به یاد شهید دهقان
. .
.
دنبال پيرهن مشكیام میگردم توی کمد پیراهن هایم ...شیطنت میکند پیدا نمیشود... میان رنگها و طرحها گویا قایم شده باید نازش را بکشم... پیدایش میکنم جلوی پرههای بینی ام میگیرم بوی خاصی میدهد بوی بنفشه وچوب بوی ادویه و کندر، بوی گمشده ای که ته مشامم را نوازش میدهد، بوی زیر گلوی نوزاد بوی یال اسب ، اتو را آب ميكنم دلشوره دارم، اذان مغرب كه مي دهند نماز را به كمرم ميزنم و تسبيحات مادرش را به گاه اتو كردن پيراهن ميگويم ... از آستين راست شروع ميكنم .. روضه دست جان ميگيرد دست بلند و رشيدي كه قطع شد ، به آستین چپ میرسم به سوراخ شدن مشک فکر میکنم به نا امید شدن سقا به خجالتی که کشید ... حالا دارم روی جیبم را اتومیکشم ، جیب پیراهن های مردانه تکجیب درست روی قلب است، اتو را پاف میدهم پاف میدهم پاف میدهم ... قلب است که باید بسوزد ... قلب پیراهنم را حرارت میدهم تا صاف شود تا بسوزد تا نمناک شود... چروکهای قلب پیراهن را میگیرم ... میگویم قلب روضهی تیر سه شعبه بر سینه ی سیدالشهدا جان میگیرد، قلبی که تشنه بود، قلبی که مهجهاش هم در راه خدا بر زمین ریخت، حتما می پرسید مُهجِه چیست ؟ قلب مرکز خون بدن است و برای ارتزاق خودش خونی دارد که هیچگاه از خودش خارجش نمیکند و اگر آن خون را از قلب خارج کنیم قلب تبدیل به یک بافت سفید رنگ میشود ، ارباب بی کفن ما آن خون را هم در راه خدا داد و با قلبی سپید از گودی قتلگاه به آسمان پر کشید، حالا به يقه پیراهن ميرسم جاي حوالي گلو پشت يقه جايي مماس با گردن ... مارك توی یقه پيرهن را ميكنم پشت گردنم را ميخراشد ... ملتفتيد كه ...حالا پیرهن اتو شده به رخت آویز آویزانش میکنم . دکمههای پیرهن باز است ... و لبههای پیراهن در نسیم میرقصد ... زل میزنم به پیراهن : بسم الله الرحمن الرحیم حی علی العزا ...
#محرم
#فصلعاشقی
#نوکری
#روضه
✍ حامدعسکری
https://t.me/hamedaskary
https://eitaa.com/shahid_dehghanamiri