#برگی_از_خاطرات🌴
🔸زمانهایۍ ڪه با شهید حسناوی بودم، گاهۍ اوقات مۍدیدم ڪسۍ دست نیاز به سمتش دراز مۍکنه، دست خالۍ برنمۍگشت.
🔹یڪبار در بازار ڪربلا داشتیم غذا میخوردیم ڪه شخصی آمد و گفت من گرسنه هستم، جواد هم همهۍ آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کم و کاستۍ برای آن شخص نیز سفارش داد!
🔸بهش گفتم آخه تو از ڪجا مۍدونی که فیلم بازۍ نمۍڪنه؟!
🔹جواد گفت: من به فیلمش ڪاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی مۍخواهیم، او نگاه میڪنه ڪه ما لیاقتش را داریم یا نه؟
🔸﴿خدا ڪریمه و به ڪرَمش میبخشه، نَه لیاقت ما﴾
🔹من در اون لحظه، تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت..🥀
#شهید_جواد_علی _حسناوی❤️🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«انتشار نخستین بار»
اگر در بدنمان فقط یک عضو وجود داشته باشد، حاضریم آن را به دو نفر تقدیم کنیم؛ رهبر معظم انقلاب و سیدحسن نصرالله
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#شهدا_حدیث
🔹غیبت
🔸مجالس مهمونی یکی از جاهاییِ که بستر برای حرف زدن از دیگران آمادهی آمادهس. توی یکی از همین مهمونیها، منم مثل بقیه شروع کردم به حرف زدن در مورد یکی از آشناها. وقتی از مجلس برمیگشتیم، محمد گفت: «میدونی غیبت کردی! حالا باید بریم درِ خونهشون تا بگی پشتِ سرش چی گفتی».
گفتم: « اینطوری که پاک آبروم میره».
با خنده گفت: «تو که از بندهی خدا اینقدر میترسی، چرا از خودِ خدا نمیترسی؟!» همین یه جمله برام کافی بود تا دیگه نه غیبتکننده باشم و نه شنوندهی غیبت.
شهید محمد گرامی
📚کتاب دل دریایی، ص۷۰_۷۱
#حضرت_محمد(ص)
هر كس امر به معروف و نهى از منكر نمايد، جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
مستدرک الوسايل، ج۱۲، ص۱۷۹
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا ...
مارو هم صدا کن :)
#پیشنهاد_دانلود
#امام_حسین
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#شهید_محمد_فایده🌹
🔹یک روز که آمدم خانه چشم هایش سرخ شده بود. نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب را در دستهایش گرفته است.
بهش گفتم: گریه کردی؟
🔹یک نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی می شه؟
🔹مدتی بعد برای گروه خودشان یک صندوق ساخته بود و به دوستهایش گفته بود:هرکی غیبت کنه باید پنجاه تومن بندازه توی صندوق باید جریمه بدیم تا دیگه تکرار نشه.
#به_روایت_همسر
#قرار_بندگی
#غیبت⛔️
#سیره_شهدا
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب حوله خیس 🌱
بریده هایی از کتاب:
۱-پرسید: چرا حوله اش خیسه؟ ـ قبل از عملیات غسل شهادت کرده. حوله را بغل کرد، بوسید، بوی عطر میداد. پدرش هم حوله را بوسید. دست چپش به خاطر بیماری قلبی گاهی از کار می افتاد. حوله را کشید روی دستش و گفت: خدایا به حق خون تمام شهدا و خون شهید بی پیکرم مرا شفا بده ... ۱۰ سال بعد از شهادت حسن پدرش فوت کرد اما دیگرحتی یک بار هم دستش مشکل پیدا نکرد.
۲-پرسید: حالا کی برمیگردی؟ مثل همیشه خندید و گفت: شاید هیچ وقت. نوزدهم اسفند وقتی می یاید مغازه دم مسجد یه حجله میبینید، جلوتر که میرید عکس منو میبینید...
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_حسن_حجاریان 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
در سرت داری اگر سودای عشق و عاشقی ..
عشق شیرین است اگر معشوقِ تو باشد حسین
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
•🖤🔦•
#تلنگر
برای توبه
امـروز و فـردا نڪن
از کـجا مـعلوم
این نَفَسے که الان میکشے
جزء نَفَسهاۍ آخـر نباشه⁉️
خـیلـیا بـیخـیال بـودن و
یـهو غافـلگیر شـدن...
#زندگیتوامامزمانۍڪن
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#سیره_شهدا
سقا صدايش میکردند. به مادر گفته بود ،
میخوام اونجا سقا باشم.
همیشه قبل از خودش به رزمنده ها تعارف میکرد.
سر سفره ناهار و شام هم دنبال پارچ های آب میدوید و وقت و بی وقت به آن ها آب تعارف میکرد ، میگفت ،
آب نطلبیده مراد است!
حتی آب قمقمه اش را هم می بخشید.
تشنه شهید شد ؛ همان طور که آرزو داشت....
#شهیدزکریا_صفرخانی
📕 شب امتحان ، ص66
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
سالگرد شهادت شهیده صدیقه رودباری 🌱
آرزوی شهادت داشت.
مادرش در تب و تاب خرید جهیزیه برای او بود، اما او در فکر و اندیشه دیگری بود.
آخرین باری که تلفنی با خانواده صحبت کرد برایشان از شهادت گفت.
مرور دفترچه و دستنوشتههایش او را مشتاق شهادت نشان میداد.
در بانه او را به عنوان مربی آموزش اسلحه برای خواهران انتخاب کردند.
چون استعداد و علاقه ویژهای به مسائل نظامی داشت.
صدیقه آنقدر فعالیت مذهبی و فرهنگی داشت که خار چشم منافقین شده بود تا جایی که منافقین او را تهدید به مرگ کردند و گفتند: «اگر چه رفتار تو با ما خوب است، اما اگر تو به دست ما بیفتی، پوست بدنت را کنده و آن را با کاه پُر خواهیم کرد.»
تاریخ شهادت: ۵۹/۵/۲۸ 🥀
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b