میدونے چــرا ؛
امام زمـان ظهور نمیڪنہ ❓
🌺یڪ ڪـلام :
چون من و تو جامعہ امام زمانے نساختیم
امام زمان در جامعه اے ڪہ حرمت ندارد ،
نـــــباید بـــــیاید ...
چون اگر بیاید ، مانند پدرانش ڪشتہ خواهد شد ؛
👌هیچ کارے نمیخواد بڪنے ؛
فقط خودت رو درست ڪن ...
دو ڪلمہ«گـــــناه نڪـــــن»
#تلـنگرانـه🍃🌹
میدونید چرا امام و مولامون نمیاد؟!
چون بعضی ها دلشو میشکنن
میدونی چرا شهدا از زن و بچه شون گذاشتن رفتن شهید شدن؟
برا دفاع از ناموس جونشون را گذاشتن کف دستشون که الان بچشون یتیم شده برا این رفتن که زن های سرزمینشون روسریشون یکم نره عقب
بخاطر این رفتن که مردهای سرزمین غیرت داشته باشن که کسی نتونه نگاه چپ کنه به زن های سرزمین که مثل ناموس خودشونن
بازم بگم؟
#التماس_تفکر
یـاعـلـیمـدد
∞♥∞
•° با شماست که راه رو از بیراهه میشناسیم
مولای من💐🦋
#استوری | #Story 📸
#روزشمارنیمهشعبان📆
#اللھمعجللولیڪالفرج 🌸
➬@Dokhtaranesayedali ♡
خوابمون میاد که هنوز🤨🥺
🇯🇴🇮🇳•°○●
@Dokhtaranesayedali
♥️: #دخترونہ
🍁پروفایل خوشگلتو بردار 🤩
『 ♥️⃤ @Dokhtaranesayedali
طرز تهیه دسر خوشمزه😋
مواد لازم
خرمای دشتستان (نوعی خرمای به هم چسبیده) : دو لیوان بدون هسته
کره: ۵۰ گرم
خردههای درشت بیسکویت پتی بور: یک لیوان
مغز گردو و مغز پسته: به مقدار لازم (یکی از آنها هم کافی است)
دارچین: یک قاشق غذاخوری
پودر نارگیل: به مقدار کافی
دستور تهیه:
ابتدا قالب کره را روی حرارت ذوب و خرما را به آن اضافه میکنیم. خرما را در حال حرارت هم می زنیم تا به خوبی نرم و له شود. سپس آن را از روی حرارت برمی داریم و ۲ دقیقه بعد مغزهای پسته و گردو را به همراه خرده بیسکویتها و دارچین به خرماها اضافه و مخلوط میکنیم. در این جا مخلوط ما کمی سفت میشود و جای نگرانی ندارد. به اندازه یک پرتقال از مخلوط جدا و رول میکنیم. سپس آن را در ظرف حاوی پودر نارگیل میغلتانیم تا تمام آن به پودر نارگیل آغشته شود. سپس این رولها را به مدت چند ساعت در داخل یخچال قرار میدهیم تا سفت شود. پس از سفت شدن، با یک چاقوی تیز آن ها را به شکل رولت برش میزنیم. به این ترتیب رولت خرمای خوشمزه و مقوی ما آماده است.
@Dokhtaranesayedali
خاطره شنیدنی از حاج قاسم سلیمانی از زبان همراه همیشگی او🌷
شهید حسین پور جعفری رئیس دفتر و همراه همیشگی سردار سپهبد پاسدار حاج قاسم سلیمانی میگفت: روزی در منطقهای در سوریه حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا، تک تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلولهای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. بعد از شناسایی داخل خانهای شدیم برای تجدید وضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند. بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف...