eitaa logo
رواق معرفت {کتابخانه شهید مطهری}
226 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
40 ویدیو
115 فایل
بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِيم کتابخانه شهید مطهری(ره) - اهواز ، حصیر آباد ، خیابان کارون ، مسجد شهدا @masjed_shohada_info ادمین کانال: @M_Aletaha تبادلات: @mehdi_alv
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺{همسفر شهدا} 🌺 بریده هایی ✂️از کتاب ۱-مگر حسین بن علی (ع) به شهادت رسید که ما گریه کنیم و بر سینه بزنیم؟! آری گریه کردن و سینه زدن خوب است اما وقتی هدف را نمی‌دانیم چه سود! نوکری واقعی یعنی ادامهٔ راه امام حسین (ع) و چه زیبا گفت آوینی: چه جنگ باشد و نباشد راه من و تو از کربلا می‌گذرد یعنی اینکه: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا ۲-همان روزهای اول بود. یکی از بستگان آمده بود خانه. گفت: دیشب در عالم خواب سید را دیدم. در ذهنم بود که از او سؤال بپرسم. می‌خواستم بدانم چه چیزی بیشتر در هدایت ما مؤثر است؟ در آن دنیا چه چیزی به درد می‌خورد؟ سید بلافاصله گفت: اینجا خیلی از امام حسین (ع) می‌پرسند! تا می‌توانید برای آقا کار کنید. ━━━━━━━━ 🌺🍃 ━┓ @shahid_Motahari_Library ┗━ 🌺🍃 ━━━━━━━┛
🌺 {پسرک فلافل‌‌فروش} 🌺 💠«پسرک فلافل‌فروش» زندگینامه و خاطرات طلبه‌ی جانباز و شهید مدافع حرم، محمدهادی ذوالفقاری است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم ‌ هادی گردآوری شده است. 💠در بخشی از کتاب می‌خوانیم: شخصیت‌ هادی برای من بسیار جذاب بود. رفاقت با او کسی را خسته نمی‌کرد. در ایامی که با هم در مسجد موسی ابن جعفر (ع) فعالیت داشتیم، بهترین روزهای زندگی ما رقم خورد. یادم هست یک شب جمعه وقتی کار بسیج تمام شد‌ هادی گفت: بچه‌ها حالش رو دارید بریم زیارت؟ گفتیم: کجا؟! وسیله نداریم. هادی گفت: من می‌رم ماشین بابام رو می‌یارم. بعد با هم بریم زیارت شاه‌عبدالعظیم (ع). گفتیم: باشه، ما هستیم. هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین پدرش برگردد. بعضی از بچه‌ها که‌ هادی را نمی‌شناختند، فکر می‌کردند یک ماشین مدل بالا و... چند دقیقه بعد یک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجد ایستاد. فکر کنم تنها جای سالم این ماشین موتورش بود که کار می‌کرد و ماشین راه می‌رفت. نه بدنه داشت، نه صندلی درست و حسابی و... از همه بدتر اینکه برق نداشت. یعنی لامپ‌های ماشین کار نمی‌کرد! رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند. هر کسی ماشین را می‌دید می‌گفت: اینکه تا سر چهارراه هم نمی‌تونه بره، چه برسه به شهر ری. اما با آن شرایط حرکت کردیم. بچه‌ها چند چراغ‌قوه آورده بودند. ما در طی مسیر از نور چراغ‌قوه استفاده می‌کردیم. وقتی هم می‌خواستیم راهنما بزنیم، چراغ‌قوه را بیرون می‌گرفتیم و به سمت عقب راهنما می‌زدیم ━━━━━━━━ 🌺🍃 ━┓ @shahid_Motahari_Library ┗━ 🌺🍃 ━━━━━━━┛
🌺{در مکتب مصطفی}🌺 کتاب 📙«در مکتب مصطفی» یک اثر علمی است درباره سیره تربیتی شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده، به‌عنوان الگویی موفق در تربیت و پرورش نیرو‌های انسانی برای تشکلات مردمی است.📌 👈جمال یزدانی و محمد مهدی رحیمی در این کتاب با بررسی تربیت غیررسمی، (مانند طرح تربیتی صالحین) به طرح سوال مهمی رسیده‌است که «چرا الگوی تربیتی در تشکّل‌های مردمی، باعث تربیت نیروی انسانی در نبرد میدانی سوریه شده‌است؟»❓❗️ در حقیقت دریالهای انقلاب و پس از آن جوان تراز انقلاب در آموزش‌های غیر رسمی پایگاه‌های بسیج و هیئات رشد یافته‌اند.💡 اینک در این اثر به سراغ شهید آشنای مدافع حرم، سید مصطفی‌ صدرزاده رفته‌ایم تا با نگاهی علمی_تربیتی به سبک زندگی پربار و هدفمند او بنگریم، زندگانی که همچون بسیاری از مدافعان حرم برای داشتن نگاهی منسجم بارها مقابله‌ شده و جنبه علمی آن با سانسور مواجه گشته‌است.. 📖تعداد صفحات:۱۲۰ صفحه @shahid_Motahari_Library
✅ نقد شهید مطهری بر جمله‌ای مشهور و نادرست: وقتی انسان چیزی را انتخاب می‌کند همیشه این انتخاب قابل احترام است
🌺{یک محسن عزیز}🌺 تعداد صفحات 576 📚معرفی این کتاب ، خاطراتی را از زندگانی شهید وزوایی به تصویر کشیده است. گزیده کمی جلوتر موحد از داخل یکی از سنگرها درآمد و با دیدن محسن دلش گرم شد. انگار که مادرش را بعد از کلی اتفاقات خطرناک دیده باشد. با حرارت بغلش کرد و از اینکه دید گلوی محسن تیر خورده ناراحت شد. - تو با این وضعت چرا اومدی تا اینجااااا؟ بیا برو پایین ببینم بچه پررو! محسن لبخند زد. نمی توانست حرف بزند. اما احساس کرد اگر لب هایش را کمی باز کند و دهانش را زیاد تکان ندهد، می تواند چیزهایی بگوید. - بچه پررو خودتی! این را نمی گفت خیلی سخت می گذشت بهش برشی از به اصرار عزیز و به خاطر دل بچه ها که می خواستند یکی دو روز دیگر بمانند ، از باجه تلفن کنار میدان به مامان زنگ زد و چند روزی همان جا ماندنی شد . وحید را جای همیشگی اش پیدا کرد . توی زمین آسفالت پایین مدرسه شجری و در حال فوتبال بازی کردن . همدیگر را را بغل کردند و به دقیقه نکشید که محسن هم وارد بازی شد و هنوز چند باری پا به توپ نشده بود که متوجه اختراع جدیدشان شد. @shahid_Motahari_Library
🌺{نخل و نارنج}🌺 اثرگذاری شیخ مرتضی انصاری بر جریان فقه مشهور است▫️ و تلاش مثال زدنی و ستودنی او در تربیت شاگردانی که ساختار علمی دین را قوت بخشیدند و شاگردان آن ها بعدها دنیا را تکان دادند بر همه مشخص است..💡 👈شاگردانی که این عالم تربیت کرد، پرچمدار مبارزات سیاسی تاریخ سازی در خاورمیانه شدند؛ به عنوان نمونه میرزا محمدحسن شیرازی عهده دار زعامت دینی شیعیان شد و توانست در برابر قرارداد استعماری عصر ناصرالدین شاه فتوای مهم تحریم تنباکو را صادر کند و مردم را به مقاومت فرابخواند. این اثر زندگینامه شیخ عبدالله انصاری را روایت می کند.▫️🌿 ▫️قالب کتاب:زندگینامه 📖تعداد صفحات:۲۴۸ صفحه @shahid_Motahari_Library
کتاب"سلیمانی عزیز" گذری بر زندگی و رزم سردار شهید، حاج قاسم سلیمانی، به روایت اطرافیان و همرزمان است به همراه متن کامل وصیت نامه..📜🌱 ✍🏻نویسنده: مهدی قربانی_لیلا موسوی_عالمه طهماسبی ▫️ناشر:حماسه یاران ▫️قالب کتاب:خاطرات و زندگینامه
🌸🍃🌸🍃 🍃 🌺{بیست سال و سه روز}🌺 📙معرفی کتاب👇 کتاب بیست سال و سه روز؛ سیدمصطفی موسوی، جلد دوازدهم از مجموعه مدافعان حرم و نوشته سمانه خاکبازان است که در انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است. انتشارات روایت فتح که در زمینه چاپ کتاب‌های دفاع مقدس، خاطرات شهدا و ادبیات پایداری فعالیت‌های گسترده‌ای دارد، از زیرمجموعه‌های بنیاد فرهنگی روایت فتح است. بنیاد فرهنگی روایت فتح متولی جشنواره‌های بین‌المللی فیلم مقاومت، جشنواره تئاتر مقاومت، جشنواره هنر مقاومت است و در حوزه‌های تئاتر و هنرهای نمایشی، مستند، سینما، هنرهای تجسمی، ادبیات و رسانه فعالیت دارد. کتاب بیست سال و سه روز؛ سیدمصطفی موسوی، روایاتی از زندگی و رشادت‌های این شهید بزرگ مدافع حرم است. خواندن کتاب بیست سال و سه روز؛ سیدمصطفی موسوی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و سرگذشت‌نامه‌های . @shahid_Motahari_Library
🌠☫﷽☫🌠 مادر در خواب پسر شهیدش را می‌بیندپسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه...چی می‌خوای برات بفرستم؟ مادر می‌گوید: چیزی نمی‌خوام؛ فقط جلسه قرآن که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم خجالت می‌کشم... می‌دونن من سواد ندارم، بهم میگن همون سوره توحید رو بخون!!🥀 پسر می‌گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون! .بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد! قرآن را بر می‌دارد و شروع می‌کند به خواندن... خبر می‌پیچد! پسر دیگرش، این‌ را به عنوان کرامت شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند... حضرت آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند! قرآنی را به او می‌دهند که بخواند! به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه! میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!» مادر شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط آیت الله نوری با گریه، چادر مادر را می‌بوسند و می‌فرمایند: «جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»✨ "شهید کاظم نجفی رستگار" شمع محفل بشریت اند @shahid_Motahari_Library