🔸🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🔸
🔸🌸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🌸🔸
🍁🔸 🌺 🔸🍁
🔸🌺🔸 🌸🌸 🔸🌺🔸
🍁🔸 🌺🌺🌺 🔸🍁
🔸 🌼🌼🌼🌼 🔸
🍁🔸 🌼🌼🌼🌼 🔸🍁
🔸🌺🔸 🌺🌺🌺 🔸🌺🔸
🍁🔸 🌸🌸 🔸🍁
🔸🍁🔸🔸 🌺 🔸🔸🍁🔸
#کارفرهنگی
#شهیدمدافع_حرم
#محمدرضاشیبانی
درمراسمات یادواره شهدای اکثرنقاط استان شرکت و هرکاری از عهده اش بر می آمد چه در تدوین فیلم ؛ طراحی ؛ ایجادنمایشگاه و پشتیبانی
انجام می داد. ایشان خیلی پیگیر پیوستن به مدافعین حرم بود. اما به علت نیاز مجبور به خدمت وپاسداری از مرزهای ایران در نقاط مرزی بود.
#عاشق_شهادت
هروقتکه قصد رفتن به ماموریت داشت به والدین خودالتماس می کرد که دعا کنند شهیدشود وبه مزاح به پدر می گفت: اگر شهید شوم اجرش رابا شما نصف می کنم. در سراوان سیستان و بلوچتان ماموریت بود که متوجه اعزام نیرو از استان گلستان به سوریه می شود وباتلاش فراوان و هماهنگی های لازم ادامه ماموریت راواگذار می کند و خودرا به کاروان اعزام به سوریه می رساند و ۲۹ اسفند ۱۳۹۵ عازم سوریه می شود.
#داوطلب_برای_عملیات_چریکی
در شهرحماء سوریه برای بازپس گیری یکی از مناطق عملیاتی که توسط رزمندگان صورت می گیرد. تعداد زیادی از نیروهای فاطمیون به شهادت
می رسند. مقرر می شود که تعداد ۵ نفر از نیروهای زبده ایرانی به صورت کاملا چریکی وارد منطقه شده ودشمن رااز پای در بیاورند. شهید شیبانی داوطلبانه خودرا جزء ۵ نفر می خواند؛ ایشان با پشتیبانی همرزمان خود را به پشت سنگر رسانده و با پرتاب نارنجک به داخل سنگر و تیراندازی سنگر دشمن را منهدم می کند.
#لحظه_شهادت
با مطلع شدن دشمن ازشکست خود و با داشتن گرای موقعیتی شروع به زدن خمپاره های متعددی می کند. این گروه در راه برگشت با یک نیروی مجروح از تیپ فاطمیون مواجه می شوند و شهید شیبانی با اصرار زیاد همرزمان خود را راهی می کند و خود رزمنده مجروح افغانی را به عقب می آورد در این حین ترکش خمپاره ای به پهلوی شهید اصابت می کند وبه درجه رفیع شهادت نائل
می آید.
🔸🌸🔸🔸🔸🔸🔸🌸🔸
🍁🔸 🌼 🔸🍁
🔸🌺🔸 🌸🌸 🔸🌺🔸
🍁🔸 🌺🌺🌺 🔸🍁
⚜ ⚜⚜⚜🌷🌷🌷
⚜💢💢🌷🌷
💢
⚜🌹🕊🌹
💢
⚜💢💢🌷🌷
⚜⚜⚜⚜🌷🌷🌷
#سردارشهیددفاع_مقدس
#شهیدمحمدرضاتورجی_زاده
#دائم_الوضو
او(شهید تورجی زاده) همیشه با وضو بود و اینقدر براین موضوع مواظبت وتاکید داشت که ما هم تحت تاثیر قرارگرفته و سعی میکردیم همیشه باوضو باشیم .. بسیار اهل نماز بود و علاوه بر نمازهای واجب، پیوسته نوافل ویا نمازقضا ویا نمازهای مستحبی مثل نماز امام زمان را میخواند. با قرآن ومفاتیح و ادعیه مأنوس بود .. قرآن کوچکی همراه داشت که تا فرصتی پیدا میشد، شروع بهخواندن میکرد؛ حتی هنگام رانندگی سورههايی که حفظ بود و یا زیارت عاشورا میخواند؛ مثلا هنگام بازگشت از مسجد برای تعقیب نمازعشا سوره واقعه را میخواند .. سعی میکرد مستحبات را انجام دهد و مکروهات را ترککند .. گاهی به ما و همرزمانش موارد مکروه یا مستحب را گوشزد میکرد.
#لحظه_شهادت
#راوی_سردارجوانی
زخمهای عمیقی در پهلو و پشت وکتف راستش ایجاد شده بود و بیهوش بود. یکی از بچههاگفت:« قلبش کار میکند. من پلکهایش را دیدم؛ ولی کمتر امید دارم. خدایا! تو نجاتش بده!»
« لبهای محمد بهآرامی حرکت میکند.» معلوم بود مناجات می کند من گوشم رانزدیک بردم ولی چیزی نشنیدم
مشرجبعلی، مسؤول تدارکات به دنبال دوربین بود! میگفت:« باید عکس بگیرم.» ببین محمد چه لبخند قشنگی دارد!
#مولارادرآغوش_گرفتم
نکتهایکه اینجا باید ذکرکنم، اینکه من بعد از شهادت ایشان، خوابش را دیدم .. در عالم رویا دیدم که با لباس سپاه و همان هیبت همیشگی وارد اتاق شد .. من بلند شدم و او را درآغوشگرفتم؛ درحالیکه میدانستم شهید شده است . همینطور که داشتم او را میبوسیدم، پرسیدم:« محمدآقا! توانستی امام زمان را ببینی؟» گفت:« درآغوششگرفتم!»
⚜⚜⚜⚜🌷🌷🌷
⚜💢💢🌷🌷
💢🌹🕊🌹
@shahid_beyzaii