eitaa logo
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
1.3هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.3هزار ویدیو
764 فایل
⭕کانال شهید محمدرضا دهقان امیری شهادت،بال نمیخواد،حال میخواد🕊 تحت لوای بی بی زینب الکبری(س)🧕🏻 و وقف شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان🌹 کپی: حلالِ حلال🌿 خادم الشهدا(ادمین تبادل ): @arede1386
مشاهده در ایتا
دانلود
|قرارگاه شہید محمدرضا دهقان امیرے|♡
#Part_62 کیفم رو بر می‌دارم و از اتاق خارج می‌شم، مامان روی مبل نشسته... مامان- کجا میری اسرا؟ - می
روی صندلی ای می‌نشینم کیانا ام روبه روی من می‌شینه... قضیه دیشب رو برای کیانا تعریف می‌کنم که کمی دلداریم میده و میگه نگران نباشم! دقایقی بعد ساجده میاد، گارسون به سمتمون میاد. گارسون: - چی میل دارید؟ بعد دادن سفارش‌ها گارسون دور میشه... مشغول صبحت کردن می‌شیم که یهویی کیانا رو به من می‌کنه و میگه: - اسرا؟ با مهربونی جوابش رو میدم: - جانم! کیانا پوزخندی می‌زنه و میگه: - نظرت راجع به کسری چیه؟ چی می‌گفتم؟ منظورش از سوالش چی بود؟ ساجده نیشگونی از بازوی کیانا می‌گیره و میگه: - الان داری خواستگاری می‌کنی؟ و به شوخی ادامه میده: - من ۲ماه و ۵ روز از اسرا بزرگترم اول نوبت منه! کیانا- نه اینکه تو ام عروس نمیشی، من که می‌دونم جوابت مثبته به پای ساجده لقد می‌زنم و میگم: - کلک خبریه به ما نمیگی؟ ساجده از خجالت لپ هاش گل می‌ندازه و میگه: - نه بابا فقط یک خواستگاری ساده هستش کیانا- الکی میگی من که می‌دونم دوستش داری! - حالا این داماد خوشبخت کی هست؟ ساجده- آشناست، می‌شناسیش! - کیه عروس خانوم! ساجده- گفتم که هنوز جواب من معلوم نیستش فقط یک خواستگاری ساده است. کیانا- آقا شهاب این داماد خوشبخت با شنیدن اسم شهاب می‌پرم بغل ساجده و میگم: - وای خوشبخت بشی عزیزم، خیلی بهم میاین! ساجده از خجالت لپ‌هاش و مثل انار سرخ شده وگل انداخته... گارسون با سفارش هامون به سمتمون میاد. *** کیانا به ساعت نگاه می‌کنه و جیغ می‌زنه: - وای اسرا کلاس بعدیمون شروع شده از ساجده خداحافظی می‌کنیم و بدو بدو به سمت کلاس بعدی‌مون می‌ریم. ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ 💛🌿『@Shahid_dehghann』🌿💛