eitaa logo
جوانی فراتر از زمان
357 دنبال‌کننده
966 عکس
192 ویدیو
2 فایل
بسمه تعالی این صفحه با هدف معرفی شخصیت شهید دکتر عبدالحمید دیالمه و زیر نظر مستقیم خانواده ایشان نگاشته می شود. ✅ سایت: ehya-e-saghalain.ir ✅ ارتباط با :H_m_k_s_h_d@
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 #آوای_اندیشه 🔉 خون خدا «در روزی که خون خدا بر زمین ریخت، حق برپا شد...» #محرم #امام_حسین #بندگی #ثار_الله #حضرت_زینب #اسوه_صبر #اصحاب_الحسین #بیعت #شهید_دیالمه 🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
پیامی در شب http://ehya-e-saghalain.ir/
دست نوشته شهید دکتر دیالمه با عنوان پیامی در شب: 🔸دوست تر می دارم که از شب صحبت کنم، شبی که ارزشی والاتر از روزش و شاید همه ی روزها دارد، شبی که امام حسین با همه ی ضدیتش با ظلم و تمامی مخالفتش با درخواست از ظالم حاضر شد آنرا مهلتی بخواهد 🔸شبی تاریک تاریکی ای به وسعت تاریخ که همه ی امید امام به تابش نورهایی است که پشتوانه نبرد فردا خواهد بود. و این چنین است که کلماتش از میان لبانی که چند صباحی دیگر به خون خواهد نشست رسالت بارو ساختن جرقه های روشنگر شب را بردوش می گیرد و بر قلب های گداخته از عشق می بارد که 🔸شب تاریک است و تاریکی پوشاننده تمام کارها، دربرابر چادرها لشگری است که فقط مرا می طلبد و با شما کاری ندارد شب را مانند شتری راهوار قرار دهید و راه خود را پیش گیرید و مرا تنها گذارید عهدی را که با من به استواری بستید به سادگی از دستان شما باز می کنم 🔸من بیعت خویش را نادیده گرفتم ........... بروید 🔸ناگاه برقی می جهد تا تمامی شب های اینگونه تاریخ را روشن نماید (مسلم بن عوسجه) و از کنارش جرقه ای دیگر (حبیب بن مظاهر) و همراهش رعدی که 🔸من از تو دست بردارم؟ پس به کدام دلیل به پیشگاه خداوند حاضر شوم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا نیزه ی خود را در سینه های دشمنان تو فرو برم. تا شمشیر به دست داشته باشم، دشمنانت را از دم تیغ می گذرانم و سپس با سنگ از تو دفاع خواهم کرد. اگر بدانم که کشته می شوم و باز مرا زنده می کنند و سپس می کشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این عمل را هفتاد بار تکرار می کنند باز از تو جدا نخواهم شد 🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر) به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین) سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله) ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم:برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم. 🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که 🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود. سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم) چرا چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید - چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند - مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد 🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفدیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم: شب عاشورا ادامه متن در https://b2n.ir/804249 🆔 @shahid_diyalame
دست نوشته شهید دکتر دیالمه با عنوان پیامی در شب: 🔸دوست تر می دارم که از شب صحبت کنم، شبی که ارزشی والاتر از روزش و شاید همه ی روزها دارد، شبی که امام حسین با همه ی ضدیتش با ظلم و تمامی مخالفتش با درخواست از ظالم حاضر شد آن را مهلتی بخواهد. 🔸شبی تاریک، تاریکی ای به وسعت تاریخ که همه ی امید امام به تابش نورهایی است که پشتوانه نبرد فردا خواهد بود. و این چنین است که کلماتش از میان لبانی که چند صباحی دیگر به خون خواهد نشست رسالت بار و ساختن جرقه های روشنگر شب را بردوش می گیرد و بر قلب های گداخته از عشق می بارد که.... 🔸شب تاریک است و تاریکی پوشاننده تمام کارها، دربرابر چادرها لشگری است که فقط مرا می طلبد و با شما کاری ندارد شب را مانند شتری راهوار قرار دهید و راه خود را پیش گیرید و مرا تنها گذارید عهدی را که با من به استواری بستید به سادگی از دستان شما باز می کنم. 🔸من بیعت خویش را نادیده گرفتم ........... بروید. 🔸ناگاه برقی می جهد تا تمامی شب های این گونه تاریخ را روشن نماید (مسلم بن عوسجه) و از کنارش جرقه ای دیگر (حبیب بن مظاهر) و همراهش رعدی که.... 🔸من از تو دست بردارم؟ پس به کدام دلیل به پیشگاه خداوند حاضر شوم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا نیزه ی خود را در سینه های دشمنان تو فرو برم. تا شمشیر به دست داشته باشم، دشمنانت را از دم تیغ می گذرانم و سپس با سنگ از تو دفاع خواهم کرد. اگر بدانم که کشته می شوم و باز مرا زنده می کنند و سپس می کشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این عمل را هفتاد بار تکرار می کنند باز از تو جدا نخواهم شد 🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر) به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین) سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند. سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله) ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم: برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم. 🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که.... 🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود. سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم) چرا ؟چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید - چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند - مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد 🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفدیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم: شب عاشورا ادامه متن در https://b2n.ir/804249 🆔 @shahid_diyalame
🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر) به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین) سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله) ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم:برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم. 🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که 🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود. سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم) چرا چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید - چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند - مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد 🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفتیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند *و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم: شب عاشورا* ادامه متن در https://b2n.ir/804249 #پیامی_در_شب 🆔 @shahid_diyalame
جوانی فراتر از زمان
دست نوشته شهید دکتر دیالمه با عنوان پیامی در شب: 🔸دوست تر می دارم که از شب صحبت کنم، شبی که ارزشی والاتر از روزش و شاید همه ی روزها دارد، شبی که امام حسین با همه ی ضدیتش با ظلم و تمامی مخالفتش با درخواست از ظالم حاضر شد آنرا مهلتی بخواهد 🔸شبی تاریک تاریکی ای به وسعت تاریخ که همه ی امید امام به تابش نورهایی است که پشتوانه نبرد فردا خواهد بود. و این چنین است که کلماتش از میان لبانی که چند صباحی دیگر به خون خواهد نشست رسالت بارو ساختن جرقه های روشنگر شب را بردوش می گیرد و بر قلب های گداخته از عشق می بارد که 🔸شب تاریک است و تاریکی پوشاننده تمام کارها، دربرابر چادرها لشگری است که فقط مرا می طلبد و با شما کاری ندارد شب را مانند شتری راهوار قرار دهید و راه خود را پیش گیرید و مرا تنها گذارید عهدی را که با من به استواری بستید به سادگی از دستان شما باز می کنم 🔸من بیعت خویش را نادیده گرفتم ........... بروید 🔸ناگاه برقی می جهد تا تمامی شب های اینگونه تاریخ را روشن نماید (مسلم بن عوسجه) و از کنارش جرقه ای دیگر (حبیب بن مظاهر) و همراهش رعدی که 🔸من از تو دست بردارم؟ پس به کدام دلیل به پیشگاه خداوند حاضر شوم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا نیزه ی خود را در سینه های دشمنان تو فرو برم. تا شمشیر به دست داشته باشم، دشمنانت را از دم تیغ می گذرانم و سپس با سنگ از تو دفاع خواهم کرد. اگر بدانم که کشته می شوم و باز مرا زنده می کنند و سپس می کشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این عمل را هفتاد بار تکرار می کنند باز از تو جدا نخواهم شد 🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر) به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین) سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله) ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم:برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم. 🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که 🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود. سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم) چرا چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید - چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند - مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد 🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفتیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم: شب عاشورا ادامه متن در https://b2n.ir/804249 🆔 @shahid_diyalame
دست نوشته شهید دکتر دیالمه با عنوان پیامی در شب: 🔸دوست تر می دارم که از شب صحبت کنم، شبی که ارزشی والاتر از روزش و شاید همه ی روزها دارد، شبی که امام حسین با همه ی ضدیتش با ظلم و تمامی مخالفتش با درخواست از ظالم حاضر شد آنرا مهلتی بخواهد 🔸شبی تاریک تاریکی ای به وسعت تاریخ که همه ی امید امام به تابش نورهایی است که پشتوانه نبرد فردا خواهد بود. و این چنین است که کلماتش از میان لبانی که چند صباحی دیگر به خون خواهد نشست رسالت بارو ساختن جرقه های روشنگر شب را بردوش می گیرد و بر قلب های گداخته از عشق می بارد که 🔸شب تاریک است و تاریکی پوشاننده تمام کارها، دربرابر چادرها لشگری است که فقط مرا می طلبد و با شما کاری ندارد شب را مانند شتری راهوار قرار دهید و راه خود را پیش گیرید و مرا تنها گذارید عهدی را که با من به استواری بستید به سادگی از دستان شما باز می کنم 🔸من بیعت خویش را نادیده گرفتم ........... بروید 🔸ناگاه برقی می جهد تا تمامی شب های اینگونه تاریخ را روشن نماید (مسلم بن عوسجه) و از کنارش جرقه ای دیگر (حبیب بن مظاهر) و همراهش رعدی که 🔸من از تو دست بردارم؟ پس به کدام دلیل به پیشگاه خداوند حاضر شوم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی شوم تا نیزه ی خود را در سینه های دشمنان تو فرو برم. تا شمشیر به دست داشته باشم، دشمنانت را از دم تیغ می گذرانم و سپس با سنگ از تو دفاع خواهم کرد. اگر بدانم که کشته می شوم و باز مرا زنده می کنند و سپس می کشند و می سوزانند و خاکسترم را بر باد می دهند و این عمل را هفتاد بار تکرار می کنند باز از تو جدا نخواهم شد 🔸و از کنارش جرقه ای دیگر برای تأیید (حبیب بن مظاهر) به دنبالش برقی دیگر (زهیر بن قین) سوگند به خدا که دوست دارم کشته شوم آنگاه زنده گردم سپس کشته شوم . تا هزار مرتبه مرا بکشند و زنده شوم و در ازای آن، خدا بلا را از تو و خاندان تو دور گرداند سپس بارقه ای از دوردست (سعید بن عبدالله) ای حسین ما به دنبال تو برای دو چیز آمده ایم:برای افتخار و مرگ. بیم از مرگ هرگز نمی تواند ما را از مرگ جدا کند. زندگی واقعی و جاودانی ما در همان مرگ است. اگر هفتاد بار ما را بکشند و بار دیگر زنده کنند باز می گوییم که مرگ را در راه ایمان و عقیده خود خواهانیم. ما خواهان آنیم که در برابر تو به خاک و خون غلتیده جان دهیم. 🔸لبها باز هم تکان می خورند و کلمات با گذشت از میان آنها تقدس می یابند و این بار بر سر و روی اهل بیت می بارند که 🔸شما را هم آزاد می گذارم که مرا تنها بگذارید زیرا لشگر دشمن بسیار و نیرویشان بیشمار است و شما تاب و توان برابری با آنها را ندارید بروید اینها غیر از من با کسی سر ستیز و پیکار ندارند بروید و مرا با این دشمنان تنها بگذارید. من می دانم که خداوند یاریم خواهد کرد و مرا تنها نخواهد گذاشت سایه مرحمتش بر سرم سایه افکن و نظر لطفش به سوی من است همچنانکه از گذشتگان و اسلاف ما هیچگاه لطف خویش را دریغ نفرمود. سخن پایان نیافته بود که نوری غاسق را به قدرت رب فلق شکافت ( قمربنی هاشم) چرا چرا این کار را بکنیم؟ برای اینکه بعد از تو زندگی نماییم؟ سوگند به خدا هرگز دست از تو برنداریم و بدین کار گردن ننهیم و بعد از تو زندگانی نخواهیم خداوند ما را هرگز بدین ناستوده کرداری عقاب ننماید آنگاه لبها نفرات را یکی یکی زیر بارش کلماتش می گیرد و نورها یکی پس از دیگری شکوفا می گردد تا فضایی روشن تر از روز بسازد امام: ای فرزندان عقیل، شهادت مسلم شما را کافی است من شما را رخصت دادم تا به هر کجا که خواهید بروید - چگونه برویم ؟ و در صورتی که رفتیم در جواب مردم چه بگوییم، بگوییم دست از بزرگ و سید و پسرعم خود برداشتیم و او را در میان دشمن تنها گذاشتیم بی آنکه شمشیری برای نصرت او بکار برده باشیم امام: محمد حضرمی تو که خبر آورده اند پسرت در مرز ری اسیر شده است آزادی من بیعت خود را از تو برداشته ام برو و او را از اسیری برهاند - مرا جانوران درنده، زنده زنده بدرند و طعمه خود کنند اگر از خدمت تو دور شوم و در چنین موقعیتی است که لبها در حالتی که گویی از شدت نورانیت به شعف آمده اند زمام کلمات را از دست می دهند و کلمات با سرعت بیرون می ریزند که من از شما خاندانی و یارانی نیکو سیرت تر و با وفاتر ندیده ام خدا به شما جزای نیک دهد 🔸از شب می گفتم....... شبی که صدای زدودن زنگار شمشیرها با صوت قرآن و زمزمه مناجات و نماز درهم آمیخته، شبی بر روی ریگ های تفتیده بیابانی تف، ریگ هایی که برای تقدس یافتن دهانی خون آشام به انتظار باز کرده اند و اگر از من بپرسید که در کدام لحظه زندگی حسین باید زیست می گویم ... می گویم: شب عاشورا ادامه متن در https://b2n.ir/804249 🆔 @shahid_diyalame