eitaa logo
شهید عارف(شهید احمد علی نیری)
72 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.1هزار ویدیو
359 فایل
💥بسم رب الشهدا💥 کتاب شهید رو خوندم، عرفان عجیبی این شهید داره. 😳 تسلای دل مادر سیدالشهدا ع قدمی برای شهدا برمیدارم.⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹👈غریبونه 🏴 به مناسبت شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام ) با نوای محمود کریمی https://eitaa.com/shahid_aref
♦️اینجا مطامیر است! 🔹نمی‌دانم چقدر معنی این کلمه را می‌دانی… 🔹اما مطامیر یعنی جایی که نمی‌توانی از زیر راه پله‌ها قد بلند کنی و نماز بخوانی… 🔹و تنها جایی که قدت برسد، دیوار نمور مطامیر است. جایی که فرزند رسول خدا (ص) روی خاک و کلوخ‌ها می‌نشیند. 🔹مطامیر یعنی جایی به بلندای آه و رنج‌های امام موسی کاظم (ع) در زندان هارون. 🔹مطامیر یعنی حرف زدن خاک‌های زمین نمدار با مولا. 🔹یعنی ذره ذره آب شدن جسم و جان آقاجان. (نتیجه گیری : امام کاظم علیه السلام در تاریکی سیاه چال نمناکی، زندان بود که نمی توانست بایستد. ) 🔹شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام تسلیت باد. 🏴🍃🏴🍃🏴🍃 https://eitaa.com/shahid_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنرانی.mp3
22.92M
🔊 صوت در مراسم سالروز شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) دفتر مقام معظم رهبری_قم توسط حجت‌ الاسلام والمسلمین میرباقری در تاریخ ١۴۰۲/۱۱/۱۷ 🆔 @KHAMENEI_QOM
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این روزها، روزهای رجب. وقتی عقربه تاریخ به بیست ‏و پنجم آن نزدیک می‌شود، دوباره ثانیه‏‌ها به فریاد می‌‏آیند. از نگاه دیوارهای شهر، غم می‏‌چکد. ناله حزین مرغان عاشق است که به گوش می‏‌رسد ای کاش کبوتری بودم در حریم حرم کاظمین تا بال‏‌های خود را آن‏قدر در آسمان گرفته‏‌اش می‌‏تکاندم که تمام غم‏‌هایم در پنجره فولادش گره بخورد کاش پرنده‌‏ای بودم و بال‌‏هایم آن‏قدر وسعت داشت تا به اوج آسمان‏‌ها می‌‏رفتم و پرده سیاه غم را از صورت گرفته خورشید کنار می‏‌زدم تا شاید این ‏طرف‌تر، دل گرفته دختری آرام‏تر شود!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای مهربان‌تر از پدر! ای بهترین پیشوا! از آن روز که تو را به زندان انداخته و در غل و زنجیر کردند هنوز صدای ضجه و ناله‌... از زنجیرها به گوش می‌رسد ای موسای امت پیامبر! فرعونیان تاب بزرگی... و بزرگواری‌ات را نداشتند و دوستان قدر خوبی... و مهربانی‌ات را نمی‌دانستند تو دعا کن... که شب تاریک دوری فرزندت به پایان رسد و روز رهایی از زندان غیبت طلوع کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ آزادی نمی‌خواهیم، مگر آزادی شما از غم غربت! صبح سردی بود. با حضرت موسی کاظم علیه‌السّلام همراه بودم. غلامی سیاه‌روی، ما را دید و بدون این که ما را بشناسد، برای‎مان هیزم آورد و آتش روشن کرد و غذایمان داد. هنگام رفتن، امام به صاحب غلام فرمودند: غلامت و زمینی که در آن کار می‌کند را فروشنده‌ایی؟ مرد گفت: آری! غلام و زمین، هزار دینار! امام، زمین را خرید و غلام را صدا زد و به او فرمودند: از همین حالا آزادی و این زمین نیز مال خودت! غلام هاج و واج نگاه کرد و گویا نمی‌شنید و نمی‌فهمید، امام چه می‌فرمایند. امام که چنین دیدند، فرمودند: چرا تعجب کرده‌ای؟ مگر خداوند بزرگ در قرآن کریم نمی‌فرماید که خوبی را باید با خوبی پاسخ داد! 📚 داستان‌های زندگانی امام کاظم علیه‌السّلام یا صاحب‌الزّمان! افسوس که در این وانفسای غیبت، دستمان به شما نمی‌رسد که برایتان هیزم بیاوریم، آتش روشن کنیم و غذایی مهمانتان کنیم! یا صاحب‌الزّمان! غلامیتان و این که دلمان همیشه بند شما باشد، محبوب ماست! زمین و آزادی کدام است؟ ما دنیا و آخرت را در همراهی شما می‌دانیم! یا صاحب‌الزّمان! هیچ نمی‌خواهیم مگر آزادی شما از غم غربت و دلشادیتان به مژده‌ی ظهور! و هیچ نداریم مگر دست‌هایی که همیشه رو به آسمان است و قنوتی که مزیّن است به دعای بر فرجتان! و قلبی که انتظارتان را می‌کشد! و این احسان ناقابل و کوچک ماست به ازای هزاران احسان که در حیات ما ارزانی‌مان داشته‌ایی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلش می‌خواست ازدواج کند. دستش اما خالی بود. نه پول داشت، نه خانه. یکدفعه فکری به سرش زد. رفت خانه باب الحوائج، حاجتش را برای امام کاظم علیه السلام گفت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا