eitaa logo
کف خیابان🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
9.5هزار ویدیو
58 فایل
تاریخ ساخت کانال:97/1/11 به یاد رفیق شهیدم کانال وقف شهید محمودرضابیضائی مبارزه با فتنه ارتباط با خادم کانال 👈🏽 @Mojahd12
مشاهده در ایتا
دانلود
14.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ویدئو لحظه جاری شدن سیل در شیراز و فرار مردم 🔸هموطنان گرامی به هشدارها توجه کنند و در مسیر رودخانه ها اتراق نکنند
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصاویر جدید از سیل وحشتناک در شیراز/ بازار وکیل هم به زیر آب رفت
▪️ تاکنون ۱۰کشته و ۱۵ مصدوم در سیل شیراز 💠 رئیس سازمان اورژانس کشور از کشته شدن ۱۰ نفر در سیل شیراز خبر داد و گفت: این سیل تاکنون ۱۵ مصدوم برجای گذاشته است.
﷽ هر گاهـ...! امتدادِ نِگاهَـت بھ حَـرامــ ـنرسـید شهیدۍ..! . 🙌اگـِ دُنبـال رَفـیــق شَـ😍ـهیــد مـیگــردے!! حَیـفه ایـن ڪـانـالو از دَسـت بِـدیــ... . ✔️شَـهیدمُدافع حَرم #محمودرضا‌بـیـضـائے شـمارو بـِ ڪانال دعـوت ڪرده...😔👇 http://eitaa.com/joinchat/1385168914C63f7f65942 🔻شهید:شـیعه بدنـیا آمـده‌ایم تا موثر درتـحقق #ظــهور مـولـا باشـیـم.🍃♥️
جز یاد تُ برخاطر ما نگذرد ای جان... #شهید_محمودرضا_بیضایی
ارسالی از اعضای کانال👌
💢 خستگی و استراحت بچه بسیجی ها در امداد به سیل زدگان یه عده توی تعطیلات خونه نشستن و آروغ روشنفکری میزنن و همیشه طلبکارن یه سری هم اینجوری دارن جون میدن سیل میاد بچه بسیجی! زلزله میشه بچه بسیجی! جنگ‌ میشه بچه بسیجی! لب مرز بچه بسیجی! تیر و ترکش بچه بسیجی! داعش میاد بچه بسیجی! فحش خوردن بچه بسیجی!
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» «ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا پروا کنید و به او [توسل و] تقرب جویید و در راهش کنید باشد که رستگار شوید» سوره مبارکه مائده آیه 35 @shahid_beyzaii
🌕 توبه دسته جمعی 👆 🌺 با توجه به در پیش رو داشتن فتنه ها و بلایای عظیم ، به منظور آماده سازی معنوی خویش امروز دوشنبه 5 فروردین رأس ساعت 22 شب به طور هم زمان دسته جمعی به ترتیب با انجام: 1. دعای فرج 2. دو رکعت نماز توبه 3. دعای توسل 4. زیارت عاشورا 5. صد صلوات 6. صد استغفرالله ربی و اتوب علیه 7. دو رکعت نماز به منظور تعجیل در فرج 🍀 همگی با خداوند و امام مهدی عج تجدید عهد نموده و از گناهان توبه واقعی و محکم نموده و برای ظهور حضرت مهدی عج دعا میکنیم 🍀 توبه همیشه زیباست ولی وقتی چند هزار نفر از منتظران ظهور به طور دسته جمعی توبه میکنند قطعا رنگ و بوی دیگری دارد و قطعا مورد عنایت خداوند مهربان است 🌺 بسیاری از افراد نا امید منتظر همچین چیزی بودند و با دیدن این پیام خشنود میشوند ، انگار که خداوند از آنها دعوت نموده پس اگر نوری در اعماق وجودشان هست این فرصت را از دست ندهند (آیه 53 زمر) 🌺 بگو ای بندگان من که (با گناه) بر خود زیاده روی کردید، از رحمت خدا نومید نشوید یقینا خداهمه گناهان را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است 😭 🔴 توجه هر کسی خودش میداند توبه واقعی یعنی چه ..
بگردید یه #رفیق_خدایی پیدا کنید ؛ یه دوست پیدا کنید که وسط میدون مینِ گناه ، دستمون رو بگیره . #رفیق_خدایی_داری؟ چند تا رفیقات مواظبن گوشیت کامپیوترت؟ لپ تاپ و دی وی دی و ریکوردرت؟ بوی خدا بده؟ امام زمان پسند باشه ؟ #دستمو_بگیر_محمود_رضا #دلم_گرفته #وسطِ_میدونِ_گناهم @shahid_beyzaii
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️◾️ ◾️▪️🌷🌷🌷🌷🌷◾️ ◾️🌷▪️ ◾️◾️ ◾️🌷▪️ ◾️🌷▪️ ◾️🌷▪️ ◾️◾️ ◾️🌷🌷🌷🌷🌷🌷◾️ ◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️◾️ ادامه ی فرار از آشپزخانه 8 سال زمان کمی برای زندگی با مصطفی بود.خیلی کم بود اما از محبت مصطفی اشباع شدم. دوست داشتم که خیلی بیشتر از این با هم زندگی کنیم. سالگرد ازدواجمان را 19 شهریور در سوریه گرفتیم. به او گفتم که دوست دارم بیست وهشتمین و سی و هشتمین سالگرد ازدواجمان را هم جشن بگیریم اما او گفت: «هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله».آخرین دیدارمان در سوریه بود. 14 یا 15 شهریور بود که همراه فاطمه و محمدعلی به سوریه رفتیم. این دیدار را مصطفی هماهنگ کرده بود تا قبل از عملیات محرم او را ببینیم. برای اولین بار بود که به سوریه می‌رفتیم. یک شب قبل از اینکه از سوریه برگردیم به او زنگ زدند و گفتند که ماموریت حلب دارد و باید به حلب برود. آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بی‌سیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمنده‌ها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد. فقط صدایش را شنیدم. شب هشتم محرم که به طور مفصل با هم صحبت کردیم برایم تعریف کرد: چند شب قبل یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.گفتم حس خوبی به این عملیاتی که می‌خواهد برود ندارم؛ او به من گفت: «قرار نشد که نگران باشی چون خود بی بی فرمانده ما هستند». روز تاسوعا. من از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم. سعی کردم که خودم را با کارهای دیگر مشغول کنم اما نشد. از صبح که بیدار شدم می‌خواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم اما ترسیدم که اگر بگویند «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟» و من بگویم «دیشب»، خنده‌دار باشد. تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را می‌دادند. آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند. وقتی من دیدم ایشان جواب نمی‌دهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است. خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است. باز گفتم نه، اگر مصطفی مجروح شده بود به من می‌گفتند. دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است. وقتی خبر شهادتش را به من دادند کلا این فکرها در ذهنم بود که اگر دیگر او را نبینم یا صدای مصطفی را نشنوم چطور زندگی کنم؟ اما بعد، حرف‌های مصطفی در ذهنم آمد که همیشه برای من این آیه قرآن را می‌خواند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون. شهدا همیشه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند». عند ربهم یرزقون یعنی پیش خدا هستند؛ واسطه رسیدن خیر بین بنده‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند هستند. شهدا خیر، روزی و بر طرف شدن مشکلات را با واسطه از خدا می‌گیرند. هیچ وقت فکر نکنید که شهدا مرده‌اند. ( با نام جهادی سید ابراهیم) ◾️🌷▪️◾️▪️🌷◾️ ◾️▪️🌷 🌷▪️◾️ ◾️▪️▪️ ▪️▪️◾️ @shahid_beyzaii
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️◾️ ◾️▪️🌷🌷🌷🌷🌷◾️ ◾️🌷▪️ ◾️◾️ ◾️🌷▪️ ◾️🌷▪️ ◾️🌷▪️ ◾️◾️ ◾️🌷🌷🌷🌷🌷🌷◾️ ◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️◾️ پایان ادامه ی فرار از آشپزخانه برای من قابل درک نبود که شهدا زنده هستند؛ ولی بعد از شهادت مصطفی، زنده بودن شهدا را درک کردم. زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم و این من را آرام می کرد. آرامشی که شاید می‌توانستم به دیگران انتقال دهم.خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می کنم. نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود. اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت؛ مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند. با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن فاطمه مهیا شود. اولین باری که فاطمه پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود. خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن فاطمه شود. وقتی خانواده شهید صابری از زمان شهادت آقا مهدی تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود. همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی مصطفی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر مصطفایم بمانم..سعی کردم که خیلی محکم باشم.وقتی که می‌خواستند مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم. از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری مصطفی را دیدم. یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه: «می‌خواستی نشانم دهی که شهدا زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی»همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی».آخرین باری که مصطفی را به صورت خصوصی دیدم تربیت بچه ها را به او سپردم. قرار بود که با هم بچه‌ها را تربیت کنیم. از این به بعد هم باهم تربیت‌شان می‌کنیم . ( با نام جهادی سید ابراهیم) ◾️🌷▪️◾️▪️🌷◾️ ◾️▪️🌷 🌷▪️◾️ ◾️▪️▪️ ▪️▪️◾️ @shahid_beyzaii