🌞✨✨✨✨
✨✨
#پـارت1
ان وقت ها،ازلحاظ وضع مالےدرفشـاربودیم،
یعنےخانواده مان،خانواده مرفهےنبود.
پدرم یادم هست روحانےمعروفےبود،اماخیلےپارساوگوشه گیربودلذازندگیمان خیلےبہ سختےمیگذشت.
در دوران ڪودکےبازحمت بسیاربرای ماڪفش خریده بودندڪه تنگ بود.پدرم دیگرقادرنبودڪه اینهاراعوض ڪندیاڪفش دیگربخردامدندوگفتندڪه خوب این ڪفش هارومیشڪافیم،اندازه میڪنیم وبرایش بندمےگذاریم.یڪ عالمه خوشحال شدیم که کفش هایمان بندےشد!
امدندشڪافتن وبندگذاشتن چون بندهایش خیلےفرق داشت باڪفش هاخیلےزشت وناجور درامده بود.
چقدرغصه خوردیم.
مانان گندم نمےتوانستیم بخوریـم،نان جوگندم میخوردیم چون نان گندم گرانتربودشبهایی اتفاق میفتاد درمنزل ماڪه شام نبود.
مادربازحمت زیادےڪه حالابماند،ان زحمت چگونه انجام میشد،براےماشام تهیه میڪرد.
#قطعہاےازڪتابخورشید✌️
#ادامہداره
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨