eitaa logo
شهید آرمان علی‌وردی
9.7هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
994 ویدیو
91 فایل
💠 تنها کانال رسمی طلبه‌ ی بسیجی شهید‌ آرمان‌ علی‌وردی 💠 🔰 ارتباط با ادمین @M_ArmaneAziz ولادت: ۱۳ تیر ۱۳۸۰ شهادت: ۶ آبان ۱۴۰۱ 📍مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۰ ، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۵
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 💠 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ لَيَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَعَهُ قَدْرُ مِحْجَمَةٍ مِنْ دَمٍ فَيَقُولُ وَ اللَّهِ مَا قَتَلْتُ وَ لَا شَرِكْتُ فِي دَمٍ قَالَ بَلَى ذَكَرْتَ عَبْدِي فُلَاناً فَتَرَقَّى ذَلِكَ حَتَّى قُتِلَ فَأَصَابَكَ مِنْ دَمِهِ. محمد بن مسلم گويد: امام باقر عليه السّلام فرمود: در روز قيامت، شخصى مى‌آيد، در حالى كه به اندازه يك بار حجامت، خون به همراه دارد. مى‌گويد: به خدا سوگند كه من كسى را نكشته‌ام و در خون كسى شريك نشده‌ام. خداوند مى‌فرمايد: آرى، درباره فلان بنده‌ام سخنى گفتى و همان سخن فراتر رفت تا اين‌كه آن شخص، كشته شد و به همين جهت، از خون او به تو نيز رسيد. الکافي ج ۷، ص ۲۷۳ ---------- ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
. بسم الله . دیدار ماه - قسمت سوم . در جدال با خواب‌آلودگی که معلول دیر خوابیدن‌ها و کم خوابیدن‌ها بود داشتم مغلوب می‌شدم و آرنجم رو به زانو تکیه داده بودم، مدام با کف دست پیشونیمو ماساژ می‌دادم و سعی می‌کردم با خودم در بحث رهبری مشارکت داشته باشم: - آن عاملی که توانست به امام کمک کند و امام را در این میدان پیش ببرد و او احساس خستگی نکند و بتواند این کارهای بزرگ را انجام بدهد، این کوه‌های بزرگ موانع را از سر راه بردارد، آن عامل چی بود؟ - ایمان... توکل... همونی که کمیتش برا من لنگه... - آن عاملی که امام را در این راه پیش برد او را قادر کرد که این تحول‌های عظیم را در سطح کشور، در سطح امت، در سطح جهان برای طول تاریخ به وجود بیاورد عبارت بود از ایمان و امید. - عه باریکلا یکیشو درست گفتم، البته که قابل حدس بود هنری نکردم. - ای ننههههه! سرمو آوردم بالا و به پشت سر نگاه کردم، مادری نوزاد خودش رو روی دست گرفته بود که توجه نوجوون‌های با احساس پشت سرم رو جلب کرده بود و با عبارات «وای ننه» و «ای خدا» در حال بروز احساسات بودن. نوزاد ریزه میزه پنج شش ماهه سربند سبز رنگ به سر داشت و با چشم‌های درشتش محیط پیرامونش رو نگاه می‌کرد. سوژه خوبی بود، با نگاه کردن بهش می‌تونستم تا اندازه‌ای مانع بسته شدن چشمام بشم‌. گوشم به صدای آقا و نگاهم به ال‌سی‌دی، نوزاد و اسم شهید هوشنگ خوش اقبال روی کارت کفشداری در رفت و آمد بود‌. امیدوار بودم تا رسیدن به گوشیم و گوگل کردن، اسم شهید رو فراموش نکنم‌. رهبری از اشاره به شخصیت امام فارغ شده بودن و درباره وظایف ما در مقابل این میراث بزرگ امام، روحیه «ما می‌توانیم» و لزوم داشتن امید در مسیر صحبت می‌کردن. پیکسل به لبه آستین گیر کرده بود، بهش نگاه کردم و سعی کردم برای چند ثانیه باشم و بفهمم صحبت‌های امروز چه چشم‌اندازی رو براش روشن می‌کرد، چجوری تصمیم می‌گرفت و مسیر حرکت رو چجوری تنظیم می‌کرد. زمزمه کردم: آقا نور‌ چشم ماست، شما بزنین... داغ هفت ماهه از اعماق قلبم جوشیدن گرفت و به بغض رسید، به اشک هم رسید اما سرازیر نشد چون صحبتا به آخرین برنامه‌ریزی دشمن رسیده بود: اغتشاشات اخیر ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
. بسم الله . دیدار ماه - قسمت آخر . ندایی درونم گفت: خوب گوش بده الان شاید دوباره اسمشو بیارن... - شما ببینید طلبه بسیجی زیر شکنجه به شهادت میرسه، حاضر نیست حرفی را که دشمن می‌خواد بر زبان جاری کنه. نگاهمو از جایگاه گرفتم و به تصویر خندون روی پیکسل چشم دوختم: نقل شوخیه مگه، تو به خاطر ولایت دست کشیدی از گرونترین سرمایه زندگیت... اما بدجوری داغ شدی به دل ما... اینقدر که تو این چند ماه اگر اشتباه نکنم این پنجمین بار بود ... در حسرت گمشده‌ای که هفت ماه پیش بهش رسیده بود آهی کشیدم و گوش تیز کردم: - مجاهدان فداکار، مدافعان حرم، فعّالان سخت‌کوش جهاد تبیین، گروه‌های کمک مؤمنانه‌، اردوهای جهادی، این‌ها همه جوان‌های این کشورند. با وجود اینترنت، با وجود شبکه‌های اجتماعی، با وجود این‌ همه لغزشگاه‌ها، جوان‌های ما در این راه دارند حرکت می‌کنند. از ذهنم گذشت: مدافعان حرم... مصطفی صدرزاده... - گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمی‌خیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار... دقیقتر از قبل چشم دوختم به ال‌سی‌دی - ..‌. یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفیٰ صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفیٰ‌های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ این‌ها همه امیدبخش است. چشمام برق زد: به چه حسن تصادف شیرینی!!!! - این انتخابات، انتخابات بسیار مهمّی است و دشمن از همین حالا توپخانه‌های خودش را به طرف این انتخابات روشن کرده، مشغول بمبارانِ انتخاباتی است که هنوز حدّاقل نُه ماه فاصله داریم تا آن انتخابات. باید ان‌شاءالله ملّت ایران، جوانان عزیز این بیداری را، این هشیاری را، این انگیزه را، این ایمان و امید را روزبه‌روز افزایش بدهند و دشمن را ناکام کنند.  از مرقد که اومدم بیرون، دستمو آوردم بالا تا از وجود پیکسل روی ساق دست مطمئن بشم: می‌دونم اگر بودی همین چند جمله آخر دست می‌ذاشت مستقیم رو تکلیف گراییت که هرکسی باهات هم صحبت بوده بهش اشاره می‌کنه. سعی خودمو می‌کنم به اندازه سهم خودم منم به دنبال تکلیفم باشم، وصیت‌نامه نداشتی اما می‌دونم اگر داشتی خط پررنگ و درشتش عمل به امر ولایت بود. چشم آقا آرمان، کار از ما مدد از شما .... ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy
🌷تا آرامش تو اوج امتحانات دانشگاه و مشغله های کاری ، سخت ترین کار ممکن ، پیدا کردن زمان آزاده ، امّا نه وقتی که قرار باشه بریم منزل شهید، اونم منزل شهید آرمان علی‌وردی ... بعد از طی کردن کلی راه تو تهرانِ شلوغ و هوای گرم رسیدیم به شهران ، همون جایی ک اسمشم تداعی گر ..... دوست داشتم تمام خیابونا و کوچه ها رو هم تو ذهنم حک کنم که مبادا فراموشم بشن. و بالاخره پلاک ۳ و زنگ شماره ۶ ، از هیجان دستم عرق کرده بود ، اما وقتی وارد خونه شدم همه چیز تغییر کرد ، اصلا نمیتونم دلیل مشخصی برای حال خوبه حاکم بر منزلشون پیدا کنم ، از عکسای شهید بود یا صمیمیت و محبت مادرشون و یا حضور خود شهید... هر چی بود تمام اون هیجان و خستگی زندگی روزمره با تمام سختیاش رو به راحتی از بین برد . مادر شهید به استقبالمون اومدن و کمی بعد صحبت ها و سوالات بچه ها شروع شد ، از نحوه ی خبر دار شدنشون از شهادت آقا آرمان تا کودکی و تفریحاتش . قابل توجه ترین بخش ، همان روز شهادت بود ، مادر انقدر قشنگ تعریف میکردن که تو جمع کسی پیدا نمیکردی که چشماش تر نشده باشه و دلش نشکسته باشه... حقا که روضه مصور بود شهید ... خانم علی وردی از جهانی شدن آرمان عزیز گفت از دخترایی که بخاطرش چادری شدن ، بخاطر آرمان های آرمان تغییر کردن . سخت ترین لحظه، لحظه خداحافظی بود ، اصلا دلم نمیخواست اون آرامش رو رها کنم و به زندگی عادیم برگردم ، دوست داشتم زمان متوقف بشه و همچنان مادر شهید با آرامششون برامون از شهید آرمان بگن . امیدوارم با اعمالمون شرمنده شهدا و دل شکسته مادراشون نشیم .🌷 بیستم خرداد ۱۴۰۲ ---------- 📣 کانال شهید آرمان علی‌وردی @shahid_armanaliverdy