وداع مادر💔
شبها هر از گاهی که بیدار می شدم میدیدم زمزمهای از داخل اتاق او به گوش میرسه!
وقتی در رو آهسته باز میکردم میدیدم فرش رو کنار زده و روی خاک نشسته و گریه میکنه
میگفتم داوود جان تو این راه رو میری مدرسه و میای، آخه تو که گناهی نکردی چرا گریه میکنی؟
میگفت: مادر جان برای شما دعا میکنم
داوود در میان بچه های من یک چیز دیگری بود، در زمان نوجوانی او شبی، خواب دیدم در عالم رویا سیدی نورانی، به من گفت این داوود تو به دنیا ماندنی نیست و به زودی پر خواهد کشید
و به همین علت ترس از دست دادن او همیشه قلبم را می آزرد."
۱۰روز قبل از شهادتش تماس گرفت.
بعد از شنیدن مژده فرزند دار شدن گفت: اما من مژده بزرگتری برای شما دارم که ۱۰روز دیگر موعدش فرا میرسه.
#شهید_داوود_حقوردیان
💌 #کانال_شهید_آرمان و
#شهیدسیدروح_الله👇👇
@shahid_Arman_seyyed