💠 وقتی نبود، وقتی منطقه بود و مدتها میشد که من و بچّهها نمیدیدمش، دلم😔 میگرفت. توی #خیابان زنها👩 و مردها 👨را میدیدم که دست در دست👫 هم راه میروند، غصّهام میشد. زن، شوهر میخواهد بالای سرش باشد. میگفتم: «تو اصلاً میخواستی این کاره بشوی چرا آمدی مرا گرفتی؟😞» میگفت: «پس ما باید بیزن میماندیم؟» میگفتم: «اگر سر تو نخواهم نق بزنم پس باید سر چه کسی بزنم؟» میگفت: «اشکال ندارد ولی کاری نکن #اجر زحمتهایت را کم کنی، اصلاً پشت پردهی همهی این کارهای من، بودن توست که قدمهایم را محکمتر میکند🙂.» نمیگذاشت اخمم باقی بماند😔. کاری میکرد که #بخندم☺ و آن وقت همهی مشکلاتم تمام میشد.
#شهید_عباس_بابایی
🌹
🔴عباس بابایی؛ جوان حزباللهی که مخالفان انقلاب را هم جذب میکرد
✍ #رهبر_انقلاب : سال ۶۱ شهید بابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان. درجهی این #جوان_حزباللهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ تمامی ارتقاء دادیم. آنوقت آخرین درجهی ما سرهنگ تمامی بود. مرحوم بابایی سرش را میتراشید و ریش میگذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند. کار سختی بود. دل همه میلرزید؛ دل خود من هم که اصرار داشتم، میلرزید، که آیا میتواند؟ اما توانست.
⛔️ وقتی #بنیصدر فرمانده بود، کار مشکلتر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت میکردند؛ حرف میزدند، اما کار نمیکردند؛ اما او توانست همانها را هم جذب کند. خودش پیش من آمد و نمونهیی از این قضایا را نقل کرد.
👨🏻✈️ خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم #شهید شد. او جزو همان خلبانهایی بود که از اول با نظام #ناسازگاری داشت.
☀️ شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و #محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ تمامِ چند ساله بود؛ سن و سابقهی خدمتش هم بیشتر بود. در میان نظامیها این چیزها خیلی مهم است. یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود.
🏅 شهید بابایی میگفت دیدم در دعای کمیل شانههایش از گریه میلرزد و اشک میریزد. بعد رو کرد به من و گفت: عباس! #دعا_کن_من_شهید_بشوم! این را بابایی پس ازشهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. ۸۳/۱۰/۲۳
🗓 سالگرد شهادت #شهید_عباس_بابایی ۱۵مرداد ۶۶
در انتشار این مطلب کوشا باشیم
https://eitaa.com/shahid_Beyzaii