eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.5هزار عکس
7.1هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 رمان #اورا³ پارت مدیر و خادم الشهدا: @Bentol_hosseinn
مشاهده در ایتا
دانلود
✅مهریه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، شفاعت امت پیامبر(صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌) 🔹 حضرت رسول اکرم(صلّی‌اللّه‌علیه‌ و‌آله‌) می‌فرمایند: دخترم! یا فاطمه! می‌خواهیم شما را به عقد امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌الصّلاة‌و‌السّلام، پسر عمّت، به مهریه‌ی چهارصد درهم در بیاوریم، آیا قبول می‌کنی؟ حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها می‌فرمایند همسری پسر عمّم را قبول می‌کنم؛ ولی این را برای مهریه نمی‌پذیرم. جبرئیل نازل می‌شود و می‌گوید: یا رسول اللّه! به دخترت حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها بگو خداوند بهشت و هرچه در آن است را مهریه‌‌ اش قرار داد. اگر بپذیرد. حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها می‌فرماید: نه! نمی‌پذیرم. جبرئیل می‌رود و برمی‌گردد، می‌فرماید: خداوند سلام رسانده و می‌فرماید: چه می‌خواهی؟ هرچه می‌خواهی بگو، به تو می‌دهیم. می‌فرماید من نجات و شفاعت امت پدرم را در روز قیامت می‌خواهم. جبرئیل از جانب خداوند برمی‌گردد، یک نوشته و کاغذ می‌آورد، به حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها می‌دهد و می‌فرماید: این کاغذ شفاعت و نجات و رستگاری امت پدرت رسول اللّه(صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌) را به تو سپردیم. که حضرت زهرا سلام‌اللّه‌علیها به?حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام وصیت می‌کند این کاغذ را در کفن من بگذار و آن را باز نکن. حضرت علی علیه‌السّلام می‌فرماید: این کاغذ چیست؟ در آن چه چیزی نوشته شده است؟ می‌فرماید: رازی است از رموز بین من و خداوند متعال. امیرالمؤمین علیه‌السّلام قسم می‌دهد که یا فاطمه! بگو در این چه چیزی است؟ مرا مطلع کن. می‌فرماید: این نامه‌ی خداوند به من است، اجازه فرموده و من این نامه را در روز قیامت می‌آورم و همه‌ی امت پدرم را به می‌فرستم. این مادر مهربان، این‌همه غمخوار است. ••———*💕*~💕~*💕*———•• @Dokhtarneseyedali
👌 ❣وَمَن يَتَعَدَّ حُدودَ اللَّهِ فَقَد ظَلَمَ نَفسَهُ... ‼️ که می‌کنی بال و پرِ خودت رو می‌شکنی، به خدا که ضرری نمی‌رسه..! @Dokhtarneseyedali
💔⃟🕊 💚 آمده بود که؛ راه را بر امام ... گفت ؛ "حسین حق نداری به کوفه بروی. (ع) اما راهی برایش باز کرد تا خودِ ... و حُر... هنوز هم ماتِ کَرَمِ آقای ماست...😍 السلام علیک یا اباعبدالله😍 ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ∞🕊💔∞ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ڪݪام✨شـھید❤️ دࢪ عَجَبَم از ڪسانے ڪھ هزاࢪان گناھ مےڪنند... و مُعتقدند یڪ قطࢪھ اَشڪ بࢪ امام حســین(؏) ضامنِ آنهاست!
✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂 🍃🌷 🍃🌷
⭕️ هرگز نمازت را ترک مکن ✍️میلیون ها نفر زیر خاک بزرگترین آرزویشان بازگشت به دنیاست ؛ 🔺تا "سجده" کنند، فقط یک 🔸از پاهايی که نمی توانند تو را به ادای ببرند، انتظار نداشته باش که تو را به ببرند.. 🔹قبرها، پر است از جوانانى که میخواستند در پیری کنند... ❤️❤️❤️
رسول خدا ( صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: هر کس یک نیاز مؤمنی را روا سازد، خداوند حاجت‌های فراوان او را روا سازد که کمترین آن باشد.