✍ #زندگینامه
🌷 #شهید_مدافع_حرم؛ #حسن_قاسمی_دانا، روز دوم شهریور ۱۳۶۳ در مشهد دیده به جهان گشود.
او دومین پسر خانواده بود و به غیر از خودش ۳ برادر دیگر هم داشت. پس از اخذ دیپلم در دانشگاه #حقوق شهرستان «بردسکن» قبول شد، اما به آنجا نرفت و در نانوایی پدر مشغول به کار شد.
او از روحیه #نظامیگری برخوردار بود و به رزم علاقه داشت که این خصوصیت، از او یک بسیجی #فعال ساخته بود که همیشه در رزمایشهای عمومی، #داوطلبانه حضور داشت.
حسن به حضرات معصومین علیه السلام ارادت ویژهای داشت و این دوستی به گونهای بود که دو ماه محرم و صفر را #عزاداری میکرد و لباس مشکی از تنش خارج نمیشد. او همیشه به #شهادت فکر میکرد و دلنوشتههای زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جاندادن برای #ائمه (ع) را خواهان است.
دوره سربازیاش را در زاهدان گذراند. با آغاز جنگ در حرم معصومین (س)، دوباره لباس رزم پوشید و در فرودین ٩٣ به طور داوطلبانه به سوریه رفت.
در همان مدت کوتاه ۲۲ روزی که در آنجا بود، در عملیاتهای زیادی شرکت کرد و لیاقتهای بیشماری را از خود نشان داد. اما طولی نکشید که در ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ در #عملیات امام رضا (ع) بر اثر اصابت چند گلوله به #شهادت رسید. پیکر پاکش همزمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در #مشهد تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.🌷
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
🌹#دعا_نوشت_یک_شهید_پشت_لباس_نوزاد
#شهید_ابراهیم_امیر_صادقی
.
🎙روایت زیبای ذیل از «شهید ابراهیم امیرصادقی» اعزامی از لشکر 25 کربلا، به زبان «نادر قلی زاده» است که خواندن آن خالی از لطف نیست.
.
▪️با ابراهیم تصمیم گرفتیم تا یک روز قبل از رفتن به جبهه ی مهران، برای تفریح و هواخوری بیرون برویم؛ چون ابراهیم تازه دایی شده بود، اصرار کرد که به جای رفتن به مناطق تفریحی به منزل خواهرش برویم تا او قبل از رفتنش به جبهه، بتواند خواهرزاده جدیدش را ببیند.مخالفت من فایده نداشت و به اجبار به خانه ی خواهرش رفتیم.
.
▪️ابراهیم همین که بچه را دید، فوراً آن را از گهواره بیرون آورد و شروع کرد به بوسیدن. رو به خواهرش کرد و گفت:
- «آبجی! اسم این کوچولو را چی گذاشتی؟!»
خواهرش گفت:- «#حسین!»
ابراهیم بلند شد، رفت یک ماژیک قرمز پیدا کرد و برگشت. پشت پیراهن سفید نوزاد با آن ماژیک قرمز نوشت:
«یا #حسین #شهید! ما را #بطلب.»
همه شروع کردیم به خندیدن.
به ابراهیم گفتم:- «ابراهیم! این چه جمله ای بود که نوشتی؟!»
ابراهیم با حالت خاصی گفت:
«از آنجایی که دوست دارم به کربلای حسین(ع) بروم و آرزو دارم که به دیدارش نائل شوم، برای همین این جمله را پشت پیراهن این طفل پاک که گناهی نکرده ۱نوشتم تا شاید خدا دعایش را زودتر اجابت کند و به آبروی این نوزاد، امام حسین(ع) مرا بطلبد...»
.
🔹 #شهید ابراهیم امیر صادقی اهل #تنکابن و عضو لشکر ویژه ۲۵ #کربلا بود که در سال ۱۳۶۵ #عملیات کربلای ۱ بشهادت رسید.شادی روحش #صلوات...
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
#خوشگل_ترین_ها
.
🧣نه اهل تیپ و مد روز بودن!!!
✂️نه مدل مو و ریش آنچنانی داشتند!!!
👚نه لباس های مارک میپوشیدن!!!
💪نه اهل باشگاه بدنسازی و این چیزا بودند!!!
✨ولی توجه کردید اون جوون های پاک و مخلص در عین سادگی ، چقدر هیبت مردانه و صورت هایشان چشم نواز بود...💫آری ، این نور ایمان بود که به وجودشان به صورتشان به سیرتشان زیبایی میبخشید و آنها را خوشگلترین کرد...مردان خدا یادتان بخیر.
.
📷 #دلاورمردان #گردان #حمزه #سيد الشهدا #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا_۱۳۶۶_قبل از #عملیات #والفجر ۱۰🇮🇷
https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh