#تلنگر... ‌ ازخدا که پنهون نیست ازشما چه پنهون ﺩﺭﻭﻍ ﭼﺮﺍ؟ ﺟﻮﺍنان قدیم ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ !👀👣 مثـــلا : ● ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺳﺎﮐﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪٔ ﻣﺪﺭﺳﻪ، ﺟﯿﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺟﺒﻬﻪ .... .🏃‍♂️🚶‍♂️💛 ● ﻗﺒﻠﺶ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺗﻮﯼ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﻭ ﺳﻦ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ .... .👱‍♂️ ● ﺑﻌﻀﯽ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻧﺪﺍﺭﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ.... .😇 ● ﺷﺐ ﻫﺎ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺎﺩﺭ ﯾﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺷﺐ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ... .😇👌📿 ● بله ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯼ ﺷﺎﻥ ﻫﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ ﺩﺍﺷﺖ .... .❣️❣️ #ﺷﻬـــــــــــــﺪﺍ ! ای بهترین یواشکی های دنیا ﺷﻤﺎ‌ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺮﺳﺪ !💔 ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﮕﻮﯾﯿﺪ ﺧﻠﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ... .😓😔 "آخر دیگر ﺧﯿﻠﯽ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳت😞 #بنت_الحیدر @shahid_dehghanamiri

#یاحسن «علیه السلام » پسر ارشد حـ🦁ـیدر بده در راه خدا ... اربـ😍ـعین پای پیاده سفرکرب وبـ💔ـلا #دوشنبه_هاى_حسنى💚 ═══✼❉❉✼═══┅ @shahid_dehghanamiri

#دوشهید_در_یک_قاب 📷 شهید نوید صفری، در کنار مزار شهید محمدرضا دهقان امیری✨ @shahid_dehghanamiri

🍃بسـم رب الشهدا و الصدیقین 🍃 #خاطرات_شهدا 💌 🔸رابطه ی خوبی با شهدا داشت، هم به مزارشان سر می زد هم به رفتار و منششان... 🔹همسر بزرگوارش می گوید: «با هم رفتیم سر مزار شهید دهقان، شهیدی که مثل من و آقا نوید، شیفته ی راه و سبک زندگی شهید رسول خلیلی بود.☺️ آقا نوید زیارت عاشورای دلچسبی خواند و با آقا محمدرضا حرف می زد.»✨ 🔸عاقبت او هم مانند محمدرضا، شهادتش را از رسول گرفت... 🕊 پرواز شهید رسول خلیلی: 27 آبان 92 🕊 پرواز شهید محمدرضا دهقان: 21 آبان 94 🕊 پرواز شهید نوید صفری: 18 آبان 96 #و_ان_یرزقنی_طلب_ثاری_مع_امام_هدی_ظاهر_ناطق_بالحق_منکم 🌷 #شهید_نوید_صفری🌷 #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری🌷 #شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات 💌 @shahid_dehghanamiri

تو منو رها کنی، کجا برم امام حسن؟! نمیتونم دیگه کربلا برم امام حسن💔 #صلی‌الله‌علیک‌یاسیدناالکریم✋🏻 #دوشنبه_های_امام_حسنی‌ع💚 #من‌وامام‌ع✨ @shahid_dehghanamiri

🌷کوخ نشینا شهید علی چیت سازیان دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچه اش مانده بودند وسط یه کوره راه. من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمی گشتیم به شهر. چشمش که به قیافه ی لرزان زن و بچه ی کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا. پرسید: «کجا می رین؟» مرد کُرد گفت: «کرمانشاه» – رانندگی بلدی؟ – کُرد متعجب گفت: «بله بلدم!» علی دمِ گوشم گفت: «سعید بریم عقب.» مرد کُرد با زن و بچه اش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان! باد و سرما می پیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم. لجم گرفت و گفتم: «آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟» اون هم مثل من می لرزید، اما توی تاریکی خنده اش را پنهان نکرد و گفت: «آره می شناسمش، اینا دو – سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... @shahid_dehghanamiri

📹 چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟ #تصویری @shahid_dehghanamiri

روز پـنجم چلہ ے زیارٺ عاشورا🦋💫

🖼|#روحیه_نظامی شهید سلیمانی: ما با حسین ع پیوند داریم و این پیوند با شیر مادر با روح و جان ما عجین شده و با دشمنان حسین ع تا قیامت در جنگ هستیم‌‌‌‌‌‌..♥️ @shahid_dehghanamiri

#انگیزشے🌱 #امام_زمانے🌼°• بچه ها...! {• یه جوری تو جامعه راه برید🚶🏻‍♂.... که همه بگن این بوی امام زمان میده •} •|حاج حسین یکتا #تلنگرانہ💔 @shahid_dehghanamiri

﷽°•|♥️🌵🌸|•°☆ ••⇩۞؎ •. ☔️🗝|•°‌شنۅنده‌ۅصیت...🤗 مࢪاسم هیئت ڪہ تمام شد بہ سمت حیاط امامزاده ࢪفتیم؛شۅࢪ ۅ اشتیاق عجیبے داشت ۅ تأڪید مےڪࢪد ڪہ بہ حࢪفش گۅش بدهم... با انگشت اشاࢪه ڪࢪد ۅ گفت:ۅقتے شهید شدم مࢪا آنجا دفن ڪنید... من ڪہ باۅࢪم نمےشد،حࢪفش ࢪا جدےنگࢪفتم؛نمےدانستم ڪہ آن لحظہ شنۅنده ۅصیت پسࢪم هستم ۅ ࢪۅزے شاهد دفن اۅ دࢪ این حیاط مےشۅم...!💔 °. •. #بھ‌نقݪ‌از‌مادࢪشھیڋ🌈🔗 #خاطࢪھ‌ #ابووصاݪ📚 •. @shahid_dehghanamiri

تار و پود ش همہ👕👚 از عطر تنت لبریز استــ🌬😍 من بہ پیراهن ٺُو🤤 حس حسادټ دارمــ😬👊🏻 #عشاق #همسرآنہ @shahid_dehghanamiri