فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تعبیر زیبای شهید سلیمانی از زرنگی...
🔹انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید مدافع حرم سعید انصاری
🥀🥀🥀
🏴 @shahid_ahmadali🏴
🍃🌹امام خمینی رضواناللهعلیه:
✨ما همه #انتظار_فرج داريم و بايد در اين انتظار، #خدمت کنيم.
انتظار فرج، انتظار #قدرت_اسلام است و ما بايد کوشش کنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بکند و مقدمات #ظهـور ان شاءالله تهيه بشود.
📘 #صحیفه_نور
#اللّهُمّ_عَجّلْ_لِوَلیّکَ_الفَرج
🏴 @shahid_ahmadali🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ جدید حاج مهدی رسولی
مظلوم عالم علی
🏴 @shahid_ahmadali🏴
-بتکانازسرورویمغمدلتنگیرا(:🍂🧡
[•بههوایحرمتسختمحتاجمآقا•]
🏴 @shahid_ahmadali🏴
🏴🏴
#رفیق_شهیدم
دآرَد
دلِ مآ♥️
از #تو تمنآے نگآهے
مَحروم مَگردان دلِ مآرا،
ڪه روآ نیست
#شهید_احمدعلی_نیری 🍃🌹
🏴 @shahid_ahmadali 🏴
🏴🏴
🌟بسم رب الشهداء والصدیقین🌟
رسول اکرم(ص) درفضیلت قرائت قرآن چنین فرمودند: «قرآن بخوانید، زیرا خواندن آن گناهان را می شوید و سدی در برابر آتش می گردد و مانع عذاب می شود. از خواندن قرآن غفلت نکن، زیرا لب را زنده می کند و از گناه، تو را باز می دارد. کسی که قرآن می خواند در درجات نبوت قرار گرفته غیر از آن که، به او وحی نمیشود.
🌹ختم قرآن کریم هدیه به شهیدوحید زمانی نیا
🌸بزرگواران میتوانید به نیت شهدا،هدیه به امام زمان (عج) ودیگر ائمه معصومین،ختم هاتون را هدیه نمایید.
ان شاءالله شفاعت قرآن و شهدا شامل حال همه مون بشود.
🌹جزء۱ کاربریاحسین
❄️جزء۲ کاربریاحسین
🌹جزء۳ کاربربهار
❄️جزء۴ کاربرامیررضا
🌹جزء۵ کاربرامیررضا
❄️جزء۶ کاربرامیررضا
🌹جزء۷ کاربرmaryam
❄️جزء۸ کاربرz f
🌹جزء۹ کاربر***
❄️جزء۱۰ کاربر***
🌹جزء۱۱ کاربرفاطمه
❄️جزء۱۲ کاربرفاطمه
🌹جزء۱۳ کاربرفاطمه
❄️جزء۱۴ کاربرفاطمه
🌹جزء۱۵
❄️جزء۱۶
🌹جزء۱۷کاربریاصاحب الزمان
❄️جزء۱۸ کاربردوباره اسیر...
🌹جزء۱۹ کاربرمنتظر
❄️جزء۲۰
🌹جزء۲۱
❄️جزء۲۲ کاربرزهرا
🌹جزء۲۳کاربر یا عزیززهرا
❄️جزء۲۴ کاربریازینب
🌹جزء۲۵ کاربریازینب
❄️جزء۲۶کاربریازینب
🌹جزء۲۷ کاربرمنتظر
❄️جزء۲۸
🌹جزء۲۹ کاربریاس
❄️جزء۳۰کاربرYaHosein
جهت شرکت،جزء انتخابی تون روبه آیدی مقابل ارسال نمایید.
@khadem_sho
مهلت قرائت: نامحدود، ولی بعد ازبسته شدن ختم،سریعتر قرائت شود،بهتراست.
#ختم_قرآن
#اجرتون_باشهدا
🏴 @shahid_ahmadali🏴
أوْحَى اللّهُ تَبارَكَ و تَعالى إلى داوود عليه السلام :
اُذكُرْني في سَرَّائكَ أستَجِبْ لَكَ في ضَرَّائكَ .
🌟امام صادق عليه السلام :
خداوند متعال به داوود عليه السلام وحى فرمود كه :
در زمان آسايشت به ياد من باش ، تا من هنگام گرفتارى ات دعاى تو را اجابت كنم .
📚ميزان الحكمه جلد چهارم
صفحه 23
🏴 @shahid_ahmadali🏴
1_382507313.mp3
13.16M
🎙قسمت دوم
💫بخش دوازدهــم: شڪستن نفــس👈 دقیقه ی ۲۹:۲۵ فایل صوتی
🍃#کتاب_سلام_بر_ابراهیم
🏴 @shahid_ahmadali🏴
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
🎙قسمت دوم 💫بخش دوازدهــم: شڪستن نفــس👈 دقیقه ی ۲۹:۲۵ فایل صوتی 🍃#کتاب_سلام_بر_ابراهیم 🏴 @shahid_a
🍃 بخش دوازدهــم : شڪستـن نفــس🍃
🗣 راویان :جمعی از دوستان شهید
باران شــديدي در تهران باريده بود. خيابان 17 شــهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها،آنها را به طرف ديگر خيابان برد. ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود!
🍃🍃🍃🍃🍃
همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول فوتبال بودند.به محض عبور ما، پســر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که ابراهيم لحظه روي زمين نشســت. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود. خيلي عصباني شــدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشســته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک گردو را برداشت. دادزد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد!بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!گفــت: بنده هاي خدا ترســيده بودند. از قصدکه نزدنــد. بعد به بحث قبلي برگشــت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانســتم انســان هاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند.
🍃🍃🍃🍃🍃
در باشگاه كشتي بوديم. آماده ميشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشــت ســرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند! بعد ادامه داد: شــلوار و پيراهن شــيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري! به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشیده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد! بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟! ما باشگاه می آییم تا هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟! ابراهيم به حرف هاي آنها اهميت نميداد.به دوســتانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشــد، ميشــه عبادت. اما اگه به هر نيت ديگه اي باشه ضرر ميکنين.
🍃🍃🍃🍃🍃
توي زمين چمن بودم. مشــغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايســتاده. سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و باخوشحالي گفتم: چه عجب، اين طرف ها اومدي؟! مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن! از خوشــحالي داشــتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را از دستش بگيرم. دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره! گفتم: هر چي باشه قبول دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟ گفتــم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وســط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شــده بود. در كنارآن نوشــته بود:((پديده جديد فوتبال جوانان))و کلي از من تعريف کرده بود. کنار سكو نشستم. دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟ آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!! خشکم زد. با چشــماني گرد شــده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!! گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرفه اي نرو.گفتم: چرا؟!جلو آمد و مجله را از دســتم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت: اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن.بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرف ها رو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال ورزش حرفه اي برو تا برات مشکلي پيش نياد.بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت. من خيلي جا خوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود. هر چند بعدها به ســخن او رســيدم. زماني که ميديــدم بعضي از بچه هاي مسجدي و نمازخوان که اعتقادات محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جو زدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند!
♻️ #ادامه_دارد...
☘ #کتاب_سلام_بر_ابراهیم
🏴 @shahid_ahmadali🏴