eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
587 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
386 ویدیو
15 فایل
بسمِ الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم🌸 یاران! پای در راھ نهیم کھ این راھ رفتنی است و نھ گفتنی..🕊✨ ‌ اینجاییم تا از لوحِ قلبمان محافظت کنیم کھ: نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست !🌒 چھ کنم حرف دگر یاد نداد استادم..🌱 ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
『 🌧🌧 』 - بکُمْ‏ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ🌱 خداوند به خاطر شما ، بــٰاران را فرو مےریزد❤️(: - 📞✨ - 🕊! |🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
. . .❤️ - [ #شب_جمعه✨ ]
- ولے آقا جان ...✨ ما هنوزم غم جا موندنِ اربعین ۱٤۰۰ ، رو دلامـون سنگینے مےڪنه💔(:
- ؟❤️(: - خدایا ...🌱 یعنۍ میشـه یه روز ، دیدن این گنبد طلایـۍ ، چشمــامو نـوازش بڪنه ؟💚(: - 🕊! |🌸‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ،صاحِب‌ألزَمان'؏ـج🌹🌿›
آقا امیدم به آن بود، بیایید .. تا دیگر ڪنارِ این آغازِ ناب ڪه اسمِ شما زیبایش ڪردھ، "عَجَّلَ الله" نذارم✋🏻! بگویم آقایم آمدھ🌸! دیگر چه نیاز به دعایِ فرج ؟ بنویسم : ‹بِسم‌رَب‌ِّمولاناٰ، صاحِب‌ألزَمان'علیه‌السلام🌹🌿› - حسرت به دل ماندم آقا !💔(:
[ ✨ | هشتگ دلتنگے ! ] چند وقت پیش یه متنے خونده بودم .. مےگفت : خدا به حضرت یوسف گفت چرا دعا کردی از دست زلیخا نجات پیدا کنی و بری زندان؟🚶‍♂ چرا دعا نکردی جوری کمکت کنم که هم از دست زلیخا رها بشی و هم آزاد باشۍ؟🌱 - خیلے به دلم نشست !❤️(:
از اون روز پیش هر کی رسیدم که یه خورده دلش از گرھ هایِ کارهاش گرفته بود، این روایت رو تعریف مےکردم و مےگفتم : و الله یفعل ما یشاء ! خدا هر کار بخواد مےتونه بکنه، تا خدا رو داری محالات رو جدی نگیر و قشنگ دعا کن❤️(:
تو متن های کوتاه و داستانک هایے که مےنوشتم هم گاهی از قشنگ دعا نکردن مےگفتم و حسرتش رو لا به لای کلمات جا مےدادم .. حتے چندباری هم تو ملجاء بهش اشاره کردم🌱
حالا هم مےخوام یه داستان براتون بگم .. شاید حسرتش رو لای کلمات دیدید و هشدار گرفتید تا اونے که دچار حسرت شد، آخرین مصدوم این حادثه باشه💔(:
[ به نامِ خداۍِ دلِ تنگ ! 💔 ] دعا ڪردھ بود امامش را ببینید💕! برای دیدن چهاردهمین معصوم، دست به دامن سیزدھ معصوم شدھ بود✨..
قول و قراری گذاشت و راهۍِ مقصدی شد که به گواهِ دلش، نقطه‌ی وصال مقصود بود❤️(:
رفت، رسید، ماند اما .. ندید💔!
هنگامِ برگشت بود .. باید مےرفت درحالے که ناکام ماندھ بود💔!
نوبتِ آخرین سلام ڪه رسید، نگاهش بینِ جمعیتِ صحن دویید ..
چیزی در وجودش تکان خورد لغزید و افتاد و دلش را شکست💔 !