{🦋}
#خاطــره🎞
ھمࢪزمشھید:
یڪےدوࢪوزقبلازشھادتبابڪبود.🖤مصادفبا شھادتامامحسن(؏)همࢪزممونسࢪداࢪصمد؎،🙎♂ ࢪفتࢪو؎مین☄ڪناࢪجادها؎،دوڪیلومتࢪقبلتࢪاز محلشھادتبابڪبہشھادتࢪسید.تیمماوࢪود؎ بوڪمالمستقࢪبود.همہبایدازڪناࢪماشین🚘هاࢪد میشدن؛ࢪاننده؎سࢪداࢪگفت:یڪنفࢪولازمداࢪیم بࢪهڪمڪڪنہپیڪࢪشھیدࢪوبیاࢪه.😊
بابڪچونبچه؎حࢪفگوشڪنےبود😇بابڪࢪو فࢪستادم.آمبولانس🚑ڪہحࢪڪتڪࢪد،بابڪاومد پیشمگفت:اونےڪہتو؎آمبولانس🚓بودڪےبود؟
گفتم:سࢪداࢪصمد؎بندهخداخیلےناجوࢪشھیدشده بود.😖😣
شبپستنگھبانے👮♂بودیمدیدمداࢪهگریہمیڪنہ،😢😭 گفتم:چࢪاگࢪیہمیڪنے؟گفت:منمدوستداࢪمشھید بشم
گفتم:پسخانوادتچے؟
گفت:اوناࢪوسپࢪدمبہحضࢪتزینب(س)
#شهیدبابڪنورے•♥️•
🌹بِسْمِ رَبِّ الْشُّهَید🌹
#خاطره...📝
بعضی شبها ڪه نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید ڪوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است.
او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه 3بار ختم قرآن می ڪرد.
با اینکه 20 بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش ڪرده بود ڪه برایش تنها 5 روز روزه
و 20 نماز صبح قضا ڪنم.
پیامک می فرستاد ڪه حلالم ڪن
و دعا ڪن ڪه شهید شوم.
#نقلشده_از_مادر_بزرگوار_شهید🕊
┄┅─✵🕊✵─┅┄
#خاطره
#حاجقاسم
🌹 خاطره «#سریال_پایتخت»
📝 وقتی قرار شد پایتخت ۵ ساخته شود، تیم را بردیم دیدار حاج قاسم.
حاجی خیلی کمک کرد تا بچهها با فضای سوریه و مدافعین حرم آشنا بشوند؛ حتی هماهنگ کرد با یکی دوتا اسیر داعشی صحبت کنند.
فیلمنامه که نهایی شد، یک روز صبحانه مهمان حاج قاسم شدیم. همین که فهمید آخر سریال قرار است بابا پنجعلی شهید شود و در کربلا یا مشهد خاکش کنند، گفت: «فیلمنامه رو عوض کنید، همهی این خونواده باید صحیح و سالم برگردن ایران.»
کارگردان و نویسنده با تعجب نگاهی کردند و گفتند: «نمیشه! ما میخوایم قصه اینطور تموم بشه.» حاجی وقتی دید قبول نمیکنند، غیرتمند گفت: «مگر ما مرده باشیم که یکی از این خونواده به دست داعش شهید بشه!»
📌 راوی: احسان محمدحسنی، مدیر سازمان هنری رسانهای اوج
📚 منبع: سلیمانی عزیز ۲، صفحه ۱۹۴
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b