#شهیدانھ🪴
هربار مادرش تماس میگرفت
ڪاملا مودبانه رفتار میڪرد..
اگر درازڪش بود مینشست
اگر نشسته بود میایستاد
میگفت: درسته ڪه مادرم نیست
و نمیبینه ولے خدا ڪه هست..
#شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی♥️
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
5.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
آدم شجاع، آدمیِ که میترسه🪴•
.
#استوری
#شهید_مصطفیصدرزاده
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#یڪ_جرعہ_ڪتاب📚🌱
۱-پرسید: چرا حوله اش خیسه؟ ـ قبل از عملیات غسل شهادت کرده. حوله را بغل کرد، بوسید، بوی عطر میداد. پدرش هم حوله را بوسید. دست چپش به خاطر بیماری قلبی گاهی از کار می افتاد. حوله را کشید روی دستش و گفت: خدایا به حق خون تمام شهدا و خون شهید بی پیکرم مرا شفا بده ... ۱۰ سال بعد از شهادت حسن پدرش فوت کرد اما دیگرحتی یک بار هم دستش مشکل پیدا نکرد.
۲-پرسید: حالا کی برمیگردی؟ مثل همیشه خندید و گفت: شاید هیچ وقت. نوزدهم اسفند وقتی می یاید مغازه دم مسجد یه حجله میبینید، جلوتر که میرید عکس منو میبینید...
-شهیدحسنحجاریان 🕊🌱
-حولهخیس
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
8.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#موشن_گرافیک | حجاب از نظر غربیها
🔹اظهارات متفکران اسلامستیز غربی در مورد حجاب
#حجاب
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
+ازیِڪۍپرسیدم
انشاءللہاگہبخوام #اربعینبرمڪربلا
بایدچہڪاراۍادارۍروانجامبدم ؟!
گفت↓
-اولمیرۍپاسپورتتوازاِمامرِضامیگیری؛
بعدحضرتمعصومهپارافمیڪنہ
بعدحضرتعباسامضاءميڪنہ
بعدازاونمیبریدبیرخونہ؛
حضرتزینبثبتمیڪنہ
وآخرینمرحلہممھوربہمهرحضرتمادر
میشہوتمام . . .(:"💔
+گفتمراهۍندارهڪہزودترانجامبشہ؟!
-رقیہجآن💔'!
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#عاشقانه_شهدا🙃🍃
در طول یک ماه و نیمی که از عقدشان گذشته بود، اغلب وقت هایی که به دیدار نامزدش میآمد برای او گل میخرید.🌹
اواسط فروردین ۱۳۹۵، یک روز به او گفتم: «این گل ها گران است! به فکر زندگیتان باشید، پول ها را باید جای دیگری خرج کنید. این گل ها بعد از چند روز خشک میشوند...»😕🥀
جواب داد: «ارزشش را دارد که یک لبخند بر چهره همسرم ببینم...»😍❤️
🔖مادر همسرشهید
#شهدایی
#شهید_عباس_دانشگر♥️
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علاقه زیادی به آقا امام زمان و امام رضا داشت.
هر روز زیارت امین الله و دعای عهد می خوند.
حالاتش قابل توصیف نبود، امین الله رو با تمام وجود و عاشقانه می خوند و به پهنای صورت، اشک می ریخت.
علاقه خیلی زیادی به خانم حضرت زهرا داشت؛
همیشه می گفت مامان به خاطر انس واقعی که به خانم دارم، حجاب می گیرم.
در حادثه بمب گذاری حسینیه سید الشهداء شیراز، راضیه از ناحیه کلیه، کبد، ریه، پهلو و سینه، دچار مصدومیت شد و پس از تحمل دردهای شدید ناشی از انفجار به آرزویش رسید.
بعد از انفجار، هجده روز منتظر مهر قبولی خانم حضرت زهرا موند.
بعد از ۱۸ روز، به عدد سالهای عمر مادر مظلومه مان زهرا سلامالله علیها، دقیقا با سینه ای خورد شده و پهلویی پاره شده و ۱۸ روز خس خس نفسهای دردناک، به دیدار حق شتافت و چهاردهمین شهید کانون رهپویان وصال شیراز شد...
#شهیده_راضیه_کشاورز 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
پنج سالش که بود، #نماز میخوند . . .
خیلی علاقه ی شدیدی نشون میداد بھ مهر و تسبیح . . .
مخصوصا تسبیح رو خیلی دوست داشت!
هرجا میرفت یه تسبیح میخرید .
کلاسِ اول ابتدائی بود، اولین دوستی که پیدا کرد؛ حافظِ #قرآن بود":)
از همون کلاس سوم، چهارمِ ابتدائی روزهایی که صبحیبود ،ظھر میرفت #مسجد…
روزهایی که بعد از ظهری بود، شبها میرفت مسجد..
پنجشنبه جمعه هم کھ باید حتما مسجد میرفت .
همہ میگفتند، اصلا علی مثلِ یه مردِ کوچك میمونھ!
ما توش بچگی ندیدیم! همیشه یھ
روحِ بزرگی داشت، حرفای خیلی بزرگی میزد . .🌱"
✍🏻به روایت مادر
#شهید_علی_خلیلی♥️🕊
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
#خاطرات_شهدا
🔹سر مزار #امیر نشسته بودم که یه جوون اومد👤 و گفت: شما با این شهید نسبتی دارید⁉️
گفتم: بله ، من برادرش هستم.
گفت: راستش من #مسلمون نبودم، بنا به دلایلی اما به زور مسلمون شدم ولی #قلبا اسلام نیوردم❌
🔹تا اینکه یک روز اتفاقی عکس #برادرتون رو دیدم، حالت عجیبی بهم دست داد. انگار عکسش باهام حرف میزد با دیدنش #عاشق اسلام شدم😍 و قلــ❤️ـبا #ایمان آوردم.
#شهید_امیر_حاج_امینی
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
💠 من بعضی وقت ها که سر سجاده زیارت عاشورا میخواندم به امام حسین میگفتم من دوست داشتم کاش در عاشورا بودم و مانند آن کسی که جلو تیر ها می ایستاد باشم ، تا هر تیری می آمد با سر و صورت آنها را میگرفتم ، گفتم محمد حسین جان من ادعا کردم ولی تو اقدام کردی !
بچه من با صورتش تمام تیر ها رو گرفته بود
❇️ یه عمر من روضه اربا اربا رو شنیده بودم ولی امروز به چشم دیدم پسر من هم اربا اربا شده بود. اینها هر کدوم با هر چی که داشتند هر توانی داشتند محمد حسین رو زده بودند!
💠 محمد حسین خودشو خرج کرد ؛ ما هم خودمونو خرج آقامون میکنیم چه ارزشی داره جون ناقابلمون در مقابل آقامون ؛ محمدحسین های دیگه هم هستند خالصانه خودشونو خرج خواهند کرد برای آقا شون
❇️ وقتی دستم رو بردم بالا ،
دستم آغشته به خون محمد حسین بود گفتم یا امام حسین هر وقت دستم را بالا بردم خالی بود ولی امروز با خون صورت پسرم که در دستمه میگم یا حسین ،
من هیچ نبودم امروز پسرم به من عزت داد تا با خون پسرم بگویم یا حسین ،
خیلی ازش ممنونم ، قربان قدم هایت که در این مسیر گام برداشتی ؛
الحمد الله که شهید ولایت شدی .
💠 پسر ۲۲ ساله ام میگفت خدا کنه تا لحظه آخر این اعتقادامت مون رو تثبیت کنیم و حفظ کنیم بریم
جنازه اش را که دیدم گفتم قربونت برم هر چی رو هم که نگفتی ثابت کردی.
با همه سوراخ سوراخ های صورتش من همان زیبایی و نور را در چهره اش میدیدم.
💠 این بی مروت ها نگفتن این پسر جوونه مادر داره ، مادرش میخواد ببیندش ، با چه رو و وضعیتی ببینه! . .
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
شهید حسین خرازی 🌱
شخصی هستم معتقد به انقلاب اسلامی و رهبری و ولایت امام خمینی(ره) در عصر غیبت امام زمان (عج) از مردم می خواهم پشتیبان ولایت فقیه باشند.
راه شهیدان ما راه حق است.
اول می خواهم که شهیدان مرا بخشیده و مرا در روز جزا شفاعت کنند و از خدا می خواهم که ادامه دهنده راه آنان باشم.
آنانی که با بودنشان و زندگی شان درس مقاومت و با رفتن شان درس عشق به ما آموختند.
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b
معرفی کتاب یک قطار فشنگ برای دکتر 🌱
بریده ای از کتاب:
هنوز چشمهایم بسته است. با ترمز ناگهانی ماشین چشم باز میکنم. دختر میگوید: اینجا میدان اصلی و قدیمی شهر است. آنجا هم مسجد صفی. نام وقفکنندهٔ آن، حاج صفی یا مشهدی صفی بود. زمانی که شهدا را از میدان شهر تشییع میکردند. مردم توی این مسجد جمع میشدند. به اطرافم نگاه میکنم. مسجد در گوشهٔ شمال شرقی میدان است. مسجد بزرگی نیست این را از دهانهٔ ورودی آن با آجرنما و کاشیهای آبی فیروزهای بر سردرش با طرحهای اسلیمی میتوان فهمید. ماشین میپیچد داخل خیابانی تقریباً شلوغ. میگویم: به نظر میرسد در این نقطهٔ شهر ناگهان همهٔ مردم با هم از خواب بیدار شدهاند و آمدهاند بیرون؟
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_احمدرضا_احدی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b