⸢#حضرت_برادر_گلم|•✨⸥
« بادمجانِ کبابی »
موقعی که داشت میرفت؛ پدرش یک اسکناس
صددلاریداد.خیلی ذوق کرد آن را بوسید و در
جیبش گذاشت.وقتی در سوریه بود آن را خرج
نکرد تا این که در بازار حلب یک گونیِ بادمجان
خرید؛ آنها را بین همرزمانش تقسیم کرد تا هرکس
هرچه دلشخواست با آنغذایی درستکند،خودش
بادمجانکبابی درست کرد. این کارشتعجببرانگیز
بود، چون به شدت از بادمجان متنفر بود و بههیچ
عنوان به غذایی که در آن بادمجان بود لب نمیزد!
«نقل از مادرِ شهید»
🌼• @shahid_dehghan
•|#حضرت_برادر_گلم🍃❤️
"ورزیدگى" ...
به خاطر قد بلند و بدن آماده ای که داشت برای مبارزه و رزم مناسب بود در دوره های اموزشی که باهم داشتیم بدنش ورزیده تر شده بوددر یک اردوی پینت بال که با دوستان گذاشته بودیم، خیلی پر قدرت بود. طوری که در پنج دور بازی با حضور او چهار دور را بردیم و در یک اقدام طلافی جویانه از کسی که کور کوری خوانده بود همگی روی سرش ریختیم و تیربارانش کردیم. او با اینکه تیرهایش تمام شده بود، ول کن نبود و با سلاح خالی اش همین طور شلیک می کرد و در آن اردو به خوبی عرض اندام کرده بود
ـ ـ ـ ـــــ❀ـــــ ـ ـ ـ
.🦋『 @Shahid_dehghann 』🦋.
[#حضرت_برادر_گلم🦋]
همه ی ما ...
روزی...
غروب خواهیم کرد ...
کاش آن غروب را
بنویسند : شهادت...💔
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➜🏵️@shahid_dehghann⟵💛
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌸 •|#حضرت_برادر_گلم 🌸
#واینچفیهدوستداشتنی
دلش می خواست با پدر ومادرش در پیاده روی اربعین سال 93 شرکت کند اما نتوانست برود و چفیه مشکی اش را به مادر داد تا در حرم سید الشهدا(ع)متبرک کند اما چفیه در کربلا گم شد و شهید گم شدن چفیه را به حاجت روا شدن تعبیر کرد و خوشحال شد و از مادر خواست در حرم امام حسین و حضرت عباس (ع) دعا کند که او در سوریه شهید شود.
همه شهدای مدافع حرم یک خصوصیت مشترک دارند و آن این است که برای قرص کردن دل پدرو مادر و همسرشان برای اعزام به سوریه و دفاع از حرم یک سوال می پرسند و خانواده های آنان به دلیل اعتقادات قوی خود در پاسخ وا می مانند و راضی به رضای خداوند می شوند و به دلشان برای اعزام فرزندشان رضا می دهد.
رضایت گرفتن از پدرمحمد رضا سخت نبودچرا که از اهالی جبهه و جنگ بود اما وقتی این سوال که اگر فردای قیامت حضرت زینب(س) از شما سوال کند چه پاسخی دارید را از مادرپرسید مادر در جواب می ماند و رضایت می دهد .
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
➜🏵️@shahid_dehghann⟵💛
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
ــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــــ ــ ــ ــــــــ✿ـــــــ ــ ــ ــ
[🌺•| #حضرت_برادر_گلم]
« سیدالکریم »
محمدرضا دوستانش رو از دعای خیرش
فراموش نمیکرد؛ گاهی که میرفت زیارت
حضرت شاه عبدالعظیم (ع) پیام میداد
که نائب الزیاره هست...خیلی هم از واژهی
#سیدالکریم خوشش میومد...
«نقل از دوستِ شهید»
➜🏵️@shahid_dehghann⟵💛
🌸 •|#حضرت_برادر_گلم 🌸
#راهشهادترابهاونشاندادم
کلّا محمّدرضا در آن زمانی که در سوریه بود شاید پنج یا شش بار با ما تماس گرفت، تو هر بار تماسش هم به من میگفت مامان دعا کن که شهید شوم، حتّی قبل از رفتنش به سوریه هم مدام این را به من میگفت، من بهش گفتم محمّدرضا خودت را خالص کن مطمئن باش که شهید میشوی. محمّدرضا آن شب یک جمله عجیب و غریبی به من گفت؛ «مامان به خدا دیگه خالص شدم، مامان دیگه حتّی یک ذرّه ناخالصی در وجودم نیست.» تا این جمله را شنیدم، گفتم پس شهید میشوی! داد زد گفت جان من! گفتم آره تو اگر خالص شده باشی مطمئن باش شهید میشوی، بعد یکدفعه جیغ زد گفت مامان راضیم ازت، مامان دوستت دارم، مامان میبوسمت! خیلی خوشحال شد، خوشحالی محمّدرضا از آن طرف و جگر خراش بودن این جمله برای من واقعا زجرم میداد. از آن شب به بعد دیگر منتظر خبر شهادتش بودم، چون مطمئن بودم و احساس میکردم محمّدرضا فقط میخواست رضایت من را بگیرد، وقتی مطمئن شد که دیگر من راضیم، شهید شد. در عملیّات محرّم به شهادت رسید.
من و محمّدرضا خیلی با همدیگر حرف میزدیم، خواهرش هم خیلی با او صحبت میکرد. دلم میخواست بدانم که آیا جوان من که این مسیر را انتخاب کرده، آیا واقعا احساساتی شده یانه؟ ما درباره این موضوع خیلی مینشستیم و با همدیگر صحبت میکردیم، بحث میکردیم، محمّدرضا همیشه سه تا دلیل عمده داشت، برای اینکارش و برای این انتخابش؛ یکی دلیل انسانی. میگفت؛ مامان ما انسانیم، الان در سوریه به حریم انسانیّت توهین میشود، این داعشیها و آمریکاییها دارند انسانها را از بین میبرند، انسان هر دین و مذهبی داشته باشد، ولی در حال حاضر یک انسان است و ما باید به انسانیّت انسانها احترام بگذاریم؛ دومین دلیلی که محمّدرضا را به آنجا کشاند عشق به ابا عبداللهالحسین(علیهالسّلام) و عشق به خانم حضرت زینب(سلام الله علیها) بود، حسّ غیرت و همیّتی که نسبت به این بانوی بزرگوار اسلام داشت، یعنی یک دلیل اعتقادی. سومین دلیلش این بود که میگفت در دوران دفاع مقدس تمام جهان پشت صدّام ایستاده بودند - یک جمله قشنگی داشت وقتی ما میگفتیم جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، میگفت نگویید عراق علیه ایران، بگویید کل جهان علیه ایران- میگفت که همه جهان پشت سر صدّام ایستادند علیه ایران، تنها کشوری که مثل برادر و دوست در کنار ما بود کشور سوریه بود، آیا انصاف است حالا که کشور سوریه نا امن شده، ما رهایش کنیم و بگوییم که آن زمان شما به ماکمک کردید، ولی الان که شما به کمک ما نیاز دارید ما پشت شما را خالی کنیم؟ همیشه یک جمله معروفی داشت که میگفت حضرت آقا فرمودند که به سوریه کمک کنیم و حضرت آقا هیچ استثنایی نیاوردند، نگفتند نظامی کمک کنید تسلیحاتی کمک کنید و چون ایشان استثناء نیاوردند، پس وظیفه من است به عنوان یک سرباز ولایت به سوریه بروم و از مردم آنجا دفاع کنم.
#داداش_گلم🌸♥️
🇮🇷🇵🇸@shahid_dehghann⟵🖤