❤️🍃|بـــسم رب الـشهدا و صـدیقین✨
#اشک_با_طعم_شیر_کاکائو
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند .
من اصرار داشتم که محمد رضا برود،اوانتخاب شد .خواهرش می خواست اورا بفرستم ،اما نمی شد .تا فهمیدکه رضایت دادیم برود ،سر از پا نمی شناخت .دوم دبیرستان بود .اولین بارش بود که تنها می رفت،وقتی از بیت برگشت ،چشم ها وصورتش قرمز شده بودند،از روحیاتی که در اومیشناختم ،مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبرمنقلب شده است ،هرچه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید ودلیل گریه هایش چیست ،اما یک کلام هم حرف نزد،پافشاری مارا دید باحالت شوخی گفت :شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود
🍃❤️|#نقل_از_مادر_شهید
•┄═•🍃🌹🍃•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🍃🌹🍃•═┄•
بسمـ رب شهدا والصدیقین
سخنان رهبری را گوش 🎧می داد و پیگیری می کرد.
پرینتشان را می گرفت و زیر سخنان ایشان خط می کشید.
اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزنامه📄 می خرید.
می نشست و با دقت مطالعه می کرد.
بین مطالب چاپ شده در روزنامه ها مقایسه می کرد و می گفت این روزنامه سخنان حضرت آقا را حذف کرده و یا فلان روزنامه همه فرمایشات را کامل چاپ کرده است.🍃
♦️امام خمینی (ره): "پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد."
#شهدا_ولایتمدار_بودند
#نقل_از_مادر_شهید 🌹
🍃🌸 @shahid_dehghan
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
محمدرضا توی مدرسه خیلی شیطونی میکرد!
من حتی توی ماه چند بار مجبور میشدم برم مدرسه و برای کاراش تعهد بدم
اما بااین حال، مدیر مدرسه محمدرضا بهم میگفت:" خانم دهقان، محمدرضا یه حالت معنویت خاصی تو وجودش هست! حیفه این بچه هدر بره! شما برو یه دانشگاه خوب پیدا کن واسه محمدرضا! نزار هر جایی بره."
من و محمدرضا اون تابستون هر روز دنبال دانشگاه بودیم😊
چندجا امتحان داده بود اما دانشگاه رضوی مشهد، بدجور به دلش نشسته بود!
یادمه روزی که با پدرشون رفت واسه ی مصاحبه مدام به من زنگ میزد و میگفت:
مامان من شنیدم حتی نهارشون از حرم امام رضا(علیه السلام)هست! مامان یعنی من جیره خوار حرم امام رضا میشم!😍 مامان متوجه ای؟!
خیلی دوست داشت😊
یروز نشستم بهش گفتم محمدرضا من دلم نیست شما بری مشهد😔
خیلی بهش برخورد! تمام امیدش ناامید شد!
پرسید چرا؟🤔
گفتم من دوست دارم شما راه نزدیک بری، هربار بخوای بری من واقعا دل تو دلم نیست! نصفه جون میشم! فک کنم بمیرم تااون موقع که شما فارغ التحصیل بشی!
اولش سعی کرد یکم دلیلو منطق بیاره ولی بعد ۳-۴ روز اومد گفت باشه مامان هرچی شما بگی!من اصلا دوست ندارم شما ناراحت بشی♥️
خیلی راحت از خواسته قبلیش زد...
#نقل_از_مادر_شهید 🌹
🍃🌷 @shahid_dehghan
❤️🍃|بـــسم رب الـشهدا و صـدیقین✨
#اشک_با_طعم_شیر_کاکائو
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند .
من اصرار داشتم که محمد رضا برود،اوانتخاب شد .خواهرش می خواست اورا بفرستم ،اما نمی شد .تا فهمیدکه رضایت دادیم برود ،سر از پا نمی شناخت .دوم دبیرستان بود .اولین بارش بود که تنها می رفت،وقتی از بیت برگشت ،چشم ها وصورتش قرمز شده بودند،از روحیاتی که در اومیشناختم ،مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبرمنقلب شده است ،هرچه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید ودلیل گریه هایش چیست ،اما یک کلام هم حرف نزد،پافشاری مارا دید باحالت شوخی گفت :شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود
🍃❤️|#نقل_از_مادر_شهید
•┄═•🍃🌹🍃•═┄•
@shahid_dehghan
•┄═•🍃🌹🍃•═┄•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃
محمدرضا توی مدرسه خیلی شیطونی میکرد!
من حتی توی ماه چند بار مجبور میشدم برم مدرسه و برای کاراش تعهد بدم
اما بااین حال، مدیر مدرسه محمدرضا بهم میگفت:" خانم دهقان، محمدرضا یه حالت معنویت خاصی تو وجودش هست! حیفه این بچه هدر بره! شما برو یه دانشگاه خوب پیدا کن واسه محمدرضا! نزار هر جایی بره."
من و محمدرضا اون تابستون هر روز دنبال دانشگاه بودیم😊
چندجا امتحان داده بود اما دانشگاه رضوی مشهد، بدجور به دلش نشسته بود!
یادمه روزی که با پدرشون رفت واسه ی مصاحبه مدام به من زنگ میزد و میگفت:
مامان من شنیدم حتی نهارشون از حرم امام رضا(علیه السلام)هست! مامان یعنی من جیره خوار حرم امام رضا میشم!😍 مامان متوجه ای؟!
خیلی دوست داشت😊
یروز نشستم بهش گفتم محمدرضا من دلم نیست شما بری مشهد😔
خیلی بهش برخورد! تمام امیدش ناامید شد!
پرسید چرا؟🤔
گفتم من دوست دارم شما راه نزدیک بری، هربار بخوای بری من واقعا دل تو دلم نیست! نصفه جون میشم! فک کنم بمیرم تااون موقع که شما فارغ التحصیل بشی!
اولش سعی کرد یکم دلیلو منطق بیاره ولی بعد ۳-۴ روز اومد گفت باشه مامان هرچی شما بگی!من اصلا دوست ندارم شما ناراحت بشی♥️
خیلی راحت از خواسته قبلیش زد...
#نقل_از_مادر_شهید 🌹
🍃🌷 @shahid_dehghan