eitaa logo
شهید عارف(شهید احمد علی نیری)
82 دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
12.4هزار ویدیو
447 فایل
💥بسم رب الشهدا💥 کتاب شهید رو خوندم، عرفان عجیبی این شهید داره. 😳 تسلای دل مادر سیدالشهدا ع قدمی برای شهدا برمیدارم.⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 به فدای مولایی که خود را «بدهکار» نوکرانش می‌داند... اباهاشم جعفری گوید: به امام حسن عسکری علیه‌السلام از نیاز مالی شکایت کردم. حضرت با تازیانه‌اش خطی بر قسمتی از زمین کشید و از آن جا شِمش طلایی بیرون کشید که حدود پانصد دینار، قیمت داشت؛ سپس آن حضرت رو به من نمود و فرمود: خُذْهَا یَا أَبَا هَاشِمٍ وَ أَعْذِرْنَا 🔻ای اباهاشم! این را بگیر و (به جهت اینکه دیر، به نیاز تو رسیدیم تا تو خود از ما طلب کردی) عذر ما رو‌ بپذیر! 📚الارشاد، ص۳۲۲. 📚الکافی ج۱ ص۵۰۷. 📚المناقب،ابن شهرآشوب،ج۴ ص۴۳۱. https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f
🔰 شرح گوشه‌ای از جمال دلربا و‌ پُر نور حضرت أبالمَهدی، حسن بن علی العسکری علیهماالسلام ... ابوالحسن کرخی گوید: پدر من در کرخ، بَزّاز بود. مرا با مقداری پارچه به سامرا فرستاد. همین که وارد سامرا شدم، غلامی مرا با نام خود و پدرم صدا زد و گفت: پیش مولایت بیا! گفتم: مولای من کیست؟ گفت: من پیغام آورم، هر چه به من گفته‌اند، می‌گویم. 🔹ابوالحسن کرخی گوید: من از پی او رفتم. مرا به درب خانه‌ای بُرد که یقین کردم آنجا بهشت است. وَ إِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ عَلَی بِسَاطٍ أَخْضَرَ وَ نُورُ جَمَالِهِ یَغْشَی الْأَبْصَارَ 🔻 ناگاه دیدم مردی روی فرش سبزی نشسته و نور جمالش چشم‌ها را خیره می‌کند! به من فرمود: در میان پارچه‌هایی که آورده‌ای دو چادر است که یکی را در فلان قسمت گذاشته‌ای و دیگری در جامه‌دان فلان است. در میان هر کدام کاغذی است که قیمت خرید و سود آن نوشته شده، قیمت یکی بیست و سه دینار و سود آن دو دینار و قیمت دیگری سیزده دینار و سود آن مانند اولی است. برو هر دو را بیاور. ابوالحسن کرخی گوید: برگشتم و هر دو را آورده، مقابل آقا گذاشتم. فرمود: بنشین! فَجَلَسْتُ لَا أَسْتَطِیعُ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِجْلَالًا لِهَیْبَتِهِ 🔻نشستم اما از جلالت و هیبت، نمی‌توانستم به آن آقا نگاه کنم. 🔹دست مبارکش را به زیر فرش برد و با اینکه آنجا چیزی نبود، یک مشت برداشت‌ و فرمود: این پول دو چادر تو با سودش است؛ خارج شدم. بیرون که آمدم شمردم، دیدم خرید و سود همان طوری است که پدرم نوشته بود؛ بدون کم و زیاد!! 📚مشارق انوارالیقین، ص ۱۳۴ https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f
🔰 ای چشم تو پرده‌دار إعجاز ... محمّد بن اسماعیل علوی گوید: حُبِسَ أَبُو مُحَمَّدٍ عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ نَارْمَشَ وَ هُوَ أَنْصَبُ النَّاسِ وَ أَشَدُّهُمْ عَلَی آلِ أَبِی طَالِبٍ وَ قِیلَ لَهُ افْعَلْ بِهِ وَ افْعَلْ 🔹حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام را پیش «علی بن نارمَش» که با آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله دشمنی بسیار داشت، حبس کردند. او بر اولاد علی علیهم‌السلام خیلی سخت می‌گرفت و به او دستور می‌رسید که چنین و چنان کن و او باکی نداشت و انجام می‌داد! فَمَا أَقَامَ عِنْدَهُ إِلَّا یَوْماً حَتَّی وَضَعَ خَدَّیْهِ لَهُ وَ کَانَ لَا یَرْفَعُ بَصَرَهُ إِلَیْهِ إِجْلَالًا وَ إِعْظَاماً 🔸یک روز بیشتر فاصله نشد که امام علیه‌السلام به زیر دستش، در حبس بود؛ بعد از گذشت یک روز، در مقابل امام علیه‌السلام، چهره بر خاک می‌مالید و از هیبت آن حضرت، چشمش را به روی امام نمی‌گشود. فَخَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ وَ هُوَ أَحْسَنُ النَّاسِ بَصِیرَةً وَ أَحْسَنُهُمْ فِیهِ قَوْلًا. 🔹او از خدمت امام علیه السلام خارج شد، در حالی که از بصیرترین اشخاص نسبت به امام علیه‌السلام بود و بهترین عقیده را در باره آن حضرت داشت. 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸. 📚الإرشاد، ص ۳۲۲. 📚إعلام الوری ص ۳۵۹. https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f
🔰 خجالت نکش! هر چه میخواهی، از ما بخواه! که به مقصودت میرسی ان‌شاءالله ... اباهاشم جعفری گوید: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام ضِیقَ الْحَبْسِ وَ کَتَلَ الْقَیْدِ 🔻به امام حسن عسکری علیه‌السّلام از سختی زندان و ناراحتی غل و زنجیر شکایت کردم! 📜 آن حضرت در جواب من نوشت: أَنْتَ تُصَلِّی الْیَوْمَ الظُّهْرَ فِی مَنْزِلِکَ 🔻تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. وضع مالی من خوب نبود و تصمیم داشتم در نامه ای که نوشته بودم تقاضای کمکی بکنم ولی خجالت کشیدم. وقتی به منزل رسیدم، امام علیه السّلام برایم صد دینار فرستاد و نوشته است: إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْیِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّکَ تَرَی مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. 🔻هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و درخواست خود را از ما طلب کن! آنچه مایلی به تو داده خواهد شد ان‌شاءالله. 📚المناقب،ابن‌شهرآشوب، ج ۴ ص ۴۳۲ 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸ https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f
🔰 به فدای آقایی که از «تشنگی» نوکرانش هم با خبر است ... شخصی به نام «ابوالعباس» گوید: خدمت إمام حسن عسکری علیه‌السّلام بودم که تشنه شدم ولی نخواستم به واسطه تقاضای آب از فرمایش آن حضرت‌ محروم شوم و بر تشنگی صبر کردم. إمام علیه‌السلام مشغول صحبت بود؛ اما سخن خود را قطع کرده و فرمود: یَا غُلَامُ إسْقِ أَبَا الْعَبَّاسِ مَاءً 🔻ای‌غلام! به ابو العباس آب بده. 📚المناقب،ج۴ ص۴۳۹ https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f
🔰 به فدای آقای کریمی که لطف و عطایش را از «گدای‌ دروغین» هم دریغ نمی‌کند ... عبداللَّه بن عباس گوید: برسر راه امام حسن عسکری علیه‌السّلام نشستم. همین که آمد، شکایت حال خود را به ایشان نمودم و قسم خوردم که حتی یک درهم یا بیشتر ندارم و خوراک صبح و شامم را هم ندارم. امام علیه‌السلام فرمود: تَحْلِفُ بِاللَّهِ کَاذِباً وَ قَدْ دَفَنْتَ مِائَتَیْ دِینَارٍ وَ لَیْسَ قَوْلِی هَذَا دَفْعاً لَکَ عَنِ الْعَطِیَّةِ 🔻قسم دروغ به خدا می‌خوری در حالی که دویست دینار در فلان جا پنهان کرده ای؟ این سخن من برای این نیست که به تو چیزی ندهم؛ 🔹سپس رو به غلامش کرد و فرمود: ای‌غلام! هر چه با تو هست را به او بده! غلام مبلغ صد دینار به من داد. بعد فرمود: تو در حساسترین موقع که به آن پولهایی که پنهان کرده‌ای، احتیاج پیدا می‌کنی، اما (به جهت این قسم دروغ) از دست یافتن به آن پول محروم خواهی شد. 🔹راوی گوید: امام علیه السّلام راست گفت. زیرا پولی که به من لطف کرد را خرج کردم. احتیاج بسیار شدیدی پیدا نمودم که دیگر هیچ راهی برای گذران خود نداشتم؛ دنبال پولهایی که دفن کرده بودم رفتم. هر چه گشتم آنها را پیدا نکردم. بعد متوجه شدم فرزندم جای پولها را می‌دانسته! برداشته و فرار نموده است. 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۹. 📚الإرشاد ص ۳۲۳. 📚الخرائج و الجرائح، ج ۱ ص۴۲۴ https://eitaa.com/joinchat/1291190523C486bf8b91f