eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
. زمان ظهور؛ وقتی عج به کعبه تکیه می‌زنند و می‌فرمایند"یااهل‌العالم انابقیه‌الله" . ای کاش باشیم و این صدای زیبا و ملکوتی رو بشنویم و ای کاش باشیم و با صدای بلند به حضرت لبیک بگوییم.
هدایت شده از .
بسم ربِ الزهـــرا سلام‌الله‌علیها به نام خدا؛ به یاد خدا؛ برای خدا ان شاءالله 📍امشب صدای منو از مسجد جمکران می‌شنوید؛ قراره دور هم یه حرفایی رو بزنیم که خدا کنه آقا به این حرفا نظر کنه! بچه مذهبی نباید بی عرضه باشه؛ حکایت امشب درباره اینه بشنوید بنویسید که ان شاءالله موثر باشه! ما که آمدیم اینجا محفل رو برگزار کنیم به امیدِ گوشه نگاهی؛ امیدوارم به جونتون بشینه... یه گوشه خلوت با ا توجه و دقت ؛هندزفری به گوش وضو گرفته چراغ ها خاموش با حال خوب محفل رو گوش کنید رفقا! https://eitaa.com/nookaar55
بیکار نباش مومن تعجیل در امر ظهور آقا امام زمان صلوات بفرست
🌾 🌾قسمت نقشه بزرگ به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ...😭🙏 التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ... هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ... شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... 🗣 _طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ...مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم... به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ... علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... ☺️ _به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ... مادرم پرید وسط حرفش ... _حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم…بعد ... _ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ... این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواه داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ... پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بودتوی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی😏 پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ... ✍نویسنده:
🌾قسمت   می خواهم درس بخوانم اون شب تا سر حد مرگ کتک خوردم ... بی حال افتاده بودم کف خونه ... مادرم سعی می کرد جلوی پدرم رو بگیره اما فایده نداشت ... نعره می کشید و من رو می زد ... اصلا یادم نمیاد چی می گفت ... چند روز بعد، مادر علی تماس گرفت ... اما مادرم به خاطر فشارهای پدرم ... دست و پا شکسته بهشون فهموند که جواب ما عوض شده و منفیه ... مادر علی هم هر چی اصرار کرد تا علتش رو بفهمه فقط یه جواب بود ...🙁 _ شرمنده، نظر دخترم عوض شده ... چند روز بعد دوباره زنگ زد ... من وقتی جواب رو به پسرم گفتم، ازم خواست علت رو بپرسم و با دخترتون حرف بزنم ... علی گفت: _دختر شما آدمی نیست که همین طوری روی هوا یه حرفی بزنه و پشیمون بشه ... تا با خودش صحبت نکنم و جواب و علت رو از دهن خودش نشنوم فایده نداره ... بالاخره مادرم کم آورد ... اون شب با ترس و لرز، همه چیز رو به پدرم گفت ... اون هم عین همیشه عصبانی شد ...😠 - بیخود کردن ... چه حقی دارن می خوان با خودش حرف بزنن؟ ... بعد هم بلند داد زد ... _هانیه🗣 ... این دفعه که زنگ زدن، خودت میای با زبون خوش و محترمانه جواب رد میدی ... ادب؟ احترام؟ ... تو از ادب فقط نگران حرف و حدیث مردمی... این رو ته دلم گفتم و از جا بلند شدم ... به زحمت دستم رو به دیوار گرفتم و لنگ زنان رفتم توی حال ... - یه شرط دارم ... باید بزاری برگردم مدرسه ... ✍نویسنده:
🌾 🌾قسمت داماد طلبه با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ... اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ... روی همه چیز فکر کردم ... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشم هام 😢می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم ... بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ... به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود ... _ من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم های احساسی نمی گرفتم ... حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ... با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ...اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ ... چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ... یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، همسایه ها و اقوام زنگ زدم ... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ... - وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ ... ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ... کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم ... اما خیلی زود خطبه عقد 💞من و علی💞 خونده شد ... البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد... فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ... ✍نویسنده:
بِسْمِ رَبِّ مَهْدِي⟭ ✦تـورانَـدارَم‌وَدِلتَنـگَم‌وَدِلَـم‌قُرص‌اَسـت . . ••ڪِھ،اِنتِھـٰاےِصَبر‌وَاِنتِـظارتـویۍ...!シ❤️" ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِھ✨ دخترخانوم‌ها،وآقاپسرهای‌مذهبی‌ِانقلابی‌کجان؟! آخه‌مگه‌نمیدونن‌اینجا‌شده‌پاتوق‌سربازای‌آسیدعلی...دِبسم‌الله‌مومن،جانمونی‌یه‌وقت!!! حیفه‌پاشو‌بیا‌پیش‌ما‌که‌کلی‌برنامه‌ناااااب‌داریم..این‌فرصتو‌ازدست‌نده..😍😉 @montazeranezohoorrr313 خوشحال‌میشیم‌قدم‌بگذارید‌برچشممون‌عزیزان‌دل جهت عضویت ↯ https://eitaa.com/joinchat/2618753500Cc8733b01b7
هدایت شده از .
سلام بچه ها ✨ به لطف و محبت شما برو بچه های کانالِ حبیب این بار قراره واسه ولادت خانم حضرت زهـــرا سلام‌الله‌علیها یه کار مشتی کنیم! ۱۵ مادر و همسر شهید مدافع حرم و مدافع امنیت رو مدنظر گرفتیم که خیلی غریب اند میخوام روز مادر بریم منزلشون و یه پک هدیه خوب بهشون تقدیم کنیم ...! به اضافه اینکه منزل بعضی از این شهدا یه چشن کوچولو هم میگیریم به نیابت از بچه های حبیب! مثل همیشه مشارکت‌ و کمک و همراهی شما عزیزان رو میطلبه! ۵۸۵۹ ۸۳۱۲ ۳۲۱۲ ۱۶۴۹ تجارت بانک/ بنام حمیدرضا اسدی بسم الله بگو و سهمی تو این کار برای خانوم فاطمه زهرا (س) داشته باش! https://eitaa.com/joinchat/2876047470Cb8c5b32a7b
‏باز هم زمستان شد ودلتنگی تو.... اصلا همه روز ها بعد تو سرد وبی روح است 💔 ۵ روز تا چهارمین سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
https://abzarek.ir/service-p/msg/1585059 جایی. برای حرفاتون..! 🌸
خب بسم الله ان شاءالله که تو راهپیمایی 9 دی شرکت کرده باشین🌸 کسایی که رفتن بگین. چطور بود!؟
هدایت شده از منتظࢪان‌ظھوࢪ🇵🇸
مگه تو دین نگفتن آراسته باش، پس چرا میگید زینت ها رو بپوشونید؟ حجاب استایل چیه؟ امشب ساعت 22 اینجا باش تا به جواب سوالاتت درباره ی حجاب استایل ها برسی موضوع:حجاب استایل حتما با وضو باشید که محفلمون پربرکت باشه 🌱 برگزاریش با ما، انتشارش با شما:) @montazeranezohoorrr313
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
‏باز هم زمستان شد ودلتنگی تو.... اصلا همه روز ها بعد تو سرد وبی روح است 💔 ۵ روز تا چهارمین سالگرد ش
میخوام اگر موافق باشید مسابقه بزاریم در مورد حاج قاسم.! شما یه کلیپ میسازید و برای بنده میفرستید درمورد حاج قاسم! بعد نشر میدید هر کدوم سین بیشتری خورد به اولین نفر جایزه ای اهدا میشه ان شاءالله موافقین؟؟ اعلام کنینننن🌸😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام رمان در مورد زندگی نامه شهید سید علی حسینی هست به روایت همسر و دخترشون
قول‌مید؎‌‌! اگہ‌خوند؎‌‌!🙂 تویکۍ‌ازگروه‌هایــاڪانالاکہ‌! هستۍڪپۍ‌کنی‌‌! اللهـــــــــم!(: عجــــــل!(: لولیـڪ!(: الفـرج!(: اگہ‌پا؎قولت‌هستۍ کپی‌ڪن‌تاهمہ‌برا؎ظهور ‌حضرت‌مهد؎‹عج›دعاڪنن♥️!' ؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞؞الّلهُــم‌َّعَجِّــلْ‌لِوَلِ یِّکَــــ‌الْفَــرَج🌤✨
حتی اگه غرق گناهم بودی یه لحظهــــ به رفیقت فکرکن😊 به اون رفیق شهیدی که همیشه دستتوگرفته و کمکت کرده...! به حرمت اونم شده گناهو بزار کنار!!! اونوقت میبینی که همون شهید شفاعتت میکنه🌸 @shahid_dehghan_amiri74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوش‌جانــش‌بشود‌هرکه‌حرم‌رفت‌حسین‌ خودمانیم‌،ولی‌گاه‌حســادت‌کردم(:!
یاد بگیرین واسه خدا کاری کنین نه واسه بنده ی خدا..!
+به قول حاج حسین یڪتا: دنیا دنیای تیپ زدنهـ ♥️! فقط مهم اینه که   تیپ میزنه ‼️ شهدا یه جوری تیپ زدن که خدا نگاهشون ڪرد? ] اما فقط یه چیزۍ☝️?  + اقا پسر الگوت حضرت علۍ(ع) بود   هست ؟ همون امیرالمومنین ڪه به دخترای جوون سلام نمیڪرد? مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشه⁉️ پس این چت? ڪردنا و… چۍ میگه؟؟  +دخترخانوم وارث ارثیه حضرت زهرا(س) شما چیۍ❓ هست❓خود حضرت فاطمہ جلوی یہ مرد ڪور حجابشو رعایت مۍڪرد؛ چشمات قشنگه ،صورتت زیباعه ، میدونم همه ی اینارو… .  ولی قرار نبود زیباییاتو بزاری برای هرڪسۍ پس این پروفایل و اینا چۍ میگہ❓ جایی ڪه با چندتا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش _قرار بود باشیم . . . _قرار بود باشیم . . . _قرار بود راه ادامه بدیم. . _قرار بود برای شهیدمون مرام بزاریم? . . . ولۍ قرار نبود به مجازی بدیم … اومدیم تو صحنه ۍ جنگ دشمن تا ڪنیم ،گفتیم جنگ نرم ولی نرم نرم خودمون داریم وا میریم. ๑|اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج|๑ @shahid_dehghan_amiri74
♡پیامبر خوبی ها♡ کسی که محافظت و مداومت بر صف اول و تکبیر اول نماید و مسلمانی را اذیت نکند، خداوند به او اجری معادل اجری که مؤذنین در دنیا و آخرت دریافت میکنند،عطا خواهد کرد.🌸🌺🌸🌺 💗💗 @shahid_dehghan_amiri74
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://eitaa.com/Fatemiyoun_ghraf دیدن ضرر نداره.! من ضمن میتونین برای روز مادر یه لوگو سفارش بدین که و روز مادر بهشون هدیه بدین😍مطمینم تو یادشون میمونه! همچنین میتونین تو روز تولد دوستت یکی سفارش بدی با اسم خودش که کیف کنه وقتی میبینه.! یا میتونی سفارش بدی و بدی تا برات قاب گوشی دوستت کنن.! و براش هدیه ببری