eitaa logo
شهیدمهران شوری زاده( شاهرودی)
481 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4هزار ویدیو
25 فایل
•شهید فاطمیه سـربـاز گـمـنـام امـام زمـاݩ(عـج) شــهـیـد‌ مهران شوری زاده • 🥀🕊🥀 فرمانده و‌ مسئول اطلاعات سپاه زاهدان •تـاریـخ شـهـادت: 1400/10/04• •مـحـل شـهـادت: زاهدان_کورین• ارتباط با ما ↯ @Moheb_shorizadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ؛ ، روز دوم شهریور ۱۳۶۳ در مشهد دیده به جهان گشود. او دومین پسر خانواده بود و به‌ غیر از خودش ۳ برادر دیگر هم داشت. پس از اخذ دیپلم در دانشگاه شهرستان «بردسکن» قبول شد، اما به آن‌جا نرفت و در نانوایی پدر مشغول به کار شد. او از روحیه برخوردار بود و به رزم علاقه داشت که این خصوصیت، از او یک بسیجی ساخته بود که همیشه در رزمایش‌های عمومی، حضور داشت. حسن به حضرات معصومین علیه السلام ارادت ویژه‌ای داشت و این دوستی به گونه‌ای بود که دو ماه محرم و صفر را می‌کرد و لباس مشکی از تنش خارج نمی‌شد. او همیشه به فکر می‌کرد و دل‌نوشته‌های زیادی از او برجای مانده که از خدا مرگ باعزت و جان‌دادن برای (ع) را خواهان است. دوره سربازی‌اش را در زاهدان گذراند. با آغاز جنگ در حرم معصومین (س)، دوباره لباس رزم پوشید و در فرودین ٩٣ به طور داوطلبانه به سوریه رفت. در همان مدت کوتاه ۲۲ روزی که در آنجا بود، در عملیات‌های زیادی شرکت کرد و لیاقت‌های بی‌شماری را از خود نشان داد. اما طولی نکشید که در ۲۵ فروردین ۱۳۹۳ در امام رضا (ع) بر اثر اصابت چند گلوله به رسید. پیکر پاکش همزمان با سالروز وفات حضرت زینب (س) در تشییع و در خواجه ربیع به خاک سپرده شد.🌷 https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
🌹 . 🎙روایت زیبای ذیل از «شهید ابراهیم امیرصادقی» اعزامی از لشکر 25 کربلا، به زبان «نادر قلی زاده» است که خواندن آن خالی از لطف نیست. . ▪️با ابراهیم تصمیم گرفتیم تا یک روز قبل از رفتن به جبهه ی مهران، برای تفریح و هواخوری بیرون برویم؛ چون ابراهیم تازه دایی شده بود، اصرار کرد که به جای رفتن به مناطق تفریحی به منزل خواهرش برویم تا او قبل از رفتنش به جبهه، بتواند خواهرزاده جدیدش را ببیند.مخالفت من فایده نداشت و به اجبار به خانه ی خواهرش رفتیم. . ▪️ابراهیم همین که بچه را دید، فوراً آن را از گهواره بیرون آورد و شروع کرد به بوسیدن. رو به خواهرش کرد و گفت: - «آبجی! اسم این کوچولو را چی گذاشتی؟!» خواهرش گفت:- «!» ابراهیم بلند شد، رفت یک ماژیک قرمز پیدا کرد و برگشت. پشت پیراهن سفید نوزاد با آن ماژیک قرمز نوشت: «یا ! ما را .» همه شروع کردیم به خندیدن. به ابراهیم گفتم:- «ابراهیم! این چه جمله ای بود که نوشتی؟!» ابراهیم با حالت خاصی گفت: «از آنجایی که دوست دارم به کربلای حسین(ع) بروم و آرزو دارم که به دیدارش نائل شوم، برای همین این جمله را پشت پیراهن این طفل پاک که گناهی نکرده ۱نوشتم تا شاید خدا دعایش را زودتر اجابت کند و به آبروی این نوزاد، امام حسین(ع) مرا بطلبد...» . 🔹 ابراهیم امیر صادقی اهل و عضو لشکر ویژه ۲۵ بود که در سال ۱۳۶۵ کربلای ۱ بشهادت رسید.شادی روحش ... https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh
. 🧣نه اهل تیپ و مد روز بودن!!! ✂️نه مدل مو و ریش آنچنانی داشتند!!! 👚نه لباس های مارک میپوشیدن!!! 💪نه اهل باشگاه بدنسازی و این چیزا بودند!!! ✨ولی توجه کردید اون جوون های پاک و مخلص در عین سادگی ، چقدر هیبت مردانه و صورت هایشان چشم نواز بود...💫آری ، این نور ایمان بود که به وجودشان به صورتشان به سیرتشان زیبایی می‌بخشید و آنها را خوشگلترین کرد...مردان خدا یادتان بخیر. . 📷 الشهدا ویژه ۲۵ از ۱۰🇮🇷 https://eitaa.com/shahid_Mehran_shorizadeh