یا رب الحُسَین...
📝 به قلم #خواهر_شهید:
محرم هم رسید، این بار سفرت خیلی طولانی شده آقاپسر!!!
سال ۹۴ تنها محرم و هیات های تهران به دلت ماند...
میدانم... چیذر و ریحانه...
مادر اما لحظه به لحظه در مزار شهدای چیذر به یادت بود، گاه آهی می کشید و می گفت همه این جوانها شبیه محمدرضای من هستند، پس چرا محمدِ من بین آنها نیست؟
اشک چشمش را با پر شال عزای تو پاک میکرد، همان شالی که همسفرت شد...
سفرکرده ی عزیزتراز جانم!
امسال جایت بین سینه زنهای چیذر و ریحانه خالی ست، دلم برای هروله کردنت تنگ شده، برای دیدن قدوبالایت درحال سینه زنی اربابم...
یادم هست می گفت بعضی هیات ها شهید پرورند.
وقتی به او می گفتیم: در این هوای سرد، با موتور چرا راه دور می روی؟
می گفت: میرم هیاتی که شهید پروره!
نَفَس شهید توی هیات باشه، یه چیز دیگه ست، آقارسول می رفت هیات ریحانه، چیذر هم پر از شهیده، شاید منم مثل آقارسول عاقبت بخیر شدم و زیبا رفتم...
هم زیبا رفت، هم عاقبت بخیر شد، هم مثل آقارسول شد.
حالا پاره قلب من در چیذر آرام گرفته.
کاش می دانستم آن زمان که سر و سینه ات آشنا شد با تیر دشمنِ #سیدالشهدا(ع)، چه دیدی؟
سر بر دامن چه کسی گذاشتی؟
نمی دانم اگر آن لحظه را می دیدم، زنده می ماندم؟؟
پس عمه سادات چه کشید وقتی همه چیز را دید؟
حقا که درست گفتی:
#غم_شما_از_غم_ام_المصائب_کوچکتر_است
من بعد از تو، تاخت اسب بر بدن را ندیدم، بی حرمتی و تازیانه و سیلی ندیدم، وای از دل عمه سادات...
آهسته تر برو...
بذار منم باهات بیام.....
حسین دیگه نمی کِشه....
پاهام که پابه پات بیام....
#لا_یوم_کیومک_یا_اباعبدالله
#ماه_بزم_ارباب_بسم_الله
#چشم_براهم
#کربلا_شد_قتلگاه_زینب
#شکر_خدا_را_که_در_پناه_حسینم
#بی_برادری
#بگذریم
#محرم_آمد...
#التماس_دعا
◈| @shahid_dehghan