قطعه پنجاه. بالای سر مزار شهید سجاد زبرجدی ایستادیم، آرمان خسته شده بود، نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زیرجدی دراز کشید (درست محل دفن بعد شهادتش)
و با لبخند گفت: حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا...
الحمدلله که آرمان به آرزویش رسید و الان هم کنار این همین شهید عزیز دفن شده...
آرمان علیوردی طلبه 21ساله حوزه علمیه آیتالله مجتهدی و بسیجی یگان امنیتی امام رضا(ع)، ساکن محله شهران تهران بود که در مأموریتهای بسیج برای مقابله با ناآرامیها و اغتشاشات حضور داشت.
تـاریخ تـولـد :۱۳۸۰/۰۴/۱۳ تهران
تـاریخ شـهادت :۱۴۰۱/۰۸/۰۸ اکباتان
"توسط منافقین در اغتشاشات به شهادت رسید "
#شهید_آرمان_علی_وردی
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh