هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
1.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میتوانی فقط از زاویه یک لبخند
در دلِ سنگ ترین نوع بشر جا بشوی 💔
#سردار_شهید_حاج_احمد_کاظمی
#سالروز_شهادت🥀
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
جنگ معامله با خداست،
خدا خریدار،
ما فروشنده،
سند قرآن،
بهاء بهشت
#سردار_شهید_حاج_حسین_خرازی
#سالروز_شهادت
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#فرماندهانِ
خبرهی سپاهِ خمینی
امانِ دشمن را بریدهاند ...
📎قائممقام لشگر ۷ ولی عصر
#سردارشهید_حبیبالله_شمایلی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۳ بهبهان ، خوزستان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۷ شلمچه
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#خاطرات_شهید
●کارمندبانک بود ، وقتی جنگ شدکارش را در بانک رها کرد. از سپاه نامه دادند تا ایشان به آنجا مامور شوند. اما بانک قبول نکرد و مدتی هم حقوقش را قطع کردند، اما حبیب الله گفت: «من رو اخراج کنید اما من میرم جبهه»
●من همیشه نگرانش بودم و دلهره شهادتش را داشتم. همیشه به من می گفت: «تحمل کن، تموم میشه این جنگ، جبران میکنم برات»
●همیشه در جبهه بود. بعد از عقد من اصلا ایشان را ندیدم. خیلی کم به خانه می آمد اما هر چه بخواهی خوب بود، مهربان بود. برای خانواده، پدر و مادر و اقوام. در مشکلات همه کمک حال بود و سنگ صبور خانواده و اقوام بود و طرف مشورت قرار می گرفت.
●هر وقت از جبهه می آمد سعی می کرد به همه سر بزند یا تلفن کند و اگر نمی شد از من سراغشان را می گرفت.
●یک بار که در عملیات بدر مجروحیت سنگینی پیدا کرد، یک ماه در خانه ماند. بعد از مجروحیت از منطقه او را به بیمارستان اصفهان برده بودند و بعد به تهران منتقل کردند، درآنجا بر روی پایش که ترکش خورده بود عمل انجام دادند و بعد از آن به بهبهان منتقل شد.
●با هم از تهران به سمت بهبهان می آمدیم که در اهواز ایشان گفت که اول بروم و به بچه ها سر بزنم. ما به بهبهان رفتیم و ایشان در حالیکه عصا می زد به جبهه رفت و بعد از مدتی آمد.
●آن ایام بهترین دوران زندگی ام بود که حبیب الله را بیشتر در خانه می دیدم. اما در خانه هم که بود مدام بی قرار جبهه و دوستانش بود و اخبار نگاه می کرد. با این وجود من می گفتم: «خدا کنه ترکش بخوری، بیای بمونی» و حبیب الله فقط می خندید.
✍به روایت همسربزرگوارشهید
📎قائممقام لشگر ۷ ولی عصر
#سردارشهید_حبیبالله_شمایلی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۳ بهبهان ، خوزستان
●شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۷ شلمچه
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#فاتح_خیبر
باطرح عملیات خیبر مخالف بود
اما در همین عملیات انقدر شجاعت از خودش نشان داد ملقب شد به فاتح خیبر و در این عملیات به شهادت رسید.
بعد ازشهادتش صدام گفت اگر ۱۰تامثل همت را داشتم دنیا را میگرفتم.
🌹#شهید #محمدابراهیم_همت
🌹#سالروز_شهادت
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#خاطرات_شهید
●در یکی از شبهای ماه محرم، راهی مهدیه تهران شد و بهطور اتفاقی آن شب سخنرانی حاج شیخ حسین انصاریان بود؛ نشستن پای منبر این روحانی، امیرحسین را بهطور عجیبی دگرگون کرد و او روز به روز به معبود خویش نزدیکتر میشد.
●بعد از دگرگونی، لباسهای فوقالعاده شیک و ادکلنهای بسیار خوشبو و گرانقیمت خود را کنار گذاشت و به مادرم گفت همه آنها را به فقرا انفاق کند و امیرحسین فقط یک دست لباس معمولی بسیجی میپوشید بهطوریکه شبها آن را میشست تا دوباره صبح بپوشد.
●وقتی بهش اعتراض میکردیم که چرا فقط همین یک دست لباس را میپوشی؟ در جواب میگفت : «خداوند مرا ببخشد؛ چقدر دل جوانان با دیدن لباسها و رفاه من شکسته شد و اکنون باید آن کارهایم را جبران کنم».
✍به روایت خواهربزرگوارشهید
#شهید_امیرحسین_عظیمی🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۷/۱/۴ شهرری ، تهران
●شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۳ جزیرهٔ مجنون ، عملیات خیبر
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاک های نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم. لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت. دلم حسابی شور افتاده بود. او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟
حتی تکانی به خودش نداد. عصبی گفتم: حاج آقا همه منتظر هستن، بگو می خوای چه کار کنی؟!
بالاخره عبدالحسین به حرف آمدگفت: هر چی که می گم دقیقاً همون کار رو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول
به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد: سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری
مکث کرد. با تأکید گفت: دقیق بشماری ها....
#شهیدعبدالحسین_برونسی
#خاکهای_نرم_کوشک
#سالروز_شهادت
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
#خاطرات_شهید
🔰روابط او با ديگر افراد فاميل خوب و شايسته بود و هميشه صله رحم را به جاى میآورد. او هميشه متبسّم بود و آن قدر متين و خوش اخلاق بود كه همه را تحت تأثير قرار میداد. هميشه با وضو بود و هر وقت كه موقعيّت پيدا میکرد، قرآن قرائت میكرد و هيچ وقت در جبهه نماز شب او ترك نشد.
🔰سپاه يك دستگاه موتورسيكلت به ايشان داده بود، بعضى شبها ايشان رزم شبانه داشتند و براى آموزش رزم شبانه مى رفتند. همسر ايشان چون در منزل تنها بود، براى ابوالفضل يادداشت مى گذاشت كه من رفته ام منزل پدرم يا جاى ديگر.
🔰وقتى كه ابوالفضل از محل آموزش بر مى گشت و ملاحظه مى كرد كه يادداشت گذاشته اند، موتور را در منزل مى گذاشت و با تاكسى يا وسيله اى ديگر مى آمد دنبال همسرش. وقتى علّت را جويا شديم، ايشان گفتند كه موتور براى استفاده من از پادگان تا منزل واگذار شده است نه براى امورات شخصى و من نمى توانم از آن استفاده كنم چون از بيت المال است.»
🔰او وقتى میخواست به جبهه برود، تكيه كلامش اين بود كه وعده من و شما كنار حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع). نشد كه يك بار هنگام خداحافظى شكل حرفش را عوض كند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
📎فرماندهٔ گردان روحالله لشگر۵نصر
#سردارشهید_ابوالفضل_فقیهیفرد🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۳۸/۸/۳۰ اشکذر ، یزد
●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
613.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا مثل شیشه ای می ماند که یکدفعه می بینی از دستت افتاد و شکست.
خدایا مرا پاکیزه بپذیر …🥀
#سردار_عاشورایی_شهید_مهدی_باکری
#سالروز_شهادت
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
🌷 #شهید_علی_بسطامی
متولد سال ۱۳۴۲ در یکی از روستاهای ارکواز ملکشاهی - استان ایلام
🌱 در خانواده ای مذهبی رشد و نمو یافت. پس از گذراندن دوران ابتدایی، برای ادامه تحصیل راهی ایلام شد. وی از همان اوان نوجوانی و جوانی با جوهره وجودش که مملو از عشق و اخلاص بود در برابر هر گونه استبداد، طلم و ستم می ایستاد. او با پیروزی انقلاب در هر صحنه ای که احساس نیاز می کرد حضور می یافت.
وی که هنر تیراندازی و کوهنوردی را از اجداد و برادرانش آموخته بود، در کنار تحصیل و تهذیب نفس، با فراگیری فنون نظامی، در جبهه ها حماسه ها آفرید و چندی نگذشت که به او مسئولیت های بالاتر واگذار کردند:
سنگر حساس حفاظت اطلاعات، جانشین فرماندهی گردان، . . . معاونت و فرماندهی اطلاعات عملیات لشکر ۱۱ امیرالمؤمنین (ع) ایلام
🌷 شهید بسطامی در عمر کوتاه خود در عرصه معنویت، عبودیت و اطاعت از خدای تعالی و پیروی از فرامین ولایت فقیه و نیز در میدان نبرد با دشمنان سرآمد بود. او در طی جنگ ۸ ساله در عملیت های مختلف شرکت فعال داشت.
🌴 تقوا و دینداری، بارزترین خصوصیت اخلاقی بسطامی بود؛ او اهل نماز شب بود؛ همرزمانش بارها شاهد تهجد و اشک های شبانه او بوده اند. 💦💦شهید بسطامی همواره دیگران را بر خود ترجیح می داد. برای مثال: هرگاه سوار بر تویوتا بود و در مسیر راه به رزمنده ای بسیجی برخورد می کرد، به راننده می گفت او را سوار کند. اگر جلو خودرو نشسته بود، جایش را به آن رزمنده می داد و خود در عقب وانت می نشست!! این صفات بسیاری از فرماندهان جنگ بود.
🌷 سرانجام سردار رشید خطه قهرمان پرور ایلام در هفتم خرداد ۱۳۶۷ در منطقه عمومی مهران به همراه دو تن از همرزمانش (شهیدان محمود پیرنیا و غلام رضایی نژاد) ، در حین عملیات شناسایی در برخورد با مین والمری به درجه رفیع شهادت نایل گردیده🕊🕊🕊 ...و پيكر پاكش پس از تشييع باشکوه در بخش صالح آباد شهرستان مهران بخاک سپرده می شود.
#سالروز_شهادت 🌷
@mahman11
هدایت شده از کانال شهدایی 《 ماهِ من 》
22.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️ فرازی از یادداشت های #شهید_علی_بسطامی :
دهانه ی چادرها را بالا زدم. همراه حاج احمد (اَشترانی) كتری ها را آب كرديم و كفش ها و پوتين بچه ها را تماشا كردم. آن ها خيلی آلوده به گل بودند! وضعيت آن ها نشانگر طی راه طولانی و پر پيچ و خم بود. به فكر افتادم كه اين ها ديشب چه گونه و كجا و به خاطر چه خواب شيرين را بر خود حرام كرده اند؟ آيا به جز برای رضای خدا چيز ديگری بوده كه نبوده! مي خواستم خم بشوم و آن پوتين ها را ببوسم. دوباره خود را لايق اين كار ندانستم.
🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
📄 یاد داشت های روزانه سردار شهید علی بسطامی
فرمانده اطلاعات عملیات لشکر #امیرالمؤمنین(ع)
#سالروز_شهادت
@mahman11