eitaa logo
شهید احمدعلی نیری🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.3هزار ویدیو
80 فایل
『﷽』 🌻اینجا با بزرگ مردی آشنا مےشوید که با #تقوایش پله های رسیدن به آسمان را ساخت و با #عمل عارفانه در جوانی ، سرباز امام زمانش شد.☘️ 🌷#شھــیداحمـدعلـی_نیـرے🌷 ✔️تبادل ویو: @banoye_gomnam ✔️انتقاد و پیشنهاد: @ho3133
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 📚 #معرفی_کتاب خواندن سیره شهدا، شیرینی خاص خود را همیشه به همراه دارد. حال اگر شهید ما یک فرمانده خاکی باشد که طعمی دیگر دارد. کتاب خاک های نرم کوشک، زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی است که بیشتر مطالب آن از زبان همسر گرامی این شهید است. نکته جالب این کتاب، فروش بسیار بالای آن در سطح کشور است که این کتاب را به یکی از پر فروش ترین کتاب های دفاع مقدس بدل داشته است. خواندن این کتاب آموزنده به جوانان و نوجوانان عزیز توصیه می‌شود. #خاک_های_نرم_کوشک #شهید_عبدالحسین_برونسی #سعید_عاکف @shahid_ahmadali 🍃🌸
🌸🍃 سردار شهید عبدالحسین برونسی: 🌷آدم ها دو دسته اند: و ؛ غیرتی ها با خدا معامله کردند و قیمتی ها با بنده خدا. 🌸🍃 @SHAHID_AHMADALI
🍃🌸 ✅هر چیزی سر جای خودش 💓به روایت معصومه‌ی سبک‌خیز همسر : در یکی از عملیات‌ها، 💍انگشترم را کردم و گفتم «اگر انشاءالله به سلامتی برگرده، همین انگشتر رو می‌اندازم تو ضریح امام رضا (ع)». شهید برونسی در همان عملیات مجروح شد، اما زخمش زیاد کاری نبود و سالم به خانه برگشت. جریان نذر انگشتر را برایش گفتم خندید و گفت «وقتی نذر می‌کنی، برای جبهه نذر کن» پرسیدم «چرا؟!» گفت «چون امام هشتم احتیاجی ندارند، اما جبهه الان خیلی احتیاج داره؛ حالا هم نمی‌خواد انگشترت رو ببری حرم بندازی». از دستش دلخور شدم😕😔 اما چیزی نگفتم... عبدالحسین در عملیات بعدی به سختی مجروح شد، او را به بیمارستان کرج برده بودند؛ از همان جا به ما اطلاع دادند و فهمیدیم که حالش اصلا خوب نیست بطوریکه اصلا نمی‌توانست صحبت کند. فردای آن روز برادرم از تهران زنگ زد. زود پرسیدم «چه خبر، حالش خوبه؟» گفت «خوبتر از اونی که فکرش رو بکنی الان هم یک پیغام خیلی مهم هم برای شما داشت،اولاً که سلام رساند، دوماً گفت اون انگشتری رو که عملیات قبل نذر کرده بودی، همین حالا برو حرم، بندازش در ضریح» گیج شده بودم😢، حساب کار از دستم در رفته بود؛ گفتم «او که می‌گفت این کار را نکنم!» گفت: 💫 «وقتی ما رسیدیم بالای سرش، هنوز به هوش نیامده بود. هم تختی‌هاش می‌گفتند توی عالم بیهوشی داشت با پنج تن آل عبا (ع) حرف می‌زد، آن هم با چه سوز و گدازی! تک‌تک آن بزرگوارها را به اسم صدا می‌زد… وقتی به هوش آمد، جریان را از خودش پرسیدیم. اولش که طفره رفت، بعد خیلی غمگین شروع کرد به گفتن؛ توی عالم بیهوشی، دیدم (ع) بالای سر من تشریف آوردند. احوالم را پرسیدند و دست می‌کشیدند روی زخم‌های من و می‌فرمودند عبدالحسین خوش‌گذشته(به خیر گذشته)، انشاءالله زود خوب می‌شه. بعد یکی از آن بزرگوارها، عیناً انگشتر خانمم را نشانم دادند و فرمودند👈 بگویید آن انگشتر💍 را بیندازند توی ضریح». فهمیدم خواست خودش نبوده که انگشتر را بیندازم ضریح؛ فرمایش همان‌هایی بود که به خاطرشان می‌جنگید و شاید هم یادآوری این نکته که هر چیز به جای خودش نیکوست… 📚 کتاب خاک های نرم کوشک 🍃🌸 👉@shahid_ahmadali👈
🕊۲۳ اسفند ماه سالروز شهادت سردار رشید سپاه اسلام، 🗓 ولادت 🌺 ۳ شهریور ۱۳۲۱ (خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه، روستای گلبوی کدکن) 👈 کشاورز و استادکار بنا 👈 طلبه افتخاری حوزه علمیه 👈 متأهل (ازدواج در سال ۱۳۴۷) 👈 دارای ۸ فرزند 👈 از مبارزان و زندانیان سیاسی در دوران ستمشاهی پهلوی 👈 عضو رسمی سپاه مشهد 👈 حضور در جبهه های دفاع مقدس از اولین روزهای شروع جنگ تحمیلی 👈 از فرماندهی دسته تا گردان در لشکر ۵ نصر مشهد 👈 فرمانده تیپ ۱۸ جواد‌الائمه (علیه السلام) 🗓 شهادت 🌷 ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ 👈 عملیات بدر 📌 منطقه غرب هورالعظیم، شرق دجله 🗓 شناسایی و تشییع سال ۱۳۸۸ 👈 ۲۵ سال جاویدالاثر 📍 مزار مشهد مقدس، گلزار شهدای بهشت رضا (علیه السلام) 🌺 🌷هدیه به روح مطهرشان صلوات🌷 ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🌸🍃@Shahid_ahmadali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب از نقش در قبل از انقلاب و جنگ تحمیلی كه جزو ماست میگویند... و توصیه ایشان به مطالعه‌ی کتاب ...👌 🌹 🕊 ‎‎‌‌‎‎‎‌‌🌸🍃@Shahid_ahmadali
۲۳ اسفند ماه🌸🍃 سالگرد شهادت فرمانده ی مخلص و زهراییِ دفاع مقدس شهید والامقام عبدالحسین برونسی خانه ی ما آفتاب گیر بود از اواسط بهار تا اوایل پاییز من و بچه های قد و نیم قد دائم با گرما دست و پنجه نرم میکردیم فقط یک پنکه درب و داغان داشتیم من نمی‌دانستم عبدالحسین فرمانده گردان است ولی می‌دانستم حقوق او کفاف خریدن یک کولر را نمی دهد یکروز اتفاقی فهمیدم از طرف سپاه تعدادی کولر به او داده اند تا به هر کسی که خودش صلاح می‌داند بدهد بعضی دوستان واسطه شده بودند تا یکی از آنها را ببرد خانه خودش قبول نکرده بود بهش اصرار کرده بودند گفته بود این کولر ها مال اون خانواده هاییه که جگرشون داغ شهید داده تا وقتی نوبت اونا باش نوبت به خانواده ی من نمی رسه... راوی:همسر شهید @shahid_ahmadali🌸🍃
💌 🌱 انگار برای خودش می ساخت... هر خانه‌ای که می ساخت، انگار برای خودش می‌ساخت. یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیده‌ای که با همه وجود بهش عمل می‌کرد. کارش کار بود؛ خانه‌ای هم که می‌ساخت واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می‌آورد. همیشه می‌گفت: نانی که من می‌خورم باید حلال باشه. می‌گفت: روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من. برای همین هم زودتر از همه می‌آمد سر کار، دیرتر از همه هم می‌رفت: حسابی هم از کارگرها کار می‌کشید. 📖 برگرفته از زندگانی شهید برونسی 🌷 @Shahid_ahmadali🏴