#خاطره
موتور آرمان را دزدیده بودند. چند روز قبل از شهادتش دنبال وام بود تا برای خودش موتور بخرد؛ برای کمک هزینه هم میخواست انگشترش را بفروشد. هربار که قصد این کار را میکرد میگفت:« دلم نمیاد این انگشتر رو بفروشم. به همه ضریح ها متبرکش کردم.»
آخر سر هم با انگشترش روضه ها را برای ما زنده کرد.
📎 به روایت دوست شهید
#شهید_آرمان_علیوردی ❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
| درد و دل |
خانواده آرمان سالها بود که منطقه ۱۰ بودند؛
اما یکی دو سال آخر نقل مکان کرده بودند به شهران. از حوزه خیلی فاصله داشت. یه مدت با موتور پدرش رفت و آمد میکرد که اونم دزدیدند.
درد و دل که میکرد، میگفت: این فاصله خیلی زیاده، رفت و آمدم سخت شده. زمان زیادی هم میگیره که با تاکسی و اتوبوس برم.
گفتم: خب چرا یه حوزه نزدیک تر نمیری؟
گفت: حوزه آیتالله مجتهدی خیلی خوبه.
استادها و هم کلاسیهام عالی هستن؛ هرچقدر
هم سخت باشه باید اونجا برم.
راست میگفت، همونجا محل رشد و آسمانی شدن آرمان بود...
#شهید_آرمان_علی_وردی❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
وقتی در خانه حضور داشت، شلوغ بود.
آرمان جو خانه را کلا عوض میکرد...
اوایل که حوزه میرفت من دلتنگش میشدم!
وقتی آرمان نبود، انگار هیچکس هم در خانه نبود!
در کنار اینها خیلی شوخ و خوشاخلاق و مهربان بود...
📎 به روایت از مـادر بزرگوار شهیـد
#شهید_آرمان_علی_وردی❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
حدودا یازده سال داشت یه روز گفت:
دیشب خواب ديدم چند تا تابوت شهدا رو تشییع می کردیم؛ رفتم تا چهره شهدا رو ببینم؛ وقتی به تابوت ها نگاه کردم، همه خالی بودن به جز یک تابوت که خودم در آن تابوت بودم.
بعد از دیدن این خواب کنجکاو شده بود که شهدا رو بیشتر بشناسه ومدام درباره شهدا و شهید شدن سوال می پرسید.
نتیجه این کنجکاوی این شد که عشق به شهادت در او ایجاد شد و سرانجام نامش شد، "شهید مدافع امنیت سید روح الله عجمیان"❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
| زیارت با احترام او |
رفته بودیم قم. موقع پیاده شدن از اتوبوس پایش طوری در رفته بود که نمی توانست راه برود. برایش صندلی چرخ دار آوردم.
تا حرم با ویلچر بردمش. نزدیک ضریح که رسیدیم نگذاشت جلوتر بروم.
گفت:" بی احترامیه که نشسته خدمت حضرت معصومه (س) برم."
به سختی از ویلچر بلند شد. لنگ لنگان و با تکیه به دیوار، خودش را رساند به ضریح و زیارت کرد.
#شهید_آرمان_علی_وردی❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
او تهتغاری خانواده بود، اما حکم، بزرگترین عضو خانواده را داشت. از هیچ کمکی به اعضای خانواده دریغ نکرده و بسیار مهربان و بخشنده بود. اینها چیز کمی نیست که جای خالیاش برای خانواده ۸ نفرهاش سخت باشد.
بارها در روایات از تأثیر «اسم» بر شخصیت افراد شنیدهایم. اسم «روحالله» برازنده شخصیتش بود و خودش هم به نامی که برایش برگزیده بودند، افتخار میکرد.
وقتی ۲۰ بهمنماه سال ۱۳۷۴ بدنیا آمد. بخاطر تقارن تولدش با دهه فجر، مادر لازم دید به یاد امام راحل(ره) نام کودک خود را «روحالله» بگذارد. نظر خانواده را هم جویا شد و همه از این انتخاب استقبال کردند.
📎به روایت خواهر شهید
#شهید_سیدروحالله_عجمیان ❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
دو هفته قبل شهادت وسط جمع دوستانه میگفتیم و میخندیدیم. سید روح الله پرسید: اگر وسط اغتشاشگرها گیر بیفتید چیکار میکنید؟!
این سوال رو تک تک از هممون پرسید
و هرکدوممون به شوخی و خنده از جواب دادن طفره میرفتیم
(شاید بخاطر این بود که دوست نداشتیم حتی خودمونو تو اون شرایط فرض کنیم!)
سید مصمم گفت: جدی میپرسم!
یکی از بچهها گفت: سید خودت گیر بیفتی چیکار میکنی؟
سید با یه حالتی که انگار خودشو تو اون شرایط دیده و قبول کرده گفت:" من می مونم و تا آخرین قطره خونم از پرچم و کشورم دفاع میکنم."
#شهید_سیدروحالله_عجمیان❤️
#شهیدآرمان_وسیدروح_الله
@shahid_Arman_seyyed
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
#خاطره
روحالله ورزشکار بود و «نینجا رنجر» کار میکرد. مقامهای بسیاری هم در مسابقات کسب کرده بود.
او منش پهلوانی در رفتارش داشت، با بچهها زیاد بازی میکرد و با هم کشتی میگرفتند.
حقیقتا در بازی طوری رفتار میکرد که بچهها فکر کنند زور دارند؛ آنها هم سوءاستفاده میکردند و او را میزدند. ولی من بسیار ناراحت میشدم و بچهها رو دعوا میکردم.
با مادر هم زیاد از این شوخیها میکرد و همیشه دست مادر رو به احترام میبوسید.
📎به روایت خواهر بزرگوار شهید
#شهید_سیدروح_الله_عجمیان❤️
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
آرمان اهل اردوهای جهادی بود، هرجا که
می توانست با رفقا می رفت و چند روزی
را اردوی جهادی برگزار می کرد.
رفیقش می گفت: در سیل لرستان آرمان
مثل آچــار فرانسه همه کــاری می کــرد
بعضی روزا توی آشپزخانه کمک کـار بود
ساعاتی بیل به دست میگرفت و…
📎به روایت دایی شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی❤️
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
پدرم سید روح الله رو بردن بسیج ثبت نام کردند. با هم به بسیج میرفتند بعدش سید روح الله پدر رو میبردند بسیج.
در ایام ماه محرم با هم و دوستان بسیجیشون غذا میپختند.
📎به روایت خواهر محترم شهید عزیز
#شهید_سیدروحالله_عجمیان ❤️
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
| روضـه حضرت رقیـه (س) |
آخرین سفری که باهم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. توی اتوبوس وقت رفتن، یه روضه حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودن. دختربچهها شعر
"حالا اومدی، حالا که دیگه
رقیه افتاده از پا اومدی..."
رو میخوندند.
آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود. میگفت: خیلی گریه کردم! خیلی قشنگه...
عاشق حضرت رقیه بود..💔
#شهید_آرمان_علی_وردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
| شــور و شعــور حسینــی در هیئـت |
گاهی اوقات که یه مداحی میدید و براش جالب به نظر میاومد، رو میکرد به من و میگفت: اینو گوش بده و نظرت رو بگو. بعد هم صداش رو کمی بلندتر میکرد تا با هم بشنویم. بعد از گوش دادن به اون مداحی، درباره سبک و شعرش صحبت میکردیم.
میگفت: هیئت باید شور و شعور حسینی رو در قلبها زنده کنه.
با هیئتهایی که این ویژگی رو نداشتن اصلا حال نمیکرد و نمیرفت...
محرم قبل از این که بره مشهد، باهاش تماس گرفتم. ازش پرسیدم: این شبا هیئت کجا میری؟ گفت: میرم حوزه و... البته یه شب رفتم هیئت فلانی خیلی خوب بود.
یه شب هم یه هیئت دیگه رفته بود و از اون هم خیلی تعریف کرد. علتش رو توی مبناش میشد دید؛ چون اهل کار تربیتی و جهادی بود و همیشه دغدغه فرهنگی داشت، با هیئاتی که مبنای درست و حسابی داشتند بیشتر و بهتر میتونست ارتباط بگیره.
میگفت: شعرهای مداحان باید روی مبنا باشه و علاوه بر این که باید شور داشته باشه و قشر جوان رو جذب کنه، شعور حسینی رو هم ترویج بده و در ناخودآگاه شنونده تاثیر مبنایی بذاره.
#شهید_آرمان_علی_وردی❤️
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
آقا آرمان همیشه روضه گوش میکرد، شبا که میخواست بخوابه حتما یه روضه ای گوش میکرد یا میرفت یه مجلس روضه؛ اگر هم هیئتی نبود داخل حوزه یه مداحی خودش گوش میداد.
روضه ای که خیلی آقا آرمان رو به گریه مینداخت، خیلی بلند بلند گریه میکرد باهاش، روضه حضرت زهرا سلام اللہ علیها بود، خیلی براش سخت بود این روضهها... 💔
📎به روایت دوست شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
آرمان برای مسئولیتهایی که به عهده میگرفت هیچ وقت کم نمیذاشت.
یادمه یه سال مسئولیت امور اجرایی و برگزار کردن هیئت شباب المهدی(عج) رو داده بودن بهش.
یکی از روزهایی که قرار بود روضه هفتگی بگیریم، چون ایام تعطیلات بود، خیلی از رفقا رفته بودن مسافرت و نبودن که بیان هیئت.تقریبا سه یا چهار نفر بیشتر نبودیم!
به آرمان گفتیم: حالا چیکار کنیم؟
گفت: "ما کاری نداریم که چند نفر هستیم، باید هیئت رو برگزار کنیم. یکی از بچهها زیارت عاشورا رو شروع کنه تا سخنران برسه و هیئت حتما برگزار بشه."
#شهید_آرمان_علی_وردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
میگفت: تا وقتی که کربلا نرفتی خوبه
ولی وقتی که یه بار بری کربلا، دیگه نمیتونی بمونی و دلت همش کربلاست
و دوست داری که باز زیارت بری...💔
📎به روایت مادر شهید
#شهید_آرمان_علی_وردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
شهید عجمیان یه لباس رزمی رو خیلی دوست داشت. یه روز به من گفتند: بریم باهم بخریم.
توی مسیر داشتیم میرفتیم برای خرید اون لباس یه دفعه گفتند: استاد نگه دار. من ترمز کردم سریع پیاده شدند. دیدم به سرعت به سمت خانمی رفتند که داشت جانوشابه ها رو جمع میکرد.
شهید عزیز پولی رو که برای تهیه لباس مهیا کرده بود به اون خانم دادند. وقتی برگشت من بغض کردم با انگشت اشکامو پاک کردن وگفتند: استاد این واجبتر بود.
#شهید_سیدروحالله_عجمیان
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
| همسفر خوشخنده ما... |
آنقدر شیرین صحبت میکرد و خوشصحبت بود، که همه ما لذت میبردیم وقتی میخندید و حرف میزد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمیتوانست منظورش را به عراقیها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوشرویی صحبت میکرد که عراقیها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمیفهمیدند؛ ولی سربهسر هم میگذاشتند. عراقیها از آرمان بیشتر از ما خوششان میآمد؛ از بس که خوشخنده بود...
📎به روایت دوست شهید
#شهید_آرمان_علیوردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
خیلی جاها گزینش رفت، حتی ارتش گزینش زده بود و قبول شده بود. در همون حین کنکور هم قبول شد، برای مهندسی عمران؛ گفتیم: خب دانشگاه رو برو.
دانشگاه که میخوند، یه روز اومد گفت:
"مامان من دانشگاه میرم با روحیات من سازگاری نداره، اصلا نمیتونم، احساس میکنم من برای اینجا ساخته نشدم."
+پس میخوای چیکار کنی؟!
_مامان اگه یه چیزی بگم ناراحت نمیشی؟
+نه مامان
_میخوام برم حوزه
+خب پسرم تو دانشگاه هم بری میتونی همه جوره فعالیت کنی، مثلا مهندس شدی برو یه جور دیگه خدمت کن.
گفت: "نه، #سربازامامزمان عجل الله شدن برای من یه افتخاره."
#شهید_آرمان_علیوردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
| یک تکـه از بهشـت |
هر وقت میرفتیم مشهد، باید حتما میرفت صحن گوهرشاد. ساعتها آنجا مینشست و دعا میکرد. میگفت:
"این کنج دیوار یه تکه از بهشته..." 💔
📎به روایت مادر شهید
#شهید_آرمان_علیوردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
میگفت: "تا وقتی که کربلا نرفتی خوبه
ولی وقتی که یه بار بری کربلا، دیگه نمیتونی بمونی و دلت همش کربلاست
و دوست داری که باز زیارت بری."
📎به روایت مادر شهید
#شهید_آرمان_علیوردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
|امام حسین(ع) اگه بخواد...|
با دوستانش کاروانی داشتن که پیاده روی اربعین میرفتن. اولین باری که رفتن کربلا شونزده سالشون بود و دومین بار هم تقریبا هجده سالش بود. یکبار هم سال تحویل اونجا بودن نیمه شعبان هم میگفتن خیلی ثواب داره.
حتی وقتی مرزهای زمینی بسته شده بود ایشون گفتن: میخوایم بریم کربلا.
من گفتم: بسته است و فعلا کروناست.
گفت: نه ما میریم فرودگاه، میشینیم اونجا، هر موقع باز شد و قسمت ما شد میریم.
امام حسین واقعا خواست.
تقریبا یک روزم نشده، اونجا بودن و بعد هم نیمه شعبان رو اونجا بودن.
گفت: دیدی مامان گفتم امام حسین اگه بخواد، واقعا میطلبه، کی فکرشو میکرد؟ من فکر می کردم باید دو سه روز اونجا باشیم تا کنسلی بخوره.
گفت: مامان ان شاءالله سری بعد با هم میریم.
#شهید_آرمان_علیوردی❤️
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
#خاطره
گاهی با آرمان شوخی میکردم و میگفتم:آخه آرمان هم اسم شد برای یه آخوند؟
پس فردا شما رو به مراسمی دعوت میکنند،باید بنویسن با سخنرانی حجت الاسلام آرمان! یا باید اسمت رو عوض کنی یا شغلت رو.
آرمان گفت:«کسی که طلبه میشه، دنبال آرمانای پیامبر و انقلابه. همه دنبال من هستن»
هر دو زدیم زیر خنده
بعد ادامه داد:«خدا را چه دیدی، شاید خدا شهادت رو قسمت من کرد و به اونجا نرسید»
و آرزویی که برآورده شد...💔
📎به روایت محمد حسین معرفت، مربی کانون فرهنگی ثقلین
📚آرمان عزیز، ص ۲۶۹
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
⚫️انا لله و انا الیه راجعون
#آخرین_ماموریت_انقلابی_پدر_شهید
🗳آخرین ماموریت پدر شهید فریدونکناری برای انقلاب اسلامی♦️#حاج_یوسف_درزی پدر شهید #حمزه_درزی صبح امروز در پای صندوق رای حاضر شد و به تکلیف خود عمل کرد و تا آخرین لحظه پای آرمان های انقلاب ماند و پس از رای دادن به رحمت خدا رفت و آسمانی شد.
.
🚩 #خاطره ای از #پدر #شهید :
در انجام واجبات از نماز ، روزه ، خمس و زکات بسیار مقید بود. کلاس پنجم بود من بودم بیرون به مادرش گفت: به من بگوید که حساب سال باز کنم و من گفتم: من که هیچی ندارم. گفت:« یک قرآن هم داری مال خودت باید حساب سال باز کنی.» من هم همین کار را کردم.
.
🌷#تخریبچی #شهید حمزه درزی #بسیجی مخلص #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا در تیرماه ۱۳۶۱ #بشهادت رسید و بعد ۱۴ سال #مفقودی پیکرش از جبهه بازگشت.شادی #روحشان #صلوات.
.
#پدر_آسمانی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خاطره
| روضـه حضرت رقیـه (س) |
آخرین سفری که باهم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. توی اتوبوس وقت رفتن، یه روضه حضرت رقیه(سلام الله علیها) رو کلیپ کرده بودن. دختربچهها شعر
"حالا اومدی، حالا که دیگه
رقیه افتاده از پا اومدی..."
رو میخوندند.
آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود. میگفت: خیلی گریه کردم! خیلی قشنگه...
عاشق حضرت رقیه بود..💔
#شهید_آرمان_علی_وردی
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed
👈 بـرای خـدا کار کنید
🍁یاد #شهید_رجبی بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند.
🍁یاد #شهید_بابایی بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !!
🍁یاد #شهیدحسین_خرازی بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !!
🍁یاد #شهیدمهدی_باڪری بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !!
🍁آره #یاد_خیلی_شهدا به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه #رضـای_خـدا باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !!
#خاطره
#اخلاص
#مردان_بی_ادعا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed