eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
9.6هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥 اینجا اتوبوس قم نیست بلکه اتوبوسی در فلسطین اشغالی است. 🔻جایی که دنبال برهنه کردن زنان ایرانی اند زنان خود را اینگونه درپوشش قرارداده اند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♨️ سخنگوی دولت: یادتان است می‌گفتند اسفندِ ۱۴۰۰ دلار می‌شود ۶۰ هزار تومان؟ دیدید نشد؟ 🔹یادتان است بعد از این ماجرا گفتند اسفند ۱۴۰۱ دلار به ۶۰-۷۰ هزار تومان می‌رسد؟ میزان تجارت خارجی ما ۱۱۲ میلیارد دلار شده و پیش‌بینی ما این است که ثبات نرخ ارز را داشته باشیم. در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️در برنامه زنده تلویزیونی حرفهایی رو مطرح کرده که شنیدنی هست. در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعال مجازی اهل سنت: دو کلمه می‌گویم، شیعه در لبنان اسرائیل را می‌زند. شیعه در عراق آمریکا را می‌زند. شیعه در یمن کشتی‌های اسرائیل را می‌زند. اما اهل سنت یک مسیر ترانزیتی ایجاد کرده از امارات، عربستان و اردن می‌گذرد تا به رژیم صهیونیستی برسد! اینقدر علیه شیعیان لجن پراکنی نکنید در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وقتی زیباکلام آچمز می شود! چهره زیباکلام وقتی استدلال های نواب درباره ردصلاحیت ها رو می‌شنوه خیلی دیدنیه! فقط سه درصد؟!! در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
10.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انگشت‌و فراموش نکن! دعوت پاندای کنگ‌فوکار به انتخابات با اقناع سازی ... فقط این ... 😁😜😂 خداوکیلی خوب بود در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
کف خیابان🇵🇸
#روایت_کرمان مهمان مشهدی 11 خواهرشوهر فاطمه را هم همانجا توی بیمارستان باهنر پیدا کردیم. ترکش خور
مهمان مشهدی 12 عکس قبل از عملِ خانمِ پیچیده در باندها را به من نشان دادند، نصف صورتش له شده بود انگار 😭 و نصف دیگرش پر از خون بود. پرستار می‌گفت یکی از پاهایش هم قطع شده. ویران شدم. نفسم در نمی‌آمد. نمی‌فهمیدم فاطمه است یا نه ولی هرکه بود کمر من خم شد برایش. به پرستار گفتم من نمی‌توانم تشخیص بدهم و از آی سی یو زدم بیرون. حس می‌کردم واقعا چندسال پیرتر شدم. مرتب عکس صورت له شده ی زن در ذهنم جان می‌گرفت و اشک هایم بی وقفه می‌چکید... از منزل تماس گرفتند که یکی شبیه زهرا کوچولو پیدا شده و در همان بیمارستان باهنر که ما بودیم بستری است. این خبر برایم مثل یک پارچ شربت آبلیموی خنک بود وسط گرمای ۵۰درجه ی تابستان. دخترم که زنگ زد گفت: «یه عکس از یه بچه ی همسن زهرا پخش شده که صورتش و بدنش پر خونِ. قابل شناسایی تو نگاه اولم نیست. گفتن کسی همراشم نبوده. ما نتونستیم بفهمیم زهراس یا نه! ولی امیرعباس همین که عکسو دید گفت این آبجی منه. حالا شما برو همونجا دنبالش ببین زهراس یا نه». سر از پا نمی‌شناختم و اینقدر این طرف و آن طرف رفتم تا فهمیدم دختر بچه ی توی آن عکس زهرا ممتحن است. زهرایی که کمرش میزبان ترکش های زیادی شده. زهرایی که خونریزی داخلی کرده. زهرایی که خانم دکتری داوطلبانه عملش کرده و جلوی خونریزی داخلی را گرفته که بچه زنده بماند. سر به آسمان گرفتم و از ته دلم گفتم الهی شکر... این روایت ادامه دارد... 📝 زهرا السادات اسدی در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
کف خیابان🇵🇸
مهمان مشهدی 13 آن شب لعنتی به هر سختی ای که بود تمام شد ولی ما هنوز دوتا گمشده داشتیم. فاطمه و مادر فاطمه پیدا نشده بودند و همین سنگینی حادثه را هر لحظه روی شانه های ما بیشتر می‌کرد. فردای روز انفجار آقای ممتحن خودشان را از کربلا رساندند کرمان. بقیه ی فامیل هایشان هم از مشهد آمدند. جریان آن زن سر تا پا باندپیچی شده را برایشان تعریف کردم و ایشان خواستند که او را ببینند. رفتیم بیمارستان و آقای ممتحن برای شناسایی رفتند آی سی یو. حس می‌کردم عقربه های ساعت تکان نمی‌خورند. دنیا ایستاده بود. انگار من و همه ی در و دیوار بیمارستان چشم و گوش شده ایم که بدانیم آن زن فاطمه هست یا نه؟! دلم شور می‌زد. نه... شور... نه، شاید هیجان بود. شاید هم غصه ی قاطی با هیجان. اصلا نمی‌فهمیدم اسم این حس لعنتی چیست، فقط داشتم دیوانه می‌شدم. دلم می‌خواست آقای ممتحن بیاید و بگوید فاطمه نبود، ان شاءالله که حالش خوب است و جای دیگری بستری ست. اما خودم می‌دانستم که فاطمه جای دیگری بستری نیست. اسمش در هیچ بیمارستان و سردخانه‌ای ثبت نبود... در باز شد و همسر فاطمه بیرون آمد. از شدت اضطراب هیچ حرف و کلمه ای روی زبانم نمی‌چرخید. آرام گفت: «خودشه، از خال روی گردنش شناختم». فکرکنم قلبم چند لحظه ای از تپیدن افتاد. هوای بیمارستان برایم کم بود دوست داشتم بروم بیرون از کره ی زمین، جایی که هیچ خبری وجود نداشته باشد. این روایت ادامه دارد... 📝 زهرا السادات اسدی در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت عملیات والفجر 8 از زبان حاج قاسم سلیمانی السلام علیک یا بانو خانم فاطمه الزهرا سلام الله علیها🙏 در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جبران نمیشوی💔 حتی به گریه‌های عمیق...! در انتشار این مطلب کوشا باشیم https://eitaa.com/shahid_Beyzaii