💫شهیدانه💫
خنده حلال😂
[🌿]
#طنز_جبهه 😂
دو تا از بچههای گردان ، غولی را همراه خودشان آورده بودند و های های میخندیدند.😂
گفتم: این کیه؟!👀
گفتند: عراقی
گفتم: چطوری اسیرش کردید؟🤔
میخندیدند.
گفتند:
از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود !!🤦♂
.
اینطوری لو رفته بود.
بچهها هنوز میخندیدند.....🤣
@shahid_aneh
⇜😂❣ #طنــزمون ↝
|#طنز_جبهه
اول كه رفته بوديم گفتند كسي حق ورزش كردن نداره يه روز يكي از بچه ها رفت ورزش كرد مامور عراقي تا ديد اومد در حالي كه خودكار و كاغذ دستش بود براي نوشتن اسم دوستمون جلو آمد و گفت : مااسمك؟ (اسمت چيه؟)
رفيقمون هم كه شوخ بود برگشت گفت : گچ پژ . باور نمي كنيد تا چند دقيقه اون مامور عراقي هر كاري كرد اين اسم رو تلفظ كنه نتونست ول كرد گذاشت و رفت و ما همينطور مي خنديديم😂
.
|شادیروحشهداصلوات♥️°°
.
#کمیل
•✌️🏻• ↷ ↯ •🇮🇷•
@shahid_aneh
#طنز_جبهه😄
-محمد پاشو!..
پاشو چقدر مے خوابے!؟😒
+چتہ نصفہ شبے؟ بذار بخوابم...😤
-پاشو، من دارم نماز شب مےخونم ڪسے نیست نگام ڪنہ!!!😁
پاشو جون من، اسم سہ چہار نفر مومن رو بگو تو قنوت نماز شبم ڪم آوردم!😅
هرشببہترفندےبیدارمانمےڪرد
براےنمازشب😉...
عادتڪرده بودیم!
#شهید_مسعود_احمدیان
🌱•°|↓
@shahid_aneh
❦̄̄̄̄∵ ͚͚͚̏💖🍃 ͚͚͚̋∵❦̄̄̄̄
°• #طنز_جبهه😁•°
#لبخندیادتنرهرفیق😊
زیر آتش سنگین دشمن که زمین و زمان را میلرزاند،😰 شوخیش گرفته بود.😐 رو به بقیه میگفت: «غیبت کن،😳 دروغ بگو،😳 تهمت بزن،😳 کاری کن که از چشم خدا بیفتی😶 وگرنه...»دستش را میگذاشت روی شاهرگش و میگفت:«کخخخ»😐😂😂
فرهنگ جبهه، شوخ طبعیها، ج۱ ص۱۵۱
#لبخند_بزن_بسیجی☺
@shahid_aneh
#طنز_جبهه😁
الهی دستتان بشكند!
يكبار در جبهه آقاي «فخر الدين حجازی» آمده بود براي سخنرانی و روحيه دادن به رزمندگان.💪 وسطهای حرفاش به يكباره با صدای بلند گفت: «آی بسيجیها !» همه گوشها تيز شد كه چی میخواهد بگويد. ادامه داد: «الهی دستتان بشكند!😳
عصباني شديم.🤨 ميدانستيم منظور ديگري دارد اما آخه چرا اين حرف رو زد؟
يك ليوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو
...اينجا بود كه همه زدند زير خنده! 🤣🤣
#با_شهدا_بخندیم☺️✨
@shahid_aneh
❦̄̄̄̄∵ ͚͚͚̏💖🍃 ͚͚͚̋∵❦̄̄̄̄
°• #طنز_جبهه😁•°
#لبخندیادتنرهرفیق😊
ازجمله بچههایی بود که وقتی وضو میگرفت از شست پا تا فرق سرش را غرق آب میکرد 😪ایکاش فقط خودش را خیس میکرد! چهار نفر اینطرف و آنطرف خودش را هم بینصیب نمیگذاشت!😐😬 صدای شالاپشلوپ کردن دست و رو شستنش هم که دیگر نگو نپرس.🙄 برای بچههایی که میشناختندش این وضع دیگر عادی بود؛ شاید روی رودربایستی چیزی نمیگفتند اما بچههای سر و زبان دارتر و وسواسیتر و ناآشناتر بعضاً برمیگشتند و میگفتند:«وضو میگیری یا ما را غسل می دی»؟😐😂😂
فرهنگ جبهه، شوخ طبعیها، ج۱، ص۱۳۹
#لبخند_بزن_بسیجی☺
@shahid_aneh
࿐჻ᭂ🍃🌸🍃჻ᭂ࿐
بین تانکر آب تا #دستشویی فاصله بود.😕
آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید😱 ، سریع دراز کشید.😬
آب ریخت روی زمین 💦 ولی از خمپاره خبری نبود.☄🤔
برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا....😑😫
باز هم داشت تکرار می کرد که فهمید ماجرا از چه قرار است.🤦♂
موقع دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید.... همین .😐😂😂
┄•●❥ ↜ #طنز_جبهه😁
┄•●❥ ↜ #خنده_حلال😃
@shahid_aneh
❦̄̄̄̄∵ ͚͚͚̏💖🍃 ͚͚͚̋∵❦̄̄̄̄
°• #طنز_جبهه😁•°
#لبخندیادتنرهرفیق😊
تازه اومده بود جبہہ
یہ رزمنده رو پیدا ڪرده بود و ازش می پرسید:
وقتی توی تیررس دشمن قرار می گیری ، برا اینڪہ ڪشتہ نشی چی میگی؟🤔
اون رزمنده هم فہمیده بود ڪہ این بنده تازه وارده شروع ڪرد بہ توضیح دادن:😅
اولاْ باید وضو داشتہ باشی😊
بعد رو بہ قبلہ و طوری ڪہ ڪسی نفهمہ باید بگی:😌
اللہم الرزقنا ترڪشنا ریزنا بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمتڪ یا ارحم الراحمین😐😁
بنده خدا با تمام وجود گوش میداد
ولی وقتی بہ ترجمہ ی جملہ ی عربی دقت ڪرد ، گفت:
اخوی غریب گیر آوردی؟😐😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی☺
@shahid_aneh
─┅═༅✿❀🌻﷽🌻❀✿༅═┅─
#طنز_جبهہ😁
پُست نگهبانۍ رو
زودتر تَرک ڪرد!
فرمانده گفت :
۳۰۰تا صلوات جریمته!
چند لحظه فکر ڪرد.
وگفت: برادرا بلند صلوات!
همه صلوات فرستادن
گفت: بفرما
از۳۰۰ تا هم بیشتر شد ...😂📿
#شهید_ابراهیم_هادی❤️🕊
┄┄┅┅┅•|🌸❤️|•┅┅┅┄┄
🤲🏻أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
#مهدی
@shahid_aneh
❦̄̄̄̄∵ ͚͚͚̏💖🍃 ͚͚͚̋∵❦̄̄̄̄
°• #طنز_جبهه😁•°
#لبخندیادتنرهرفیق😊
صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازهها زیر آتش میمانند و یا به نحوی شهید میشوند که قابلشناسایی نیستند.😔 هر کس از خود نشانهای میداد، تا شناسایی جنازه ممکن باشد.🙂یکی میگفت: «دست راست من این انگشتری است.»🥀 دیگری میگفت: «من تسبیحم را دور گردنم میاندازم و...»🥀 اما نشانهای که یکی از بچهها داد، برای ما بسیار جالب بود. او میگفت: «من در خواب خروپف میکنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خروپف میکند، شک نکنید که خودم هستم.»😐🤭😂😂😂
فرهنگ جبهه، شوخ طبعیها، ج۳ ص۱۸۶
#لبخند_بزن_بسیجی☺
@shahid_aneh
❦̄̄̄̄∵ ͚͚͚̏💖🍃 ͚͚͚̋∵❦̄̄̄̄
°• #طنز_جبهه😁•°
#لبخندیادتنرهرفیق😊
یه بچه بسیجے بود خیلی اهل معنویت و دعا بود...🌻
برای خودش یه قبری ڪنده بود. 😅
شب ها مےرفت تا صبح با خدا راز و نیاز مےڪرد.😊
ما هم اهل شوخے بودیم😆
یه شب مهتابـے سه، چهار نفر شدیم توی عقبه...😜
گفتیم بریم یه ڪمے باهاش شوخے ڪنیم!😅
خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم😂
با بچه ها رفتیم سراغش...😀
پشت خاڪریز قبرش نشستیم. 😣
اون بنده ی خدا هم داشت با یه
شور و حال خاصے نافله ی شب مے خوند.😍
دیگه عجیب رفته بود تو حال! 😉
ما به یڪے از دوستامون ڪه
تن صدای بالایـے داشت،
گفتیم داخل قابلمه برای این ڪه
صدا توش بپیچه و به اصطلاح اڪو بشه، 😂
بگو: اقراء😲
یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع ڪرد به لرزیدن
و به شدت متحول شده بود 😨
و فڪر مےڪرد براش آیه نازل شده! 😢
دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😰
بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😂😂
رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت :
باباڪرم بخون 😂😂😂😂
شادی روح پاک شهدا صلوات🌺
#لبخند_بزن_بسیجی☺
@shahid_aneh
#طنز_جبهه😂
دستور بود هیچ کس بالای ۸۰ کیلومتر سرعت ،
حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم می آمدم که یکی کنار جاده ،دست تکان داد نگه داشتم سوار شد ،
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت می راندم و با هم حرف می زدیم!
گفت: شنیدم فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست میگن؟!
گفتم:فرمانده گفته!
زدم دنده چهار و ادامه دادم:
اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما یکی بود؛
پیاده که شد ، دیدم خیلی تحویلش می گیرند!!
پرسیدم:کی هستی تو مگه؟!
گفت:همون که به افتخارش زدی دنده چهار ...❤️😂
#شهید_مهدی_باکری🕊
#یاد_شهدا_با_صلوات