eitaa logo
شهید عارف(شهید احمد علی نیری)
72 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
10.1هزار ویدیو
359 فایل
💥بسم رب الشهدا💥 کتاب شهید رو خوندم، عرفان عجیبی این شهید داره. 😳 تسلای دل مادر سیدالشهدا ع قدمی برای شهدا برمیدارم.⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ 1⃣امامت امیرالمؤمنین علی علیه السلام چگونه ثابت می شود؟ 🔸🔹اگر امامت جعل الاهی است که فرمود: (انی جاعلک للناس اماما) (بقره ۱۲۴) و اگر امامت عهد الاهی است( لاينال عهدی الظالمین) (بقره ۱۲۵) و اگر برای هر قومی هدایتگری لازم است (ولکل قوم هاد) ، سوره رعد (۷) پس لازم است خداوند بعد از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) تکلیف مردم را روشن کند و مردم را بدون تکلیف رها نکند. 🔻اثبات امامت حضرت علی(ع) از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استناد به آیات و روایات و نقل های تاریخی می توان مقام خلافت و امامت پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در شخصیت علی (ع) ثابت نمود. ♦️الف) دلیل قرآنی در قرآن مجید آیات فراوانی است که با استفاده از احادیثی که از پیامبر اکرم (ص) در شأن نزول آنها وارد شده است، امامت امام علی (ع) را اثبات می نمایند. از جمله آیاتی که میتواند بعنوان دلیل به آنها اشاره نمود، عبارتند از آیه ،تبلیغ آیه ولایت، آیه اولی الامر آیه صادقین، که در بخش پاسخ تفصیلی به شرح و تبیین آن خواهیم پرداخت. ▫️در ذیل آیه کریمه اولی الامر منکم از جابرابن عبدالله انصاری نقل شده است که از حضرت پیامبر (صلی الله علیه وآله ) سوال کردم که اولی الامر کیست؟ فرمود: ۱۲نفرجانشینان من هستند. ▫️۱. جابر بن عبدالله انصاری می گوید وقتی آیه «أطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأ ولِی الْأَمْرِ مِنْكُمْ» نازل گشت از پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) پرسیدم «اولوا الامر» که خدا اطاعت از آنها را قرین اطاعت خود قرار داده چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان جانشینان من و امامان مسلمانان اند که اولین آنها علی بن ابی طالب و پس از او حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین سپس محمد فرزند علی که در تورات به باقر معروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان پس از او جعفر صادق فرزند محمد سپس موسی فرزند جعفر سپس علی فرزند موسی سپس محمد فرزند علی سپس علی فرزند محمد سپس حسن فرزند علی است آنگاه همنام من محمد فرزند حسن است که کنیه اش حجة الله في ارضه و بقیة الله في عباده است و او شخصی است که خداوند به دستش مشرق و مغرب زمین را فتح خواهد کرد. او همان شخصی است که از میان شیعیان خود غایب میگردد؛ غیبتی که به خاطر طولانی شدن مدت آن جز آن کس که خداوند دلش را به ایمان آزموده است کسی در عقیده به امامتش ثابت نمیماند .... 📙(صدوق، ۱۴۰۵: ۲۵۳) ♦️ب) دلیل حدیثی در منابع متعدد اهل تشیع و اهل تسنن از پیامبر اکرم (ص) روایت بسیاری وارد شده که فرمودند: وصی و جانشین بعد از من علی بن ابی طالب(ع) است و بعد از او دو فرزندم حسن و حسین (علیهما السلام) که نه امام دیگر از صلب حسین علیه السلام، پی هم می آیند. البته این روایت افزون بر روایاتی است که در جریان حدیث یوم الدار حدیث منزلت حدیث غدیر خم و حدیث مشهور ثقلین بیان شده و یا احادیثی که فرموده پس از من دوازده تن خلیفه خواهند آمد که به وسیله آنان دین عزیز می شود. 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 2⃣چرا اسم حضرت علی علیه السلام) در قرآن نیامده است؟ 🔹🔸یکی از شبهاتی که برای عده‌ای درباره واقعه غدیر پیش می‌آید این است که چرا در قرآن از امیرالمومنین هیچ اسمی آورده نشده است.سوالی که علما به آن پاسخ داده‌اند. ♦️اولا: لازم نیست برای هر حکمی از احکام خداوند آیه ای در قرآن نازل شده باشد،مانند:تعدادرکعات نماز،نماز آیات،نماز قضا، کیفیت بریدن دست دزد و سنگ سار کردن زناکار باشرایط خاص که هیچکدام آیه ای ندارد. ♦️ثانیا:خداوند حکیم است و اگر نیازی به ذکر صریح بود حتما بیان می فرمودواوبهترازهمه انسانها می فهمد . ♦️ثالثا: اگر کسی نمی خواهد چیزی را قبول کند صریح آیه قرآن هم باشد قبول نمی کند مثل آیه ازدواج موقت درسوره نساء آیه ۲۴، که خلیفه دوم باوجود آیه قرآن آن را تحریم کرد. ♦️رابعا: مربوط به این نکته است که در تشریع احکام الهی و بیان مسایل مربوط به شریعت تنظیم و جریان کلی امور همواره با این حکمت همراه است که زمینه آزمایش افراد فراهم شود و انسانها با استفاده از اراده و اختیار خود در جهت اطاعت از اوامر و نواهی الهی ـ که در نهایت به تکامل آنها منجر میشود ــ گام بردارند. مثلاً خداوند میتوانست از ابتدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله بگوید که به طرف کعبه نماز بخواند اما ابتدا بیت المقدس را قبله قرار میدهد و آن گاه پس از مدتی آن را تغییر میدهد در تبیین فلسفه این کار خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ؛ - بقره، ١٤٣ ♦️خامسا: حضرت امام(قدس سره) نیز در کتاب کشف الاسرار مطرح فرموده اند و ظاهراً آن را مناسب تر میدانند این است که اگر نام مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام با صراحت در قرآن آمده بود منافقانی که تصمیم به قتل پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) گرفته بودند تا پس از آن حضرت به ریاست برسند برای نیل به مقصود خود در قرآن دست کاری میکردند؛ و روشن است که دست کاری و تحریف قرآن چه لطمه جبران ناپذیری بر پیکر اسلام وارد میساخت. ♦️سادسا: قرآن همواره کلیات مسایل را بیان میفرماید و تفسیر و تفصیل احکام را بر عهده پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) میگذارد. در این مورد از ائمه اطهار (عليهم السلام سؤال شد که چرا اسم امیرالمؤمنین علیه السلام) و ائمه (عليهم السلام) در قرآن نیامده است؟ و یا چرا در آیه «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا» مائده،۵۵ «الذین آمنوا» معرفی نشده اند؟ یا این که چرا در آیه «أطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»نساء،۵۹ اولی الامر» مشخصاً معرفی نشده اند؟ و یا در مورد نماز چرا تعداد نمازهای واجب و تعداد رکعات آنها بیان نشده است؟ هم چنین چرا در آیات مربوط به زکات موارد و مقدار آن بیان نشده است؟ ائمه اطهار علیهم السلام در پاسخ به این سؤالات فرموده اند تفسیر جزئیات احکام به عهده پیامبر اکرم(صلی الله عليه و آله گذاشته شده است؛ قرآن میفرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ نحل،۴۴ ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو برای مردم تفصیل آن را بیان کنی بنابراین همان طور که خداوند در قرآن فرمود نماز بخوانید، اما تعداد رکعات آن را مشخص نکرد؛ به همان صورت فرمود، از اولی الامر اطاعت کنید اما آنها را معرفی نکرد تا مردم از پیامبر(صلی الله علیه و آله بپرسند و آن حضرت این مسأله را تبیین کند. 🔻به طور خلاصه در پاسخ این سؤال که چرا قرآن جزئیات احکام را بیان نفرموده، میتوان این گونه پاسخ داد که: 👈 اولا: برای این است که زمینه امتحان فراهم باشد تا مؤمنان واقعی شناخته شوند؛ 👈ثانیاً : برای این که مردم در مورد تفاصیل آنها از پیامبر اکرم(صلی الله عليه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) سؤال کنند و بدین طریق جایگاه آنان در تبیین جزئیات ،احکام برای مردم روشن شود. 📚منبع:در پرتو ولایت آیت الله مصباح یزدی ، صفحه ۷۰ 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 3⃣چرا به حضرت علی(علیه السلام) امیرالمومنین می گویند؟! 🔹🔸امیر در زبان عربی به معنی فرمانده سلطان و رهبر است بعد از اسلام کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی ماموریتهای جنگی منصوب میشدند امیر مینامیدند اما عنوان «امیرالمومنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مومنان است ♦️به اعتقاد علمای شیعه امیرالمومنین عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر چه قبل و چه بعد از او، برازنده این لقب نیست. در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود: «هنگام سلام به علی او را امیرالمومنین خطاب کنید.» و «در حدیث دیگری آمده است که خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین نامیده است. ♦️از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد آیا به حضرت قائم ، لقب « امیرالمومنین » خطاب میشود؟ فرمود: «نه، این عنوان مخصوص علی علیه السلام است؛ هیچ کس نه قبل از او و نه پس از او سزاوار نیست به این نام نامیده شود و هر کس چنین ادعایی کند کافر است». از اهل سنت نیز درباره اعطای لقب امیرالمومنین به امام علی روایات بسیاری در دست است؛ از جمله ابونعیم اصفهانی در حیله الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره علی علیه السلام فرمود: « او امیرالمومنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است نیز از ابن مردویه اصفهانی از دانشمندان اهل سنت نقل شده است :که جبرئیل در محضر رسول خدا علی علیه السلام را امیرالمومنین خواند. ♦️اما در مورد اینکه چرا ایشان را امیرالمومنات نمی خوانند باید گفت این مسئله به ادبیات و آداب سخن گفتن مردم باز می گردد. در غالب ملل دنیا رسم بر آن است که القاب مردان را به صورت مذکر به کار میبرند و از به کار بردن الفاظ مونث پس از آن اجتناب می ورزند. این ویژگی گاه حتی به القاب زنان نیز سرایت داده میشود به عنوان نمونه یکی از القاب زنان پیامبر خدا واژه ام المومنین به معنای مادر مومنین می باشد در حالیکه عبارت ام المومنات در مورد آنان اصلا به کار نرفته است. 📚منبع: سایت پرسمان 📍چرا لقب امام علی (ع) امیرالمومنین نامیده شد؟ ▫️[۱].امیرالمؤمنین به معنای لغوی آن؛ یعنی امیر و فرمانده و رهبر مسلمانان مطابق همین معنای لغوی به پیامبر اسلام(ص) میتوان امیرمؤمنان؛ یعنی رهبر و فرمانده مسلمانان اطلاق نمود به خلفای راشدین و خلفای اموی و عباسی و یا همه کسانی که توسط شورا و اصحاب اهل حل و عقد انتخاب شده اند، اطلاق میگردد.[۲]بر همین اساس است که خلفای اسلامی خود را امیرمؤمنان میخواندند . ▫️اما این که در روایات عنوان امیرالمؤمنین از القاب خاص علی (ع) شمرده شده است [۳] امیرمؤمنان در این روایات معنای ویژه ای دارد که آن معنا متضمن خلافت بلافصل است؛ با توجه به این معنا تنها شامل امام علی(ع) میشود چون جز او کسی لایق این مقام نیست. ▫️[۴]در برخی از روایات بیان شده که حتی در زمان پیامبر(ص) نیز توسط پیامبر(ص) از حضرت علی(ع) به امیرمؤمنان یاد شده است به همین خاطر این لقب برای دیگران و حتی امامان معصوم(ع) اطلاق نشده است. شخصی از امام صادق (ع) پرسید آیا روا است که به امام زمان(ع) به عنوان سلام بر تو ای امیرمؤمنان سلام" یاد کرد؟ امام فرمود: نه، زیرا خداوند تنها علی (ع) را به این لقب نامیده است نه قبل او کسی به این لقب نامیده شده و نه پس از او آن شخص پرسید: پس چگونه بر قائم آل محمد (ع) میبایست سلام کرد؟ فرمود میگویید السلام علیک یا بقیه الله.[۵]اختصاص لقب امیرالمؤمنین به امام علی(ع) تنها با معنای متضمن خلافت بلافصل قابل توجیه است؛ یعنی بعد از پیامبر(ص) باید او امیر و حاکم مسلمانان بوده و مردم باید به این مهم آشنا شوند شاید بر همین اساس باشد که پیامبر (ص) فرمود: اگر مردم میدانستند در چه زمانی علی(ع) به این لقب ملقب گردید هرگز منکر فضایل او نمیشدند زیرا علی در زمانی که آدم بین روح و جسد بود، ملقب به این لقب شد؛ زمانی که خداوند فرمود آیا من پروردگار شما نبودم؟ گفتند بلی فرمود من پروردگار شمایم و محمد پیامبر شما است و علی [۶]"امیر شما است ▫️اما این که به پیامبر اسلام (ص) امیرمؤمنان گفته نمیشد بدان جهت بود که عنوان امیرالمؤمنین به معنای خلیفه بلافصل و جانشین آن حضرت است. طبیعی است که به خود حضرت امیرمؤمنان گفته نشود. (۱) دايرة المعارف تشیع، ج ۲، ص ۵۲۲ (۲) همان ص ۵۲۲ - ۵۲۳ (۳) معارف و معاریف، ج ۲، ص ۴۴۸؛ دايرة المعارف تشیع، ج۲، ص ۵۲۲. (٤) بحار الانوار، ج ۳۵، ص ۳۷ ارشاد مفید، ص ۴۲. (٥) کافی، ج ۱، ص ۴۱۱؛ بحار الانوار، ج۲۴، ص ۲۱۱؛ مظهر ولایت، ص ۴۱. (۶) ينابيع الموده ۲، ص ۶۳؛ بحار الانوار، ج ۹، ص ۲۵۶؛ مظهر ولایت، ص ۴۰. 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 4⃣چرا به حضرت علی (ع) «ابوتراب» گفته میشود؟ 🔹🔸اسامی و القاب و کنیه‌های مبارک حضرت امام علی (ع) زیاد است و در کتابهای حدیثی آمده است. یکی از کنیه های آن حضرت ابو تراب» است، و آن را حضرت رسول اکرم (ص) هنگامی که عبای علی (ع) را در مسجد، خاکی دیدند برای آن جناب تعیین فرمودند (۱) ♦️همچنین در روایتی آمده است: «شخصی از عبد الله بن عباس :پرسید چرا رسول خدا (ص) علی (ع) را به «ابو تراب» کنیه فرمودند؟ :گفت برای این که او صاحب زمین بوده و در روی زمین بعد از رسول خدا حجت پروردگار است؛ بقا و سکون زمین به خاطر او است. (۲) (۱) بحار الانوار، ج ۳۵، ص۶۳. (۲) همان، ص۵۱. 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 5⃣حضرت علی(ع) گاهی اوقات در نماز، حضور قلب نداشته اند؟ 🔹🔸در حالات حضرت علی (ع) می خوانیم که در موقع نماز آنقدر غرق در عبادت بود که تیر از پای مبارکش بیرون آوردند و متوجه نشد ولی باز هم در تاریخ آمده که روزی در حال نماز توجه به حال فقیر و نمود و انگشتر به او بخشید این دو حالت چگونه با هم جمع می شوند؟! ♦️از این سوال پاسخهای متفاوتی داده شده است پاسخ اول شنیدن صدای فقیر و کمک به او توجه به غیر خدا یا امور مادی نیست که حضور قلب منافات داشته باشد بلکه آن هم در واقع توجه به خداست. آن حضرت با این کار عبادتی را با عبادت دیگر آمیخت و در حال نماز صدقه داد که هر دو برای خدا و در راه او بود؛ چون قبل از آنکه انفاق و صدقه به دست فقیر برسد به دست خدا می رسد.(۱) ♦️پاسخ دوم حالات اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال نیست شهید مطهری (ره) در این زمینه می گوید: اولا : اینکه علی علیه السلام در نماز از خود بیخود میشد یک حقیقتی است اما این جور نیست که همه حالات اولیای الهی، همیشه ...» مثل همدیگر بوده است. خود پیغمبر اکرم هر دو حال برایش نقل شده؛ گاهی در حال نماز یک حالت جذبه ای پیدا میکرد که اصلا طاقت نمی آورد که اذان تمام شود، میگفت: «ارخنا یا بلال زود [باش] که شروع کنیم به نماز» گاهی هم در حال نماز بود، سر به سجده می گذاشت، امام حسن یا امام حسین یا نوه دیگرش میآمد روی شانهاش سوار میشد و حضرت با آرامش صبر میکرد که این بچه نیفتد ... سجده اش را طول میداد تا اینکه او بلند شود. (۲) ♦️پاسخ سوم از نشانه های کمال عارف حقیقی این است که در اوج عرفان روحانی و فارغ شدن محض از وابستگیهای مادی از توجه به سرنوشت بندگان و نیازمندیهای آنها غفلت نکند. استاد مطهری (ره) در این زمینه نیز می گوید.(۳) ♦️... مطلب دیگری که عرفانی است این است آنها که روی مذاقهای عرفانی سخن میگویند معتقدند که اگر انجذاب خیلی کامل شد، در آن حالت برگشت است یعنی شخص در عین اینکه مشغول به خدا هست مشغول به ماوراء هم هست آنها این طور میگویند و من هم این حرف را قبول دارم ولی در این جلسه شاید خیلی قابل قبول نیست که ما بخواهیم عرض بکنیم مثل مسأله خلع بدن است. افرادی که تازه به این مرحله میرسند یک لحظه ای دو لحظه ای یک ساعتی خلع بدن میکنند بعضی افراد در همه احوال در حال خلع بدن اند (البته من معتقد هستم و دیده ام؛ مثلا الآن با ما و شما نشسته اند و در حال خلع بدن هستند. به نظر آنها آن حالتی که در وقت نماز تیر را از بدنش بیرون بکشند و متوجه نشود، ناقصتر از آن حالتی است که در حال نماز توجه به حال فقیر دارد نه اینکه در اینجا از خدا غافل است و به فقیر توجه کرده بلکه آنچنان توجه به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را میبیند. (۱) پیام قرآن ناصر مکارم شیرازی، ج۹، ص۲۱۱ (۲) امامت و رهبری، ص۱۸۰ (۳) همان، ص ۱۸۱ 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 6⃣چرا حضرت علی علیه السلام) اول مظلوم عالم است؟ 🔹🔸حضرت علی (علیه السلام) در مقاطع مختلف تاریخی مورد ظلم واقع شد در تمام سختیها و ظلم هایی که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) شد او نیز در کنار پیامبر مظلوم بود و با دست شستن از جان خود از پیامبر دفاع می کرد؛ حضرت امیرالمومنین علی رغم لیاقتش و علی رغم معرفی اش توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان ولی المومنین، مظلوم واقع شد سالها استخوان در گلو و خار در چشم غصب جایگاهش را شاهد بود همسرش را مظلومانه شهید کردند، مسلمین حق ولایتش را ادا نکردند و شیعیان حق امامتش را حضرت امیر هنوز مظلوم است و همچنان مظلوم خواهد ماند، اما اگر چه تمام اینها ظلمهای بسیار بزرگی هستند اما بزرگترین ظلم تاریخ چیز دیگریست. ♦️مقام ولایت حضرت امیر المومنین (علیه السلام) ، مقامی بود که به واسطه ی پیامبر از سوی خداوند تعیین شده بود تا مسلمین با تبعیت از او به هدایت و کمال برسند اما ولایت پس از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله به واسطه ی نفسانیت نااهلان، به خلافت تنزل یافت، خلافت یک کرسی بی ارزش بود که با رأی یک شورا ساخته می شد و با بیرون آمدن انگشتری عمروعاص به کسی دیگر واگذار می شد خلافت اینقدر بی ارزش بود که حضرت امیر (علیه السلام آن را از آب بینی بز و لنگه کفشی پاره پست تر می دانست؛ مقام ولایت یک مقام الهی بود که فقط شایسته ی معصومین بود و مقام خلافت یک کرسی پست بود که می توانست به خواست مردم یا شورا یا عمروعاص به هر بی سروپایی برسد؛ این ظلم هرگز جبران نشد، خلافت همچنان بین اکثریت مسلمانان به جای ولایت معرفی شد و هرگز حق مقام ولایت ادا نشد نه برای حضرت امیر (علیه السلام) و نه برای ۱۱ اخگر تابناکش ظلمی که تمام تاریخ را تحت الشعاع قرار داد اسلامی که با ولایت میتوانست به هدایت و کمال جهانیان منجر شود و میلیاردها انسان را از گمراهی نجات دهد به واسطه ی دوری از ولایت به شاخه های متعدد منحرف شد، این ظلم به جای این که امامان هدی(علیهم السلام را به حکومت برساند موجب شهادت مظلومانه یک یک شان شد و موجب شد تا صدها سال آخرین امام هدی علیه السلام نیز در غیبت به سربرد این است که باور داریم که با ظهور حضرت مهدی (عج)، بزرگترین ظالمان جهان نیز زنده شده و مجازات خواهند شد انشاء الله 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 7⃣اگر عمر، غاصب خلافت بود چرا علی(علیه السلام) با او همکاری میکرد؟ چرا علی (علیه السلام) با عمر که از عوامل اصلی شهادت همسرش بود همکاری می کرد؟ 🔹🔸در تاریخ هست که بارها عمر می گفت: "اگر علی نبود عمر هلاک می شد. با این دست آویز برخی اهل سنت شهادت حضرت زهرا (س) را انکار کرده و میگویند، علی علیه السلام با عمر روابط حسنه ای داشته است. ▫️جواب همکاری حضرت علی علیه السلام با خلفا را باید با توجه به این ویژگی های او بررسی نمود ▫️با توجه به این که فلسفه ی امامت تنها حکومت کردن نیست و حفظ اسلام و جلوگیری از نابودی و یا انحراف آن و هدایت مردم و مرجعیت دینی و علمی مسلمانان از وظایف مهم امام است امام علی علیه السلام خود را موظف می دانست که از دین اسلام محافظت کند؛ در این راستا امام از ظلم هایی که بر خود ایشان صورت گرفته بود چشم پوشی می کرد خود حضرت می فرمود: «سوگند به خدا که تا زمانی که امور مسلمانان به سامان باشد و ظلم و ستمی متوجه آنان نباشد تسلیم هستم و از ظلم بر خود چشم پوشی می کنم(۱) 🔻برخی از علل همکاری امام علی علیه السلام با خلفای سه گانه عبارت بودند از: 1⃣جلوگیری از تضییع حقوق مردم در بسیاری از موارد وقتی حضرت علی (علیه السلام می دید در اثر قضاوت یا اجتهاد نادرست حق دیگران تضییع می شود وارد صحنه شده و از تضییع حقوق مسلمانان جلوگیری می کرد به عنوان مثال در موردی عمر به سنگسار کردن زن زنا کاری که حامله بود حکم کرد هنگامی که حضرت علی (علیه السلام) باخبر شد به عمر فرمود تو حق کشتن جنین این زن را نداری و از سنگسار شدن آن زن و در نتیجه از کشته شدن جنین وی جلوگیری کرد در این هنگام عمر گفت اگر علی نبود عمر هلاک میشد» (۲) اگر در این جریان و رویدادهای مشابه این امام علی وارد نمیشد بیگناهی در اثر قضاوت نادرست کشته می شد. 2⃣معرفی اسلام واقعی با تذکر حضرت امیر المؤمنین و موضع گیری آن حضرت در امور قضایی و... اسلام حقیقی و احکام صحیح اسلامی به مردم شناسانده میشد. 3⃣ایجاد وحدت در برابر تهدیدهای داخلی و خارجی حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام بیش از آن که به فکر حقوق شخصی خویش باشد به فکر اسلام و جامعه اسلامی بود. بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دین اسلام با تهدیدهای خارجی و داخلی مواجه بود خارج از مرزهای اسلامی خطر هجوم امپراطوری روم و ایران و از داخل خطر توطئه های منافقان وجود داشت. این تهدیدها اساسی بود و میتوانست به دین نوپای اسلام ضربه بزند از این رو می کوشید تا از تفرقه در جامعه اسلامی جلوگیری کرده و وحدت را استوار سازد امام علی (علیه السلام) در نامه ای به ابوموسی اشعری می نویسد بدان که در فراهم ساختن امت پیامبر و یکپارچگی آنها با یکدیگر کسی از من حریص تر نیست (۳) ♦️به همین جهت برای حفظ وحدت با خلفا همکاری میکرد و به آنها مشاوره میداد خود حضرت در نامهای علت همکاری خود را با دستگاه حکومتی زمان این چنین بیان میکند «به خدا سوگند هرگز فکر نمیکردم و به خاطرم خطور نمیکرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند و در جای دیگر قرار دهند و باور نمیکردم آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و میخواهند دین محمد (ص) را نابود سازند. در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام میشود. همان طور که «سراب» تمام میشود و یا هم چون ابرهایی که از هم می پاشند پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید(۴) ♦️از این کلمات استفاده میشود که در همین راستا در جنگهایی که برای دفاع از اسلام و برای گسترش آن در زمان خلفا صورت گرفت چون پای حیات اسلام در کار بود امام علی در مسائل کلی جهاد به آنان مشاوره می داد و در مواردی فرزندان خود را به میان نبرد می فرستاد که در منابع تاریخی ذکر شده است. (۵) البته در خصوص شرکت امام حسن علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) در نبرد با ایرانیان دلیل معتبری در دست نیست با همه این همکاری ها اما آن حضرت در مواقع مناسب اعتراضات و نا رضایتی های خود را به آنان ابلاغ می کردند. (۱) عاملی، سید جعفر مرتضی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)، ترجمه محمد سپهری، چاپ پنجم، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۵ش. (۲) علامه حلی، کشف المراد، ص ۵۱۲، چاپ دهم مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ١٤٢٥ه.ق. (۳) نهج البلاغه، نامه ۷۸ (٤) نهج البلاغه، نامه ٦٢. (٥) دحلان، الفتوحات الاسلاميه، ج ۱، ص۱۷۵ ، ناشر مصطفى محمد، مصر. 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 8⃣چرا حضرت علی (علیه السّلام) اقدام به گرفتن حق خود نکرد؟ 🔹🔸امیرالمؤمنین علی (ع) از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خودداری نکرده؛ علی از این سکوت، به تلخی یاد می کند و آن را جانکاه و حرارت بار می خواند ♦️گرفتن حق واجب است و به قول معروف حق گرفتنی است و علت سکوت و ترک قیام علی (ع) چیست در جاهای مختلف نهج البلاغه فلسفه سکوت بیان شده. علی (ع) از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خودداری نکرده؛ علی از این سکوت، به تلخی یاد می کند و آن را جانکاه و حرارت بار می خواند. در جائی می فرمایند: خار در چشمم بود و و چشمها را برهم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده می شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم سکوت علی سکوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفاً ناشی از اضطراب و بیچارگی، یعنی او از میان دو کار بنابه مصلحت یکی را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود، برای او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار و یاور خودش و فرزندانش شهید شوند، شهادت آرزوی علی بود و اتفاقاً در همین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست می دارد، علی با این بیان می فهماند که سکوت از ترس مرگ نیست بلکه به خاطر آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن و در جای دیگر تصریح می کند که سکوت من حساب شده بود من از دو راه آن را که به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستی قیام کنم یا بر تاریکی کور صبر کنم، تاریکی که بزرگسال در آن فرتوت می شود و تازه سال پیر می گردد... دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است صبر کردم در حالیکه خاری در چشمم و استخوانی در گلویم بود([1])، چرا سکوت کرد؟ ♦️چون مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه بودند، موفقیت های مجد العقول خود را در سالهای بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند، علی القاعدة علی به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد. اما مگر باور کردنی است که جوانی سی و سه ساله دور نگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست؟ و در جای دیگر می فرماید: من به خاطر پرهیز از تفرق کلمه مسلمین از حق مسلم خود چشم پوشیدم([2]). و در جای دیگر می فرمایند: به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهی دین نبود رفتار ما طور دیگر بود. ♦️در جای دیگر دارد: دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکی که تکان داده می شود کوچکترین سستی آن را تباه می کند و کوچکترین فردی آن را وارونه می نماید. ♦️وقتی زهرای اطهر در راه احقاق حق مورد اهانت و تعرض واقع می شود وارد خانه شده و با جمله هائی که کوه را از جا می کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده ای؟ تو همانی که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمی ضعیف سستی نشان می دهد، ایکاش مرده بودم و چنین روزی را نمی دیدم. علی پس از سخنان زهرا با نرمی او را آرام می کند، که من فرقی نکرده ام، من همانم که بوده ام، مصلحت چیز دیگری است تا آنجا که زهرا قانع می شود و می فرماید([3]): حسبی الله و نعم الوکیل. ♦️ابن ابی الحدید در ذیل خطبه 215 نهج البلاغه این داستن معروف را نقل می کند: روزی فاطمه سلام الله علیها علی (ع) را دعوت به قیام می کرد، در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که اشهد ان محمداً رسول الله علی (ع) به زهرای اطهر فرمود آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ نه، فرمود سخن من جز این نیست([4]). ♦️علامه طباطبائی(ره) می فرمایند: علی (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروی کافی دست به یک قیام خونین نزد، ولی جمعیت معترض از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینی پیغمبر اکرم (ص) و مرجعیت علمی را حق علی (ع) می دانستند و مراجعه علمی و معنوی را تنها به آن حضرت روا می دیدند و به سوی او دعوت می کردند([5]). ------------------ 📚پاورقی ها: 1. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص 176ـ177 2. همان، ص 178ـ179 3. همان، ص 180ـ184 4. همان، ص 184 5. طباطبائی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص30 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 9⃣ چرا امیرالمومنین علی علیه السلام مدت 25 سال سکوت کرد؟ 🔹🔸فلسفه 25 سال سکوت و مدارای امام علی(ع) با خلفای سه‌گانه بحث گسترده‌ای است که در اینجا به نحو اجمال به این سوال پاسخ می‌دهیم؛ ♦️بعد از رحلت رسول خدا(ص) جریان سقیفه پیش‌ آمد و ابوبکر به خلافت رسید. دراین برهه، علی(ع) در موضع معترض قرار گرفت؛ چون خود را وصی بر حق رسول خدا می‌دانست. از این رو، -چنان که در تاریخ معروف و مسلم است- تا مدتی، از بیعت خودداری کرد و روزهای اول، همراه حضرت فاطمه‌زهرا(ص) به خانه انصار می‌رفت و با آن‌ها احتجاج می‌کرد. امام علی(ع) پس از مدتی، به این نتیجه رسید که یا باید به قوه قهریه متوسل شود و یا سکوت کند. با بررسی جوانب قضیه، به این نتیجه رسید که سکوت و مدارا به صلاح اسلام است، از این رو، از آن زمان سکوت کرد. خود آن حضرت در خطبه شقشقیه، به این دو راه دشوار اشاره می‌کند. حضرت در خطبه شقشقیه درباره خلافت سه خلیفه سخن گفته و فلسفه سکوت خود را بیان کرده و می‌فرماید: « در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور، به مخالفان)، حمله کنم با بر این تاریکی کور، صبر نمایم. همان ظلمت و فتنه‌ای که بزرگسالان را فرسوده، کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگی و لقای پروردگار رنج می‌دهد، سر انجام دیدم بردباری و شکیبایی در برابر این مشکل، به عقل و خرد نزدیک‌تر است، به همین دلیل شکیبایی پیشه کردم (نه شکیبایی آمیخته با آرامش خاطر، بلکه) در حالی که گوئی در چشمم خاشاک بود و استخوان؛ راه گلویم را گرفته بود...» (نهج‌البلاغه- خطبه 3) ♦️امام با تعبیر«دست بریده»، به تنهایی و بی‌یاوری خود اشاره می‌کند؛ زیرا اگر می‌خواست به قدرت متوسل شود، حامیان و مدافعان لازم را نداشت. از طرف دیگر؛ سکوت و مدارای حضرت برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از اختلاف مسلمانان و جنگ داخلی بوده است. حضرت در یکی دیگر از بیاناتش می‌فرماید: به خدا سوگند، اگر ترس از ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان نبود و بیم‌ آن نمی‌رفت که بار دیگر کفر و بت‌پرستی به سرزمین اسلام بازگردد و اسلام محو و نابود شود، با آنان به گونه‌ای دیگر رفتار می‌کردیم (شرح نهج‌البلاغه ابن ‌ابی‌الحدید، ج 1، ص 307) ♦️آن حضرت در بیان دیگری پس از انتخاب عثمان به خلافت فرمود: «... والله لا سلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصه» ؛... به خدا سوگند به آن‌چه انجام دادید، گردن می‌نهم و با شما مدارا و سازگاری می‌کنم، مادام که امور مسلمین درست اداره شود و جز به شخص من به کس دیگری ظلم نشود.» (نهج‌البلاغه- خطبه 74) ♦️بنابراین، سکوت 25 ساله حضرت بر اساس یک سلسله مصالح عالی و ملاحظات اساسی بود و به این معنا نبود که ایشان نسبت به وضع مسلمین و سرنوشت جامعه اسلامی، بی‌تفاوت باشد. حضرت در حدی که مصالح عالی اسلام و مسلمین ایجاب می‌کرد، با خلفای وقت همکاری داشت و به آن‌ها مشاوره می‌داد و هر‌ وقت لازم بود، انتقاد می‌کرد. خلیفه دوم با اشاره به این حقیقت می‌گفت: به خدا پناه می‌برم که مشکلی پیش بیاید و ابوالحسن(علی) برای حل آن حضور نداشته باشد. (الاصابه فی تمیز الصحابه، عقلانی، ج 2، ص 502) 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 0⃣1⃣ آیا راست است که می گویند حضرت علی (علیه السلام) شبی هزار رکعت نماز می خوانده اند؟ 🔹🔸بدون تردید نخستین کسی که همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله) به عبادت و پرستش خداوند پرداخت، علی (علیه السلام) بود. ♦️حبة بن جوین روایت می کند: «سَمِعتُ علِیّاً یَقُولُ: عَبَدتُ اللهَ مَعَ رَسُولِ اللهِ(صلی الله علیه وآله) قَبلَ أَن یَعبُدَهُ رَجُلٌ مِن هذِهِ الأُمّةِ»؛ شنیدم که علی(علیه السلام) می گفت: من پیش از این که کسی از این امت، خدا را عبادت کند، همراه پیامبر(صلی الله علیه وآله)، خدا را عبادت می کردم. ♦️بی شک امام علی(علیه السلام) از حیث مقدار عبادت یگانه روزگار بوده است. کیفیت نماز شب، دعاهای آن حضرت و مناجات ایشان را کتاب های مختلف نقل کرده اند و اکنون دعاهای به جا مانده از ایشان از گنجینه های عظیم است. ابن عباس می گوید: «هیچ گاه حضرت علی(علیه السلام) نماز شبش را ترک نکرد، حتی در لیلة الهریر که یکی از شب های جنگ صفین بود و در آن شب جنگ هم چنان ادامه داشت. ♦️در روایات متعددی نقل شده است که حضرت علی(علیه السلام)، امام سجاد(علیه السلام) و برخی از امامان دیگر در شبانه روز هزار رکعت نماز می خوانده اند؛ البته هزار رکعت نماز خواندن در شبانه روز کار همیشگی آنان نبوده است. ♦️مرحوم حرّ عاملی(رحمه الله) در کتاب وسایل الشیعه در ابواب نافله شهر رمضان از امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت می کند: «إِنَّ لِرَمَضانَ حُرمَةً وَ حَقّاً لا یَشبِهُهُ شَیءً، مِنَ الشُّهُورِ. صَلِّ مَا استَطَعتَ فِی رَمَضانَ تَطَوُّعاً بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ إِن استَطَعتَ فی کُلِّ یَوم وَ لَیلَة ألفَ رکعَة فَصَلِّ إِنَّ عَلِیّاً کانَ فِی آخِرِ عُمِرهِ یُصَلِّی فِی کُلِّ یَوم وَ لَیلَة ألفَ رَکعة»؛ رمضان دارای حرمت و حقی است که هیچ ماه دیگری از آن برخوردار نیست. در این ماه به قدر استطاعتتان در شب و روز آن نماز بخوانید و اگر بتوانید در هر شب و روز آن هزار رکعت نماز بخوانید. امام علی(علیه السلام) در آخر عمر شریفش در هر شب و روز هزار رکعت نماز می خواند. ♦️البته لازم به یادآوری است هزار رکعت نماز خواندن در شبانه روز همه وقت را نمی گیرد، بلکه وقت بسیاری برای خوراک، استراحت و... باقی می ماند؛ خصوصاً اگر در نماز فقط حمد خوانده شود و به واجبات نماز اکتفا شود. ♦️البته عبادت فراوان برای انسانی که در عبادت نشاط ندارد، سنگین و کسالت آور است. خواندن هزار رکعت نماز در شبانه روز سنگین و طاقت فرساست، اما برای کسانی که شیرینی و لذت عبادت را چشیده اند، این گونه عبادات، عبادتی عادی به شمار می آید؛ چنان که عده ای از علما نیز این کار را انجام می دادند. 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 1⃣1⃣آیا نام حضرت علی (علیه السلام) را خداوند تعیین نموده است؟ 🔹🔸شیعه و سنی روایت کرده اند که نام حضرت علی(علیه السلام) را خداوند تعیین فرموده است؛ چنان که در کتاب های مختلف نقل شده است: چون علی(علیه السلام) از مادرش فاطمه بنت اسد متولد شد، فاطمه نام پدرش «اسد» را بر او گذارد؛ اما جناب ابوطالب از آن اسم راضی نبود و فرمود: «فاطمه! بیا امشب به بالای کوه ابو قبیس، برویم و خدا را بخوانیم، شاید ما را خبر از اسمی برای این نوزاد بدهد. چون شب شد هر دو به کوه ابو قبیس رفتند و به دعا مشغول شدند. جناب ابوطالب دعای خود را در قالب شعری انشا نمود و گفت: یا رَبِّ الغَسَقِ الدُّجی * و الفَلَقِ المُبتَلَجِ المَضی بَیِّن لَنا عَن أَمرِکَ المُقضی * بِما نُسّمّی ذلکَ الصَّبی ♦️ای پروردگار! ای صاحب شب ظلمانی و ماه درخشان! از خزانه اسرار غیب خود بر ما آشکار کن که نام این نوزاد را چه بگذاریم! ♦️در آن هنگام صدایی از سوی آسمان برخاست، ابوطالب سر بلند کرد و لوحی سبز رنگ مانند زبرجد سبز دید که بر او چهار سطر نوشته اند. لوح را برگرفت و بر سینه خود چسبانید و با خود آورد؛ سپس در روشنایی به آن نگاه کرد و این اشعار را بر روی آن دید: خَصَصتُما بِالوَلَدِ الزَکِیِّ * وَ الطّاهِرِ المُنتَجَبِ الرَضیِّ وَ إِسمُهُ مِن قاهِرِ العَلِیِّ * عَلِیٌّ اَشتَقَّ مِنَ العَلِیِّ ♦️شما را به فرزند پاک و پاکیزه ای اختصاص دادم که برگزیده من و مورد رضای من است و اسم او از جانب خدای قاهر «علی» گذارده شده که مشتق از علی اعلی است. ♦️جناب ابوطالب که به درک چنین سعادتی توفیق یافت از شدت خوشحالی و سرور به سجده افتاد و خداوند تبارک و تعالی را سپاس گفت. ♦️به شکرانه این امر عظیم ابوطالب ده شتر قربانی کرد. بنی هاشم آن لوح مقدس را در مسجدالحرام آویختند و به آن لوح بر قریش افتخار می کردند. آن لوح تا زمان جنگ حجاج با عبدالله بن زبیر بر جای بود؛ اما بعد از آن جنگ مفقود شد. 🕊 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 2⃣1⃣اگر امیرالمؤمنین(ع) از زمان شهادت باخبر بودند چرا به مسجد رفتند؟ 🔹🔸علم امام به تمام اشیاء و امور بالفعل نیست، بلکه مطابق برخی روایات، ائمه معصومین هرگاه اراده کنند، علم حاصل می‌شود. ♦️علامه طباطبایی در پاسخ می‌فرمایند: با توجه به روایات بسیاری امام معصوم علیه السلام از راه موهبت الهی و نه از راه اکتساب و تعلیم به همه چیز واقف است و هر چه را اراده کند به اذن خدای متعال با اندک توجهی علم به آن پیدا می‌کند. نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که این علمی که موهبت الهی است تخلف پذیر نیست و علم به قضاء حتمی الهی است و از تحت اختیار شخص خارج است.(دانش نامه امیرالمومنین ج ۷ ص ۳۳۷) ♦️بنابراین این علم موجب نمی‌شود تکلیف الهی برگردن امام باشد در حالی که نهی از خود کشی که در آیه به آن اشاره شده است نهی تشریعی است یعنی اگر کسی با اختیار خود را در معرض خطر قرار دهد و هلاک شود گناه مرتکب شده است مثلاً اگر شخصی با توجه به تحقیقات علمی علم پیدا کند که خوردن فلان سمّ باعث مرگ انسان می‌شود اگر با اختیار خود آن سمّ را نوشید و موجب مرگش شد آن شخص خودکشی کرده و فعل حرام مرتکب شده البته ممکن است آن سمّ اثر نکند و شخص زنده بماند اما علم امام به شهادت خود و به اموری که محقق می‌شود علم به واقع و حقیقت امر است و تخلف پذیر نیست لذا تکلیف آور هم نمی‌باشد. ♦️این جواب قانع کننده است اما از امام رضا علیه السلام روایتی نقل شده که از نظر معرفتی و تبیین مقام والای امامت بر جواب قبل برتری دارد. ♦️حسن بن جهم همین سوال را از امام رضا علیه السلام پرسید و خدمت حضرت عرض کرد: امیرالمومنین علیه السلام قاتل خود را می‌شناخت، شبی که در آن به قتل می رسند را می‌دانست شاهد آن اردک هائی بود که به هنگام خروج حضرت از خانه ناله کردند و به دنبال حضرت رفتند بعلاوه حضرت أم کلثوم به ایشان پیشنهاد داد که امشب را در خانه نماز بخوانید و شخص دیگری را برای نماز به مسجد بفرستند اما حضرت قبول نکردند. حضرت آن شب مرتب از خانه خارج می‌شدند در حالی که سلاحی نداشتند و می‌دانستند قاتل ایشان ابن ملجم لعنه الله با شمشیر منتظر ایشان است. در چنین شرایطی آیا جایز است انسان خود را در معرض خطر قرار دهد؟ ♦️امام رضا علیه السلام در جواب او فرمودند: فَقَالَ ذَلِکَ کَانَ وَ لَکِنَّهُ خُیِّر فِی تِلْکَ اللَّیْلَةِ لِتَمْضِیَ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. این مطالب درست است اما خدای متعال حضرت را در آن شب مخیَّر کرده بودند که تقدیر الهی را ایشان امضا کند. (الکافی ج ‏۱؛ ص ۲۵۹) ♦️ملأ محسن فیض کاشانی در شرح این حدیث می‌فرمایند: خدای متعال امر را به خود حضرت واگذار کردند که لقاء الله را اختیار کنند و یا بقا در دنیا را و حضرت لقاء الله را اختیار کردند. لذا وجوب حفظ نفس که در آیه شریفه به آن اشاره شده است چنین مواردی را شامل نمی‌شود.(الوافی؛ ج ‏۳؛ ص ۵۹۵) ♦️این مضمون در مورد امام موسی بن جعفر و امام حسین علیه السلام نیز نقل شده است. اینکه امضا مقدرات الهی به دست امیرالمومنین علیه السلام باشد از نظر عقلی و نقلی ایرادی ندارد زیرا اولاً این امضا به اذن خدای متعال است یعنی امام قدرتی وراء قدرت خدای متعال ندارد و با همان قدرت الهی می‌تواند تقدیر الهی را امضا کند و یا به زمان دیگری موکول کند. ♦️امام صادق علیه السلام در روایتی فرمودند شب نوزدهم شب تقدیر و شب بیست و سوم شب امضا مقدرات است (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج ‏۴، ص: ۱۵۹).‬ پس منافاتی ندارد که بین تقدیر امری و امضا آن فاصله باشد. بنابراین انتخاب شهادت منافاتی با حرمت وقوع نفس در هلاکت ندارد و نهی در آیه شامل مواردی که خدای متعال امام را مخیَّر در انتخاب کرده، نمی‌شود. ♦️بطور خلاصه می‌توان گفت علم امام به اموری که هنوز واقع نشده ممکن است به این صورت باشد که اگر امام بخواهد عالم می‌شود و در مواردی که امام علم پیدا کرده است علم به امر حتمی الوقوع است و امام در وقوع آن امر اختیاری ندارد و ثالثاً در مواردی که منجر به شهادت اهل بیت شده است خدای متعال امضای تحقق آن امر را به امام علیه السلام واگذار کرده باشد 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571
⁉️ 3⃣1⃣آيا تحديد نسل صحيح است؟ انسان مخصوصاً در دنياى كنونى چهار نياز مهم دارد: نياز به تغذيه، لباس و مسكن، نياز به امور بهداشتى، نياز به كار و نياز به تحصيل علم و دانش. بديهى است كه اگر اين نيازها برآورده نشود فقر و بيكارى و بيمارى و جهل و بى سوادى بنيان جامعه را متزلزل مى كند به همين دليل محاسبه مى كنند كه منابع جامعه چند نفر را مى تواند به طور صحيح تغذيه كند و مراكز تحصيلى براى درس خواندن چه تعدادى كافى است، درمان و بهداشت و اشتغال به كار براى چه گروهى آماده است تا بر اساس آن آهنگ رشد جمعيت را همگام بسازند. به تعبير ديگر افزايش كميت هميشه موجب قدرت جامعه نيست بلكه گروه كمترِ داراى كيفيت بالا قدرتمند مى شوند، بنابراين كشورهايى در دنيا هست كه جمعيت آنها كم است; ولى بسيار قدرتمندند و به عكس كشورهاى پر جمعيتى را مى بينيم كه ضعيف و ناتوان اند. در مقابل این تفکر، تفکر دیگرى است و آن این که گروهى مى گویند: ما در دستورات دینى مى بنییم توصیه به افزایش نسل شده; در حدیث معروفى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمود: «تَناسَلُوا تَناکَحُوا فَإنّی أُباهی بِکُمُ الاُْمَمُ وَلَوْ بِالسِّقْطِ; ازدواج کنید تا نسل شما افزون شود که من به فزونى جمعیت شما حتى به بچه هایى که سقط مى شوند مباهات مى کنم». این مضمون در احادیث متعددى در منابع شیعه و اهل سنت آمده است.(2) در آیات قرآن نیز کثرت فرزندان یکى از نعمت هاى مهم الهى شمرده شده است; در داستان نوح پیغمبر مى خوانیم که به جمعیت کافران زمان خود مى گوید: «و گفتم: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است، تا باران هاى پربرکت آسمان را پى در پى بر شما فرو فرستد، و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغ هاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد»; (فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِّدْرَاراً * وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَال وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَّکُمْ جَنَّات وَیَجْعَلْ لَّکُمْ أَنْهَاراً).(3) از آیات دیگر قرآن نیز استفاده مى شود که همواره اقوام پیشین به کثرت اموال و فرزندان خود افتخار مى کردند و آن را دلیل بر قدرت خود مى دانستند. (وَقَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالا وَأَوْلاَداً).(4) بنابراین نباید از کثرت نسل وحشت داشت، بلکه باید کوشید مشکلات چهارگانه آنها را حل کرد. در برابر این دو گروه، گروه سومى هستند که مى گویند: زمان ها و مکان ها و شرایط مختلف است، هرگاه شرایط، شرایط فزونى نعمت، مسکن، مراکز تحصیلى و اشتغال زایى فراوان باشد فزونى نسل مطلوب است; اما در زمانى که آمار، با صراحت مى گوید: فزونى نسل با شرایط موجود هرچند تلاش و کوشش فراوان هم بشود نتیجه آن بیکارى و بیمارى و فقر است، باید به کنترل موالید پرداخت، زیرا هیچ گاه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به یک امت فقیر و جاهل و بیمار افتخار نمى کند. البته در بعضى از شرایط استثنایى حتما باید به تکثیر فرزندان پرداخت و آن در مواردى است که مخالفان جامعه اى بخواهند بافت آن جامعه را بر اثر تکثیر نسل به نفع خودشان تغییر دهند مثل آنچه در سرزمین هاى اشغال شده فلسطین و یا در جنوب کشورمان مى بینیم. در اینجا نمى توان ضوابط فوق را حاکم دانست و تماشاگر برهم خوردن بافت جمعیتى به نفع مخالفان بود.(5) * پی نوشت: (1). مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 122 . (2). عوالى اللئالى، ج 2، ص 125; کنزالعمّال، ج 16، ص 276 . (3). نوح، آیه 10-12 . (4). سبأ، آیه 35. (5). سند گفتار حکیمانه: افزون بر آنچه در ذیل کلام حکمت آمیز پیش گفتیم، این کلام حکمت آمیز را قبل از سیّد رضى کسانى مانند جاحظ در البیان و التبیین و ابن شعبه حرانى در تحف العقول نقل کرده اند. همچنین ابوبکر صولى که از ادباى معروف است (متوفاى 336) در ضمن جمله هایى این جمله را آورده است و نیز از کلماتى است که عبدالعظیم حسنى در روایت معروف خود از امام جواد(علیه السلام) از جدش امیرمؤمنان(علیه السلام) نقل کرده که در ذیل حکمت 221 خواهد آمد. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 122) 🕋به کانال نهج‌البلاغه بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/2043084812Ca801717571