معرفی کتاب دیدار جان 🌱
بریده ای از کتاب:
تابوت را نشان مان دادند. من یک سر تابوت نشستم و زهرا طرف دیگر.
سربازی آمد در تابوت را باز کرد.
به اندازه ی دو تا بیل خاک توی تابوت بود؛
یک بادگیر پاره، یک استخوان دست و یک استخوان فک.
نمی دانم چند دقیقه بود که مات و مبهوت نگاهت می کردم.
ماتم برده بود؛
توی این دنیا نبودم.
یاد چشم هایت افتادم که پر از زندگی بود؛
حالا این استخوان ها چقدر سرد و بی روح بودند.
با خودم فکر کردم «مهدی، این تویی؟ بعد از ده سال از کجا معلوم که تو باشی؟ ای کاش هنوز هم فکر کنم یک جایی توی ایران یا عراق زنده باشی. ای کاش هنوز هم فکر کنم بالأخره یک روز خودت زنگِ در را می زنی و برمی گردی. مهدی از کجا معلوم که این ها پاره های بدن تو باشد؟»
#معرفی_کتاب_شهدا 🕊🌱
#شهید_مهدی_بخشی 🕊🌱
رفاقت تا شهادت
┄┅─✵🕊✵─┅┄
https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b