شیرکاکائو و کیک بیت رهبری اشک مدافع حرم را در آورد
یک سال فقط یک کارت برای ورود به بیت رهبری دادند. من اصرار داشتم که محمدرضا برود. بعد از مشورت، او انتخاب شد. خواهرش میخواست که او را بفرستم اما نمیشد. تا فهمید که رضایت دادیم برود، سر از پا نمیشناخت. دوم دبیرستان بود. اولین بارش بود که تنها میرفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند. از روحیاتی که در او میشناختم، مطمئن بودم که مسیر بیت تا خانه را گریه کرده و از دیدن چهره رهبر منقلب شده است. هر چه اصرار کردیم از فضای آنجا بگوید و دلیل گریههایش چیست، اما یک کلام هم حرف نزد. پافشاری ما را که دید با حالت شوخی گفت: شیر کاکائو و کیکش خیلی خوشمزه بود.!
#خاطرات_شهید
#خاطرات_شهید📚
به همه عزیزان سفارش میکنم
به نماز اول وقت توجه کنند
که نماز دربردارنده همه چیز است
وقتی در اقامهی نماز
بندهی عاشق در مقابل معشوق
که همان پروردگار است می ایستد
چقدر لذت بخش و زیبا می باشد
که عاشق صحبت و
معشوق گوش می نماید و
به درخواست هایش پاسخ می دهد.
ولادت🎈: ۱۳۴۹ فریدونکنار
شهادت🕊: ۹۴/۰۹/۲۱ سوریه
#شهید_حاج_محمد_شالیکار🌷
•[﷽]•
✍|#خاطرات_شهید
📬|بهروایتدوستانشهید:
📌|از رفـاقت تـا شهـادت...
🔸محمدرضا اکثر مواقع رو با رفقا میگذروند ولی "خلوت" های خاص خودش رو داشت؛مثلا قدم زدن های تنهاییش،حتی بعضی وقت ها از جمعمون جدا میشد و مسیری که ما با ماشین میرفتیم رو اصرار داشت "تنها" و پیاده بره...
🔹یکی از جاهایی که برای خلوت کردن پیدا کرده بود "هیات" بود.درسته که هیات معمولا جای شلوغیه ولی بهترین خلوت برای محمدرضا روضه های اباعبدلله (ع) بود...
🔸گاهی هم انقدر دلش پر می زد برای شهدا که تنهایی با موتور می رفت "گلزار شهدای بهشت زهرا (س)" تا با رفیقش رسول خلوت کنه...
•|#شهید_رسول_خلیلی 🕊
•|#شهیدمحمدرضادهقانامیری 🕊
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
•• تولدتمبارکرفیقآقامحمدرضا..💙 ••
#خاطرات_شهید📚
رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم اِبا میکرد.
از دوستش پرسیدم تو #رسول چی دیدی که فکر میکنی شد #عامل_شهادتش؟
گفت:
به جرأت میتونم بگم #دوری_از_نامحرمش!
بین رفقا دائما میگیم این صفت #رسول باعث شد #شهادت رو از #خدا بگیره..
#شادیروحاماموشهداصلوات
#خاطرات_شهید📚
به تغذیه اش خیلی اهمیت می داد،
میگفت:
«مومن باید بدن سالم داشته باشه!»
یکی از چیزهایی که ترک کرد نوشابه بود!
توی اردوهای جهادی یا هر جایی که نوشابه همراه غذا بود نوشابه اش رو به مزایده میذاشت و می فروخت...
معمولاً از ۵۰ تا شروع میشد یادمه یک بار یکی از رفقا ۵۰۰ تا خرید!!
البته هر کسی صلوات بیشتری می فرستاد نوشابه اش مال اون بود😁
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#شهید_محسن_حججی🕊
بسمالله
#خاطرات_شهید📚
خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد.
ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد.
فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد.
وقتی پاپیچش شدیم گفت:
کار بابا تو مغازه زیاده،
برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد.
🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
#اللهمعجللولیکالفرج♡
📕 یادگاران ٩ صفحه ۵
#خاطرات_شهید📚
به رفیقش پشت تلفن گفت:
ذکر «الهی به رقیه س» بگو مشکلت حل میشه
رفیقش یک تسبیح برداشت به ده تا نرسیده
دوستاش زنگ زدن و گفتن سفر کربلاش جور شده...!(:
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شادیروحاماموشهداصلوات
#خاطرات_شهید🖇
عاشق امام حسین علیه السلام بود.
تا اسمش را می شنید منقلب می شد.
شور حسینی همیشه در وجودش شعله وربود. طوری که خواهرش به او گفت:
عاشق شدهای؟!
او جواب داد: « عشق فقط یک کلام، حسین علیه السلام...!! »
#اللهمعجللولیکالفرج♡
#شهیدمحمدرضادهقانامیری🕊
#خاطرات_شهید
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
💠صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
💠نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد
●شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
#خاطرات_شہید🌼🦋
● سید همیشہ یڪ قرآن تو جیبـے ڪوچیڪ داشت و هر وقت ڪہ فرصت مۍڪرد سریع قرآنش رو باز مۍڪرد و مۍخوند.
●دوستانش مۍگفتن:هر وقت آماده نماز جماعت مۍشدیم سید همیشہ صف اول نماز بود و وقتـے روحانـے نداشتیم آقا سید بزرگوار جلو مۍایستادن و امام جماعت ما مۍشدن.
● اگہ از مادر سید در مورد رفتارش با والدین سوال ڪنید،میگـہ:آقا سید مصداق بارز آیہۍ شریفہۍ: {وبالوالدیناحسانا} بود.
#شہید_سیدمحسن_قریشـے🌷
ـ ـ ـ ــــ۞ــــ ـ ـ ـ
♥️﴾@Shahid_dehghann﴿♥️
{•🌱🚛•}
منخودرادرحدواندازهاینمیبینم
کهبرایکسینصیحتوپندیداشتهباشم
واگرمادنبالپندونصیحتباشیم،
چهبسیاراست،فقطچشمبیناوگوششنوامیخواهد.
مراببخشید،برایمبسیاردعاکنیدو
درروضههایاربابومجالسعزاداریاهلبیت(ع)
مرافراموشنکنید.
{•🌱🚛•#شھیدمدافعحرمرسولخلیلی
{•🌱🚛•}#شهیدانه
{•🌱🚛•}#خاطرات_شهید