eitaa logo
کانال شهيد عباس دانشگر
69 دنبال‌کننده
598 عکس
447 ویدیو
8 فایل
﷽ " شهید مدافع حرم عباس دانشگر " ولادت : ۱۳۷۲/۲/۱۸ شهادت : ۱۳۹۵/۳/۲۰ ارتباط با ادمین: @Admin_daneshgar 🌷زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... شب به سمنان رسیدیم و در مسافرخانه ماندیم. صبح زود جهت زیارت مزار شهید به امامزاده علی‌اشرف(ع) رفتیم. در امامزاده بسته بود. توی دل خودم می‌گفتم: عباس، مهمون‌نوازی‌ت این‌طور بود! به یک دقیقه نکشید که خادم امامزاده آمد و در را برایمان باز کرد. عباس ما را شرمندۀ مرام خودش کرد. از مشهد که برگشتیم، از سپاه تماس گرفتند برای پیگیری پروندۀ گزینشم که یک سال بود راکد مانده بود. به‌لطف امام‌رضا(علیه‌السلام) و محبت شهید، دوباره به جریان افتاد و وارد مراحل استخدامی سپاه شدم. هرجا کارم گره می‌خورد، با توسل به شهید حل می‌شد. یک روز قرار شد برای مصاحبه به سپاه بروم. با خودم گفتم: کتاب آخرین نماز در حلب شهید عباس دانشگر رو ببرم و به مسئول اون قسمت هدیه بدم. مصاحبه‌کننده از من مصاحبه گرفت و گفت: «شما در زمینۀ عقیدتی و سیاسی ضعیف هستید. نمی‌تونید وارد سپاه بشید.» آن لحظۀ آخر که خواستم از اتاق خارج شوم، کتاب را هدیه دادم. گفت: «با شهید آشنا هستید؟» گفتم: «بله. رفیق شهیدمه.» گویا عکس شهید کارش را کرد. مصاحبه‌کننده گفت: «شما رو قبول می‌کنم؛ ولی باید مطالعات خودت رو زیاد کنی.» باز عباس... ... •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈• @shahid_daneshgaar •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " بخش اول محبت شهید به همکاران ...خاطرۀ دیگرم مربوط به چند ماهی بود که بیکار شده بودم و از لحاظ مالی شرایط خوبی نداشتم. ناراحت بودم. هر روز وضع بدتر می‌شد. یک شب شهید به خوابم آمد. خواب عجیبی بود. می‌دانستم عباس شهید شده و دارم خواب می‌بینم. چند ساعت با هم صحبت کردیم. مسائل مختلفی را عباس به من گفت که دو ‌بخش از آن خواب را بیان می‌کنم: گفت اگر استخدام سپاه بشوم، برای فعالیت در سپاه کدام ‌بخش را انتخاب می‌کنم. میزی را به من نشان داد که روی آن چهار گزینه بود. یکی را انتخاب کردم. عباس دستم را گرفت و گفت: «نه. این رو انتخاب کن.» نگاه کردم دیدم نوشته نابودی اسرائیل. کم‌کم عباس گفت: «وقت رفتنه.» دائم می‌گفت: «غصه نخور. ناراحت نباش. همه‌چی درست می‌شه.» مقداری پول توی دستش داشت. به من داد و گفت: «این هم پول. دیگه ناراحت نباش.» بعد خداحافظی کرد. از خوشحالی از خواب بیدار شدم. احساس خاصی داشتم. خوشحال و امیدوار شدم. عصر همان روزی که عباس را در خواب دیدم، مبلغی را از کسی طلب داشتم که به حسابم واریز کرد و مقداری از جایی دیگر دستم آمد که مشکل مالی‌ام را برطرف کرد. آری! عباس می‌گفت ناراحت نباش. این جوان مؤمن و انقلابی در زندگی من سراسر تأثیرگذار بوده و بهترین الگوی من تا کنون بوده است. عباس در سختی‌های زندگی دستم را گرفت و همه‌جوره پای رفاقتش ایستاد. 📗 ... •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈• @shahid_daneshgaar •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران آقای صادق یزدان‌پرست : سال ۱۳۹۹ دورۀ آموزشی را در دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام) می‌گذراندم. دل‌نوشته‌ای از زبان شهید عباس دانشگر در لوحی زیبا نوشتم و به سردار حمید اباذری، جانشین فرماندهی دانشگاه امام‌حسین(علیه‌السلام)، تقدیم کردم. از عباس به سردار سلام، حاجی‌جان! حالتان چطور است؟ شنیده‌ام مدتی بی‌قراری می‌کنید. بی‌قرار نباشید. خیلی زود وقت وصال خواهد رسید. مدت زیادی است که همدیگر را ندیده‌ایم. جدایی سخت است؛ اما حاجی، در مقابل سختی دوری از شما وصل شیرین شهادت را چشیدم. حاجی، حال‌وهوایت را می‌دانم. دلتنگی و فراق جانسوز است؛ اما چه بگویم؟! قسمت شد که من بال پرواز بگشایم به‌سوی عشق پر بزنم. از همان روزهای اول که قصد سوریه کردم، چشم‌های نگرانتان را می‌دیدم که مرا به ماندن در کنارت فرامی‌خواند؛ اما آن زمان نمی‌دانستید که خدا برایم چه نقشه‌هایی کشیده است. نقشه‌ای به‌زیبایی شهادت. حاجی‌جان، من در هر لحظه به یادت خواهم بود. آن لحظه‌ای را آرزو دارم که فراق از میان ما پر بکشد و به وصل ما را مهمان شود. راستی! حاجی‌جان، امروز روز تولدم است.‌ای کاش...  به امید دیدار دوباره. سردار اباذری در ذیل آن نوشتند: باسمه تعالی. عباس‌جان، روزی نیست که حسرت شهادتت را نخورم. دعا کن خدا من را بپذیرد. دوست‌دارت،حمید اباذری. 📗 •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈• @shahid_daneshgaar •┈┈••✾❀🕊🏴🕊❀✾••┈┈•‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌