❤️🍃❤️🍃❤️🍃
🍃❤️🍃❤️
❤️🍃
🍃
#یادت_باشد...💕
این جمله برای من معنی دیگری دارد...
مدام با خودم میگویم، یادت باشد که شهید مدافع حرم،حمید سیاهکالی مرادی سه روز، روزه گرفت تا در عروسیاش گناهی اتفاق نیافتد...😊
میگویم یادت باشد که حمید در ایام راهیان نور وقتی با ماشین بیتالمال ماموریتش را انجام میداد و همسرش را میبیند که پیاده راه میرود، او را سوار ماشین بیتالمال نمیکند، ماشین را تحویل همکارش میدهد و دوان دوان خودش را به همسرش میرساند و میگوید کار تو شخصی است و نمیتوانستم سوارت کنم...😍
یادت باشد که حمید یک بار که میخواست کباب درست کند، کلی اسپند دود میکند که بوی کباب نپیچد که نکند کسی دلش بخواهد...😢
یادت باشد که حمید هر شب نماز شبش متصل به نماز صبحش بود...❤️
یادت باشد...
شهید حمید سیاهکالی، اسم همسرش را در گوشی، کربلای من ذخیره کرده بود، به خاطر اینکه عشقش کربلا بوده...😢😍
☝️حالا تو یادت باشد که چه انسانهایی عشقشان را فدا کردند تا این زمین کمی بهتر بشود...😥
🍃❤️🍃❤️🍃❤️
❤️کانال #شهید_احمدعلی_نیری❤️
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
بعد از عروسی سعید برادر حمید، دنبال خانه ای بودیم برای شروع زندگی مشترک. با پس اندازی که حمید داشت می شد یک خانه بزرگ در جای خوب قزوین اجاره کرد. اولین خانه را دیدیم. ۱۲۰ متری بود. پسندیدیم.
از خانه که بیرون آمدیم هنوز سوار موتور نشده بودیم که یکی از دوستان حمید زنگ زد. برای اجاره خانه پول لازم داشت.
حمید گفت: «اگر راضی باشی نصف پول مان را بدهیم به این رفیقم و با نصف دیگر خانه ای کوچک تر رهن کنیم. بعدا پول که دستمان آمد خانه ای بزرگ تر اجاره می کنیم».
از پیشنهادش جا خوردم. اما پس از من و منی قبول کردم. دیدم می شود با خانه ای کوچک در محله های پایین شهر هم خوش بود.
بالاخره منزلی پیدا کردیم حدود ۵۰ متر با حیاط مشترک و دستشویی در حیاط.
همان روز خانه را با هفت میلیون پیش و ۹۵ هزار تومان اجاره ماهیانه قول نامه کردیم. این، آخرین خانه زندگی مشترک مان بود.
کتاب "یادت باشد" ؛ شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی به روایت فرزانه سیاهکالی مرادی، همسر شهید.
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد
🍃🌸 @shahid_ahmadali
از اول نامزدیمون…
با خودم کنار اومده بودم که من…
اینو تا ابد کنارم نخواهم داشت…
یه روزی از دستش میدم…
اونم با شهادت…
وقتی که گفت میخواد بره…
انگار ته دلم…آخرین بند پاره شد…
انگار میدونستم که دیگه برنمیگرده…
اونقد ناراحت بودم…
نمیتونستم گریه کنم…
چون میترسیدم اگه گریه کنم…
بعداً پیش ائمه(ع) شرمنده شم…
یه سمت ایمانم بود و یه سمت احساسم…
احساسم میگفت جلوش وایسا نذار بره…
ولی ایمانم اجازه نمیداد…
یعنی همش به این فکر میکردم که قیامت…
چطور میتونم تو چشای امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و…
انتظار شفاعت داشته باشم…
در حالی که هیچ کاری تو این دنیا نکردم…
اشکامو که دید…
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت…
“دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیا
✔️برشی از خاطرات همسر شهید حمید سیاهکالی مرادی به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد
🍃🌸 @shahid_ahmadali
سالگرد شهادت🍃🌸
شهید حمید سیاهکالی مرادی
همیشه خیلی راحت جمله های احساسی را بیان میکرد اما صبح روزی که قرار بود برود به من گفت من در کنار دوستانم شاید بتوانم بگویم دلم تنگ شده اما نمیتوانم بگویم #دوستت دارم باید چه کنم؟
بین خودمان برای دوستت دارم رمزی گذاشتیم
#یادت_باشد
وقتی از پله های خانه پایین میرفت بلند بلند داد میزد
#یادت_باشد #یادت_باشد
منهم می گفتم #یادم_هست
@shahid_ahmadali 🍃🌸
🍃🌸
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای، در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در تاریخ 1397/6/15 با اشاره به کتاب «یادت باشد» (زندگینامه شهید مدافع حرم سیاهکالی مرادی) فرمودند: یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان - زن و شوهر- مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! به نظر من این را باید ثبت کرد... پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب(س) میشود؛ گریه ناخواسته این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر - به خانمش- میگوید که گریه تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد! و آن خانم میگوید که من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم! ببینید، اینها مال قضایای صد سال پیش و دویست سال پیش نیست، مال سال ۹۴ و ۹۵ و مال همین سالها است، مال همین روزهای در پیش [روی] ما است؛ امروز این است. در نسل جوانِ ما یک چنین عناصری حضور دارند، یک چنین حقیقتهای درخشانی در آنها حضور دارد و وجود دارد؛ اینها را باید یادداشت کرد، اینها را باید دید، اینها را باید فهمید.»
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#یادت_باشد
🍃🌸 @shahid_ahmadali