2_144187756720720862(1).mp3
زمان:
حجم:
667.6K
مادر شهید :
محرم که میرسید، جلسات سخنرانی و عزاداری خانه دومش میشد. میگشت به دنبال مجالسی که سخنرانش توانمند و تأثیرگذار باشد. بیشتر به مراسمهایی که در امامزاده یحیی(ع) و امامزاده علیبنجعفر(ع) برگزار میشد میرفت.
نماز مغرب و عشاء را که در مسجد میخواند، به خانه میآمد، شام مختصری میخورد و با شوق و ذوق همراه دوستانش به عزاداری میرفت. اگر ماشین نبود، پیاده تا امامزاده میرفتند. هیچچیز نمیتوانست عزم او را برای نشستن در مجلس امام حسین (علیهالسلام) سست کند.
یادم هست یکشب که میهمان بودیم، وقتی از او خواستم با ما بیاید، گفت اگر بیایم سلسلهدرسهای اخلاق سخنران از دستم میرود.
#خاطرات_محرم🏴
#شهید_عباس_دانشگر
#موسسه_شهیددانشگر
#کانال_آرشیوکلیپهای_صوتی_تصویری
🌷🎞🎧
💠 @shahid_daneshgar_clip
عباس دانشگر.mp3
زمان:
حجم:
1.19M
◼در ایام محرم و ماه مبارک رمضان که در سطح شهر مجالس پرشماری برگزار میشد،
عباس به دنبال آن مجالسی بود که بتواند از حرفهای سخنرانش استفاده کند.
با پرس و جو به دنبال مجلس یک سخنران توانمند بود. غالبا هم با اشتیاق به مجلس سخنرانی کسانی میرفت که اهل علم و عمل بودند و روحیه جوانگرایی داشتند.
اگر پای منبری میرفت که برایش دلچسب نبود، شبِ دیگر به مجلسِ دیگری میرفت. برایش مهم بود که به مجلسی پا بگذارد که از آن حظ معنوی، روحانی و علمی ببرد. برای انتخاب مجالس مداحی هم همینگونه عمل میکرد. مداحی را دوست داشت که هم شور ایجاد کند و هم شعور و آگاهی.
📗محمد ترحمی-دوست شهید
#موسسه_شهیددانشگر
#خاطرات_محرم 🏴
#کانال_آرشیوکلیپهای_صوتی_تصویری
🌷🎞🎧
💠 @shahid_daneshgar_clip
عباس دانشگر.mp3
زمان:
حجم:
1.53M
💠 ایام محرم سال ۱۳۹۸ بود. بخاطر عشق و علاقه ای که به شهید دانشگر داشتم با خودم عهد کردم که در دهه محرم هر شب سر مزارش بروم و دعا و قرآن بخوانم. شب تاسوعا خسته بودم و سر مزار نرفتم همان شب عباس را در خواب دیدم یک پیشانی بند مشکی، که کلمه «یاحسین» به رنگ قرمز بروي آن نوشته شده بود به روي پیشانی بسته بود، به من گفت: امشب منتظرت بودم. ناگاه از خواب پریدم بلند شدم و وضو گرفتم و لباس پوشیدم پیاده به سمت امامزاده علی اشرف(ع) رفتم. وقتی به سر مزارش رسیدم، پیشانی بندی را روي مزار ديدم شبيه همان پيشاني بندي که در خواب دیده بودم.
در آن فضای آرام و صبحگاهی زیارت عاشورا و آیاتی از قرآن و دو رکعت نماز خواندم. احساس می کردم یک قوت قلبی پیدا کردم. دوست داشتم بیشتر سر مزارش باشم و در آن فضای معنوی با رفیقم لحظاتی همنشین باشم و با او حرف بزنم.
🔹️ خطره ای از کمیل حسنی - دوست شهيد ، سمنان
#موسسه_شهیددانشگر
#خاطرات_محرم 🏴
#کانال_آرشیوکلیپهای_صوتی_تصویری
🌷🎞🎧
💠 @shahid_daneshgar_clip