eitaa logo
شهید امیر حاج امینی🌷
309 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
به نام #اللّه #پاسدار #خون‌ #شهدا قسمتی از #وصیت‌نامه #آقا_امیر #خدایا‌عاشقم‌کن #شهید‌عزیز چه #زیبا #عشق را معنا کرد #و‌پایانش‌چه‌زیباست‌الحمدالله #خدای‌مهربان‌به‌احترام‌حضرت‌مادر‌سلام‌الله‌علیها #اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج #صلوات @shahid_amir_haj_amini
مشاهده در ایتا
دانلود
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‹ 🖤🖇 › دیدم که بچه های داعشی ،دارن با سر کسی که امید زندگیه یه نفر بوده فوتبال بازی میکنن . .😭💔 🎙راوی 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🌺 🇮🇷 🌺჻ᭂ࿐✦ @shahid_amir_haj_amini ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🌺 🇮🇷 🌺჻ᭂ࿐✦
😍همسرم هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم.... ☺️یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم. روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده... صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود😊 گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...🌺 بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...🌸💞 ‌‌🎙راوی 🕊 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🌺 🇮🇷 🌺჻ᭂ࿐✦ @shahid_amir_haj_amini ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🌺 🇮🇷 🌺჻ᭂ࿐✦
پیش از ازدواج یکی از اساتیدم گفت، «نام زینب خیلی به شما می‌آید!» دیگر گه‌گاهی دوستانم به شوخی زینب صدایم می‌زدند😍 در همین بحبوحه مادر وحید به خواستگاری من آمد او که نام من را از دوستانم می‌پرسد، می‌گویند زینب است و همین نام به گوش وحید می‌رسد😊 طی جلسات خواستگاری نیز، آن‌ها من را زینب می‌نامیدند و پدرم اصلاح می‌کرد، او عذراست☺️ پس از ازدواج هرگاه به وحید می‌گفتم، نام من عذراست!لبخند زیبایی روی صورتش نقش می‌بست و می‌گفت، «تو زینب سادات من هستی!»😍 وحید هیچ‌وقت، من را عذرا صدا نکرد؛ و این چنین زینب سادات شدم... عذرای شیطان پیش از ازدواج در زندگی با وحید به زینب سادات صبوری تبدیل شد که آرامش بزرگ‌ترین ثمره زندگی‌اش است و من در زندگی به دنبال آرامش بودم و با انتخاب وحید به آن دست یافتم🌺 حالا که به سرنوشت خویش می‌اندیشم، می‌بینم، حقیقتا من باید زینب سادات می‌شدم؛ چراکه این نام مسیر زندگی ام را تغییر داد، شخصیتم را دگرگون و اخلاق و ایمانم را تکامل بخشید...💞 🎙راوی 🕊 ╭🇮🇷🇵🇸 ╰┈➤@shahid_amir_haj_amini
زندگی ما طول چندانی نداشت اما عرض بی انتهایی داشت. ابراهیم بودنش خیلی کم بود؛ اما خیلی با کیفیت بود.هیچ وقت نشد زنگ در خانه را بزند و در برایش باز شود. قبل از اینکه دستش به زنگ برسد، در را برایش باز می کردم. می خندید. خنده ای که همه مشکلات و غم و غصه اش پشتش بود؛ اما خودنمایی نمی کرد☺️ تا بود نود و نه درصد کارهای خانه با او بود.آن قدر غرق محبتم می کرد که یادم می رفت از مشکلات جبهه اش بپرسم. تا از راه می رسید حق نداشتم دست به سیاه و سفید بزنم. اگر می خواستم دست بزنم، گاهی تشرم می زد.خودش شیر بچه ها را آماده می کرد، جای شان را عوض می کرد. با من لباس ها را می شست و می برد پهن شان می کرد و خودش جمع شان می کرد. خودش سفره را پهن می کرد و خودش جمع می کرد😍 می گفتم: «تو آنجا خیلی سختی می کشی، چرا باید به جای من هم سختی بکشی؟»می گفت: «تو بیش از آنها به گردنم حق داری. من باید حق تو و این طفل های معصوم را ادا کنم.»می گفتم: «ناسلامتی من زن خانه تو هستم و باید وظیفه ام را عمل کنم.»می گفت: «من زودتر از جنگ تمام می شوم ژیلا. ولی مطمئن باش اگر ماندنی بودم به تو نشان می دادم تمام این روزهایت را چطور بلد بودم جبران کنم💞 🎙راوی 🕊 ╭🇮🇷🇵🇸 ╰┈➤@shahid_amir_haj_amini