کف خیابان🇵🇸
میگفت:
خیلی به امام زمان ارادت داشت.
ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی «آقاجان کی میای دورت بگردم» نه!
دنبال آمادگی بود
دنبال آماده سازی بود
دنبال آگاهی بود.
میگفت:
همون اولای دوره آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان و از اینجور مسایل صحبت میکردن،البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرماندهاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن. محمودرضا هم راحت پذیرفته بود.
خودش میگفت تو اینجور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده.
(تجربه اش رو هم داشت.)
اما همش دنبال مطالعه درباره حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود.
این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماههای آخر نوشته بود میشد کامل دید.
میگفت:
خلاصه اینکه انتظار محمود، یه انتظار واقعی بود. نمیخوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم،نه. محمود واقعا دغدغه امام زمانش رو داشت. واقعا داشت سعی میکرد آماده باشه. واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید...
.
.
.
میخواستم تهش ازین پ،ن ها بنویسم، چارتا جمله قلمبه سلمبه در مورد آغاز امامت حضرت ولیعصر و اشک تمساحی بریزم و خودم و خوش کنم به اینکه منم از قافله یابن الحسن گویان عقب نموندم.
ولی خجالت کشیدم...
خجالت کشیدم ازین همه حرف بی عمل
اینهمه حرف بی خاصیت
این همه حرف مفتی که هیچ جای دل خودمم نمیلرزونه چه برسه به....
آقا خجالت میکشم ازینکه فردا بگی تو که کنارت یکی مثل محمود بود، تو دیگه چرا؟
خجالت میکشم بگی تو دیگه چه توجیهی داری آخه؟
خجالت میکشم بگی ناامیدم کردی...
حتی خجالت میکشم بگم آقا سالروز شروع امامتت مبارک؟
آقا خدایی برنمیگردین بگید مرد حسابی چی رو دارید جشن میگیرید؟ اینکه هزار و اندی ساله منو تو غربت گذاشتید و کاری نکردید و یه سال به سالهای غیبت و غربتم اضافه کردید؟
آقا خجالت میکشم....خجالت میکشم...خجالت میکشم...
نشستهایم به یادت زگریه تنگ در آب
شکستهایم چوگوهر هزار رنگ در آب
ز سختجانی خود بیتو در شب هجران
نشسته درعرق خجلتم چوسنگ درآب
زگریه خاک جهان بیتو دادهایم به باد
هنوز چون مژهها میزنیم چنگ درآب
زمانه موسم توفان نوح را ماند
که غرقه است جهانی ز نام و ننگ درآب
ز انفعالگنه نالهام عرق نفس است
چو موج سست پری میکند خدنگ در آب
ما رو ببخش...
از توبهٔ شکسته، زمین گیر خجلتم
این شیشهٔ شکسته به راه کسی مباد
در حیرتم که توبه کنم از کدام جرم
بیش از شمار، جرم و گناه کسی مباد
صائب دلم سیاه شد از کثرت گناه
این ابر تیره پردهٔ ماه کسی مباد
#محمودرضاداداشی
#خجلم😔😔
#منتظَر