فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه میگویند:خوشبهحال فلانی
شهید شد اما هیچکس حــواسش
نیست که فلانی برای شهید شدن،
شهید بودن را یاد گرفت ! اصلا
شهید شدن دل مےخواهد... دلے که
آنقدر قوے باشد و بتواند بریده شود
از همه تعلقات؛ دلے ڪه آرام،له شود
زیر پایت؛ و شهـدا "دلدار بے دل" بودند...🌱🔐
#شهیدمحمدرضادهقان♥
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزتون مبارک بابای داداش محمدرضامون♥
@shahid_dehghanamiri
💫 نماز بسیار مهم و با فضلیت شب سیزدهم ماه رجب(امشب)
🌷از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شده است:
هر کس در شب سیزدهم ماه رجب ۱۰ رکعت نماز (۵ تا نماز دو رکعتی) که در کعت اول آن بعد از حمد سوره عادیات و در رکعت دوم بعد از حمد سوره تکاثر را بخواند ، خداوند تمام گناهان او را می آمرزد و اگر عاق والدین هم باشد، خداوند سبحان از او خشنود میگردد و دو فرشته منکر و نکیر نمیتوانند به او نزدیک شوند و او را بترسانند و همانند آذرخش گذرا و درخشان از [پل] صراط میگذرد و نامه عملش به دست راستش داده میشود و ترازوی عملش سنگین میشود و در بهشت فردوس ۱۰۰۰ شهر به او عطا میشود.
📗اقبال الاعمال سید ابن طاووس
@shahid_dehghanamiri
رو این دو مورد ویژه کار کنین..
نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر،
دو قـدم مهم برای خودسازیِ یاران امام
زمان «عج» هست✨
من همان اهلِ گناهم که شدم اهلِ نماز،
من همانم که به دستانِ تو تعمیر شدم!
#امامِمن💛
@shahid_dehghanamiri
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸نازد بہ خودش خدا ڪه حیدر دارد
🌸دریـاے فضــائـلـے مــــطهر دارد
🌸همتاےعلــےنخواهد آمد والله
🌸صــد بار اگر ڪــعبہ ترڪ بردارد
@shahid_dehghanamiri
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
📌کارناوال خودرویی به مناسبت سالروز مولود کعبه، حضرت امیرمومنان حیدر کرار، علی بن ابیطالب صلوات الله علیه
سه شنبه 26 بهمن، ساعت 9 صبح
مشهد، گلشهر
@Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACK8NiCmBaBTWaTldgvGN3nUTQgHc2RgACogsAAv_jSVCg3g_eZ4ARpyME.mp3
1.74M
•°🌸 حیدر علی مولا
سید مجید بنی فاطمه🎤
✨ ولادت اقا امام علی「ع」
و روز پدر مبارک❤️
@shahid_dehghanamiri
و َحُبّی لَک شَفیعی إلَیک...
چیزی برای شفاعت ندارم جز ،
دوستت دارم..❤
@shahid_dehghanamiri
↯♥
#یاعلےبنأبـےطالبعلیہالسلام |💚🌷|
ڪارماراڪهسپردنددودنیابهعلے
طفلرادستڪسےغیرپدرنسپارند!
اللّٰھمعجللولیڪالفرج↯♥ #روز_پدر #میلاد_امام_علی @shahid_dehghanamiri
بسم الله
#یکی_از_حرفهای_نگو!
سرکشی از جانبازان و مجروحان و خیمه شهدا خیلی طول کشید. هر کدام از رزمندگان را که میدیدی، از لباس و سر و وضع و سلاحش گرد و خاک و خون میچکید. پیروز که چه عرض کنم، شکست نخوردیم. عرصه سختی بود. جوری تن به تن شدیم که گاهی فضا برای چرخاندن سلاح نداشتیم و هر کس هر جور بلد بود به جان طرف مقابلش افتاده بود.
کم کم اعلام کردند که رسول خدا فرموده همه جمع شوند. رسم حضرا بر این بود که بعد از هر نبرد، همه را جمع میکردند و ابتدا حاضر غیاب میکردند و سپس خطبه کوتاهی میخواندند.
شروع به خواندن اسم ها کردند. پیامبر روی جهاز مختصری نشسته بود و همه رزمندگان گرد ایشان بودند.
فلانی ، حاضر
فلانی ، حاضر
فلانی ، شهید شد
فلانی ، زنده است اما مجروح شده
فلانی ، شهید شد
و ...
تا اینکه پیامبر نگاهیبه جمعیت کردند و فرموند: علی کجاست؟
سکوت، جمعیت را فرا گرفت. هیچ کس حرفی نزد. پیامبر دو مرتبه فرمودند علی کجاست؟ باز هم همه ساکت و هاج و واج به اطرافشان نگاه میکردند!
پیامبر از سر جا برخواستند تا همه جمعیت را دقیق تر ببینند. شرق و غرب یاران و لشکر را دیدند. نگاهی به زمین و نگاهی به زمان کردند. با همان حالت خاص خودشان فرمودند: بروید ... همه بروند دنبال علی ... هر کس خبر سلامتیش را بیاورد، هر چه بخواهد به او میدهم! هر چه بخواهد!
تاکید پیامبر بر «هر چه بخواهد به او میدهم» خیلی وسوسه انگیز بود. چه برای طالبان معرفت و آخرت و چه برای طالبان دنیا و زر و سیم روزگار و چه برای پیاده هایی مثل من که عقلم نمیرسید پیامبر چه وعده نابی داده. فقط سه چهار نفر از اقوام و آشناها را صدا کردم و همین طور که همه جمعیت پراکنده شدند تا علی را بیابند، ما هم دنبالش رفتیم.
سه چهار نفری که دور هم جمع شدیم، هر کدام برای خودشان اعجوبه ای بودند. یک نفرشان از بوی هوا میتوانست مسیر پرواز پرنده را پیدا کند! یک نفر دیگر چشمش را اگر میبستیم، از شتر و جَک و جانورها دقیق تر مسیرش را پیدا میکرد. یک نفر دیگر اصلا در همین صحرا به دنیا آمده بود و از وقتی یادش بود با دانه های شن و سوز بیابان روزگار گذرانده بود. من هم که ... نه به اندازه آنها ... اما داشتم یک چیزهایی در خودم.
مثل بقیه شروع به دویدن به این ور و آن ور نکردیم. دقایقی دور هم ایستادیم و فکر کردیم. دیدیم علی مرد فرار و رو به عقب که نیست. مرد رفتن به طرف کوه و دامنه و پناه گرفتن و از بالا بلندی به دشمن زخم زدن هم نیست. یک طرف دیگر هم که لشکر خودمان بود و در این جمعیت انبوه و خیمه های شهدا و مجروحان هم نیست. پس از سه جهت فقط یک جهت میماند و آن هم جهتی است که دشمن قرار داشت!
برای لحظاتی هر چهار نفرمان به همان جهت چشم دوختیم. دروغ چرا؟ هیچ کداممان دلمان نمیخواست پیشنهاد بدهیم که به مسیر فرار و عقب نشینی دشمن برویم. چون هنوز آن مسیر امن نبود و گوشه به گوشه اش امکان تله و تیرانداز و هزار چیز خطرناک وجود داشت.
هر چهار نفرمان برگشتیم و به هم نگاه کردیم. گفتیم نزدیک ترین رزمنده به صف اول دشمن علی بوده. خودمان را گول نزنیم. باید به همان مسیری میرفتیم که از آن میترسیدیم. راهی نبودا. شاید همه اش دو سه کیلومتر نبود. ولی فقط جبهه رفته ها میدانند دو سه کیلومتر در عمق دشمن رفتن بعنی چه؟
بسم الله گفتیم و رفتیم. از اینکه قدم به قدم که از وسط کشته های دوست و دشمن رد میشدیم و چه حالی داشتیم بگذریم. تا اینکه از جایی به بعد، دیگر جنازه خودی نمیدیدم. تکه پاره های دشمن بود که مشخص نبود به آنها صاعقه خورده یا تیر غیب به سر و گردن آنها فرود آمده که نَبُریده ... کاش بریده بود ... ریز ریزشان کرده! وقتی جلوتر رفتیم، یک نفرمان گفت «ابوالحسن اینجا بوده! شک نکنید.»
من گفتم «از اینکه ابوالحسن فقط میتواند اینجاها باشد شکی نیست اما تو چطور فهمیدی؟»
گفت «به جنازه ها نگاه کنید. همه از سینه به بالا لته پار شده اند و ندارند. معمولا ذوالفقار علی پایین نمی آید. از همان بالا که مثل صاعقه فرود می آید و مسیر را کوتاه کرده و همان سر و کول و گردن و سینه و اعضای رئیسه را میزند و از هم میپاشد و پیش میرود.»
یک نفرمان گفت «شیر مادر حلالش! نگاه کن ... اصلا جنازه خودی اینجا نیست. همه جا ... اِ ... آنجا ... نگا ...»
همه ما از سرِ اسب ها بلند شدیم تا دقیق تر ببینیم. دیدیم یک نفر نشسته کنار آب باریکه ای و به کاری مشغول است. لباسش از خودمان بود. به خاطر همین جرات کردیم اما با احتیاط به همان طرف رفتیم.
خودش بود. جمال نورانی حیدر در آنجا نشسته بود و در آب باریک، آستین و ذوالفقارش را میشست و طاهر میکرد. دل و جانمان روشن شد. از اسب پیاده شدیم و به طرفش دویدیم. به ایشان که نزدیک شدیم، سلام کردیم و به تماشایش نشستیم.
-علیکم السلام. شما کجا و اینجا کجا؟
- خدا قوت. ما حتی از وسط کشته ها هم جرات رد شدن نداشتیم. چه برسد به اینکه کیلومترها پشت جبهه دشمن نفوذ کنیم!
- از ترس فرار نکنید. ترس مانند سگی است که اگر از او فرار کردی، دنبالت می آید.
کیف کردیم از لحظاتی که کنارش بودیم. وضویی ساخت و رکعتی نماز خواند. ما سه چهار نفر پشت سرشان ایستاده بودیم و پچ پچ میکردیم. مانده بودیم از پیامبر چه بخواهیم که بعدا پشیمان نشویم و نگوییم کاش چیز بیشتری خواسته بودیم.
تا اینکه حیدر برگشت و ما را دید. میخواست سوار اسبش بشود که علت همهمه ما را پرسید!
گفتیم: آقا جان، رسول الله وعده داده که هر کس خبر سلامتی شما را بیاورد، هر چه خواست بدهد! مانده ایم چه بخواهیم که هم در شان رسول خدا باشد و هم چیز بزرگی باشد.
علی چیزی فرمود که آن لحظه ندانستیم یعنی چه و مثل کودکان و مجانین به هم نگاه کردیم. فرمود «از رسول خدا بخواهید یکی از آن حرفهای نگو را به شما یاد بدهد!»
ما که نفهمیدیم یعنی چه؟ اما میدانستیم که قطعا چیز با ارزشی است و پشیمان نخواهیم شد.
خلاصه کنم. محضر رسول خدا رسیدیم. پیامبر به محض دیدن علی از جا برخواست و به استقبال آمدند و همدیگر را در آغوش کشیدند. خلائق جمع شده بودند و از خوشحالی پیامبر خوشحال بودند و تکبیر میگفتند.
رسول خدا رو به طرف ما کردند و فرمودند: الوعده وفا! هر چه میخواهید بگویید.
ما هم زمان گفتیم: لطفا یکی از جملات نگو را برای ما نقل کنید.
رسول خدا لبخندی زدند و یک «این هم از خودتان نیست و شکل این حرفها نیستید و عقلتان نمیرسد به این صحبت ها و این هم قطعا علی به شما آموخته!» خاصی در نگاهشان بود.
رسول خدا سوزنی را پیدا کردند و در آب زدند و رو به خورشید گرفتند و از جماعت پرسیدند «چه میبینید؟»
هر کسی چیزی گفت.🤔
پیامبر فرمودند «ذرات آبی را که روی تیزی این سوزن جمع شده میبینید؟»
خب دیدن آن ذرات کوچک آب روی نوک تیز یک سوزن باریک خیلی سخت بود. مخصوصا برای آنانی که دورتر ایستاده بودند و در جمعیت زیاد گرفتار شده بودند.
آن وقت، رسول الله جمله ای فرمودند آسمانی ... جمله ای که بساط عیش دنیا و حُسن عاقبت و بساط بهشت آخرت را هم جور میکرد.
فرمود: «ای مردم! هر کس به اندازه همین ذرات کوچک و ناچیز آب، روی این تیزی سوزن، محبت و مهر و عشق علی را در دل داشته باشد اهل نجات است!»
نقل به مضمون از سخنان ائمه اطهار علیهم السلام
نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
شهید اهل قلم آسیدمرتضی آوینی:
هر شهید کربلایی دارد که خاک آن کربلا تشنه خون اوست ، و زمان انتظار می کشد تا پای آن شهید بدان کربلا رسد.
@shahid_dehghanamiri
به یاد شهید دهقان
@shahid_dehghanamiri
🇮🇷🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🍃🇮🇷
#ۺـہـود_عـۺق❣✌️🏻
هوالله
مرثیه ی پدرانه
از خودتان آموختم که شهید زنده است،ناظر بر ماست و واسطه فیض بندگان است.
همه را می دانم اما بی تعارف بگویم:
محمدرضا،نیست!هر روز نبودنش را پیش از بودن سایر فرزندانت حس میکنی.هر صبح🌤، چشم که باز میکنی، انگار کسی زیر گوشت زمزمه میکند:امروز هم قرار نیست او را ببینی.💔
و روزت با پاره شدن بند دلت آغاز میشود اما باز لبخند میزنی و روی پا می ایستی....
مثل امشب که میرسد،حالت بدتر از هرروز دیگر است.
دنیا🌍 با همه وسعتش برایت مثل قفس تنگ می شود سینه ات انگار بار همه کوهای عالم را تحمل میکنی، نفس کم می آوری.
انگار هوایی برای تنفس اطرافت نیست، جراحتی که بر قلب داری،التیام که نیافته هیچ،انگار باز خون گریه میکند برایت....
با خودت زمزمه میکنی:محمدرضا! روز پدر است دلاورم! سری به من نمیزنی؟
حقیقت است که نباید منتظر در آغوش کشیدن قامت مردانهاش باشی...
نباید انتظار هدیه های عجیب،ساده و صادقانه اش را داشته باشی...
حقیقت این است که که امشب غم عالم بر دلت مانده چون جوان رعنایت درکنارت نیست.
این حال لازمه ی پدر بودن نه که لازمه ی پدرِ پسری چون محمدرضا بودن است.
تو پسرت را نه برای ماندن در این دنیای فانی که برای ماندن تا ابدیت تربیت کردی و چنین هدف بزرگی رنج بزرگ میطلبد.
عزیزدلم،پدر صبورم، کوه مقاوم دنیایم
مقام بلند پدری ات را تعظیم میکنم. جایگاهت را چنان والا می بینم که نه در مقام دخترت که در جایگاه خدمتگزارت،روز پدر را تبریک میگویم.
هیچ کس مثل محمدرضا نمی شود می دانم، اما محبت ما را به نیابت ار محبت محمدرضا بپذیر.
گوارایت.
خوش به حال همه ایل و تبارم بخصوص
خوش به حال پدرم چون پسرش نوکر توست....
#مولایم_امیرالمومنین_است
#روز_پدر
#یاعلی
#شهیدمحمدرضا_دهقان_امیری 🌷
#ابـــووصــال ✨
🌹| #پست اینستاگرامی پیج شهید حسین وصالی|🌹
#شهدا_را_یادکنید_باذکر_صلوات
@shaid_dehghanamiri
👌🏼 توصیه رهبر انقلاب برای مشتاقان محروم از مراسم اعتکاف
«امسال نیز بسیاری از متعبّدان از فضیلت اعتکاف محرومند. پیشنهاد میشود که در هر یک از سه روز نماز جناب جعفر طیار را بهجا آورند.»
رهبر انقلاب - ۹۹.۱۲.۶
👈🏻کیفیت نماز جعفر طیار:
📎 leader.ir/fa/content/22862
#ماه_رجب
@Panahian_ir
➕حتی اگه زمینم خوردی بعدش بلند شو و ادامه بده.
یه وقت نا امید نشیا...شیطون همینو میخواد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•۰
پدرجانم مردانگی وغیرت را از تو یاد
گرفتم، تمام سعادتم بابت این بود که
شما مرا سرسفره اهلبیت بزرگ کردید.
پدرجانم تا همیشه مدیون شما هستم.
اینجا در کنار مولاعلی(عليه السلام) به
یادتان هستم...! پدرم روزت مبارک...💚
@shahid_dehghanamiri
حیفِ اسم اهل بیت ، که روی بعضی از آدما هست🚶♂
#هوایی
@shahid_dehghanamiri