eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تلنگر ✍روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیر مرد گفت : ازکجا معلوم فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت مردم گفتند: چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت: از کجا معلوم. پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست. مردم گفتند: چقدر بدشانسی! پیرمرد گفت از کجا معلوم! فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود. مردم گفتند : چقدر خوش شانسی! پیرمرد گفت : از کجا معلوم! 💥زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد. از کجا معلوم؟!
🍃 📌 کجا دیده بودمش؟ 👤 «چقدر آشناست! کجا دیده بودمش؟» بعد از ظهور، وقتی مردم چهرهٔ مبارک امام زمان رو می‌‌بینند اکثراً این سوال رو از خودشون می‌‌پرسند. 🤔 اما واقعا ایشون رو کجا دیده بودی؟ شاید وقتی در کوچه‌ای قدم می‌زدی، ایشون هم در همون کوچه بوده و به تو نگاه کرده. شاید دوست داشته که تو رو پدرانه بغل کنه اما نتونسته. شاید وقتی که دستِ یه محتاج رو گرفتی، نگاهت کرده و به داشتنت افتخار کرده. قطعا اگه از نظرها غائب نبود، خوشحالیش رو می‌‌دیدی. 🔆 مولای من! می‌‌دونم که سخته فرزند داشته باشی اما فقط از دور تماشایش کنی. این موضوع واسه یه پدرِ معمولی هم سخته چه برسه به پدرِ مهربونی مثل شما. 🔻 همیشه از خودم می‌‌پرسم چرا بچه‌هات برات کاری نمی‌‌کنن؟ حالِ شما رو نمی‌‌دونن یا نمی‌خوان کاری کنن؟😔🥀
🌿 اوناییم که میرن کافه/رستوران،چیزی سفارش میدن عکسشو میزارن خواستم محض اطلاع بگم کسی که هرروز آب میخوره عکس شیر آب رو نمیزاره فلذا ندید بدید بازی در نیارین🚶🏻‍♂
#پروفایل‌‌ #ماه‌رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️☘ رمان ☘♥️ نویسنده : فائزه عبدی تعداد صفحات : 545 ژانر : خلاصه : دستی به چشمام کشيدم و صاف نشستم ، کمربندمو بستم ، هنوز منگ خواب بودم … سرمو سمت پنجره کج کردم ، نزدیک زمين بودیم ، دوباره گردنمو صاف کردم و اینبار به مسافرای دیگه نگاه کردم … اوه خدای بزرگ ، تقریبا همه خانما بی حجاب شده بودن و به جز من دو خانم دیگه حجاب داشتن … کم کم هواپيما متوقف شد … کمربندمو باز کردم و از جام بلند شدم و مانتومو صاف کردم ، جلو رفتم و از پله ها پایين اومدم ، هوا روشن بود و گرمای آفتاب زیادی اذیتم می کرد وارد فرودگاه شدم ، ساکمو تحویل گرفتم و راه افتادم ، با چشمام دنبالشون ميگشتم ، که یه دفعه یکی اسممو با لهجه ایتاليایی صدا زد.... 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
khoda_eshgh_ra_vasete_kard.pdf
4.35M
خدا عشق را واسطه کرد به نویسندگی زیبای : فائزه عبدی تعداد صفحات : 545 ژانر : عاشقانه و مذهبی 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
الهم ارزقنا ‌‌↯ بوے خاڪ ڪربلا..💔
اگه منظورتون رمان حوراست ادامه داره
علیکم السلام‌عزیز جان بله بنده برادر کوچیکتر دارم که خیلی شیطونه و اذیت میکنه ولی باید بازبون خوش باهاش رفتار کرد و باهاش مهربون بود
علیکم السلام ما گپ‌دخترونه نداریم عزیزم
۱.علیکم السلام خیر تموم نشده ۲.سلام علیکم ما هر شب بین ساعت ۲۰تا۲۱ رمان میزاریم