قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
+ قصه از همون جایے شروع شد، ڪه رفیق شدیم تو روضهت❤️(: شهدا رفاقت هاشون هم دنیایے نبود! همونطور که
الرفیـق💕،
ثــــــــم☝️🏻
الطریق🕊!
- واقعا چه سفرۍ خوش تر از سفر شھادت؟ چه همسفرۍ بهتر از یڪ رفیق تو مسیر شھادت؟
همه رفاقت ها و پیوند ها تو قیامت از هم جدا میشه🚶🏻♂! مگر پیوندۍ ڪه خدا محور باشه❤️(:
- [ #بایدبهشهیدانپیوست🕊! ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یہتیکہکتاب💌!| #تیکہیدھم✨¹⁰
🖇-درلحظاٺآخرفریادزد
'مہدےجان!دست،مرابگیر…!💔✨
وبچہهادیدندڪہ…!
.📚'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
http://heyatonline.ir/fa/haram/6 دستِردبهدعوتپسرِحیدرنزنیـد…📜✋🏼!! اگردلٺۅنهوایـےشــد، الٺماس
رفقایداداشحسین!🌿💕
امشبهمدلمونروراهےڪنیمڪربلا…؟✋🏼💔✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
یـٰا فاطمةُ اشفَعـٖی لـٖی فـی الجَنَّـة💕✨
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
چرا کاش؟ چرا حسرت؟ چرا عاشق نشیم؟ ❤️(: بببینین رفقا .. عاشق شدن [ صحبت کلا درمورد عشقِ حقیقیه! نه ع
یادمون نرھ✨
باید عاشق شیم !❤️(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- قرارِ عاشق شدن❤️(:
#لالایے_امشب✨
آیه ۱۱ سورھ لقمان🌸!
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
‹بِسمرَبِّمولاناٰ،صاحِبألزَمان'؏ـج🌹🌿›
☁️☁️
- وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى🌱
حرف دلت را به زبان بیاورۍ یا نیاورۍ، خدا خاطرات پنهانےات را مےداند و حتے پنهانتر از آن را هم🔏!
- #أحسَنَ_الْحَديث🌹
.🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
-
شھیــد🌱،
زندھترین است ✋🏻!
کِۍ ڪجا مُردھ ...؟
کسے ڪه هر نَفَسش ،
جـانِ تـازھ آوردھ❤️(:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ #یاغریبالغـربـٰا🌧 ]
بـاران پر مھر حرم را ،
دوسـت دارم❤️(:
|🌱‹sʜᴀʜɪᴅ,ɢʜᴏʟᴀᴍɪ›
←#امام_زمان(عج)🌱
- گاهے اوقات ،
گناھ ڪه مےکنم ،
تو سرت را پایین مےاندازۍ🙃!
آقا جــــان حلالم ڪن !✋🏻💔(:
.🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ادامه آنچہ در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 ( قسمت بیست و دوم به بعد ) 🌷' قسمت بیست و دوم : این دلو باید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ادامه آنچہ در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 ( قسمت بیست و دوم به بعد ) 🌷' قسمت بیست و دوم : این دلو باید
- ساعت بہ وقت عاشقے💕✨
بہ وقت『ملجاء'🌿』
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجاء'🌿』
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"قسمتبیستوهفتم - گفتمنرو؛خندیدورفت! 📜"
ایمان به تلخی خندید و گفت:
صبر کن! گوش کن چی میگم!
بهش گفتم حالا چرا این شبِ جمعه اینجوری میکنی؟
گفت آخه آقا امشب دوباره دارن میبینن!
دارن تاسوعا رو نشونشون میدن!
دارن میبینن دست عموشونو بریدن، تیر به مشکشون زدن!
میبینن رقیه (س) چشم انتظاره اما عمو برنگشته! میبینن!
میدونن فقط خودشون میتونن بیان انتقام لبای خشکِ علی اصغر (ع) رو بگیرن اما... من راهشونو بستم! نمی ذارم بیان!
حالا همهی حسینیه تو صورتِ خودشون میزدن!
صدای ناله ها بلند شده بود هر کی یه اسمی رو صدا میزد! یکی یا مهدی(عج)، یکی یا رقیه(س)، یکی یا ابوالفضل(ع)!
ایمان روضه نخونده، حسینیه رو بهم ریخته بود!
-رفیق! ده روز مونده تا چهلم ارباب! این روزا، هر روزشون تاسوعاست! هر روزشون عاشوراست!
آقای ما هر روز دارن خون گریه میکنن چون دارن کوچه های شام رو نشونشون میدن!
دارن غل و زنجیر و اسارت رو نشونشون میدن!
صدای ناله بلند شد و من، گیج و گنگ به دست هایی که بالا اومده بود و صورت هایی که از اشک خیس شده بود، نگاه میکردم!
مگه تو کوچه ها چه خبر بوده؟ کی اسیر شده؟ غل و زنجیر به دست کی بوده؟
قطرات اشک، رو صورت ایمان غلت خورد و از شکستن بغضش، لحش صداش لرزید: دلشو داری بگم چه خبر بوده؟
میکروفون رو گذاشت کنار، رو پا ایستاد و گفت: دو بیت، فقط دو بیت از زبونِ بی بی زینب سلام الله میگم و میگذرم! یه جور گریه کن صدام به آقا امام زمان (عج) نرسه!
صدای همهمه زیاد شده بود. گوش تیز کردم تا صدایِ ایمان رو از اون فاصله که نشسته بودم، بشنوم!
- مردم لباسِ پارهی ما خنده دار نیست! کاخِ غرور کاذبتان پایدار نیست!
ناله های یا زینب(س)، ساختمونِ حسینیه رو لرزوند! اما بغضِ من، هنوزِ گوشه رینگ نشسته بود و کاری به کار اشکام نداشت.
ایمان لب باز کرد چیزی بگه اما اشکاش امونش نمیدادنش و مدام نفسی که برای خوندنِ بیت دوم میگرفت، خرج هق هق هاش میشد!
-آخ... سادات من رو ببخشن! آه... مردانِ ما به نیزه و در کوچه هایِ شهر ... گرداندنِ زنانِ حرم افتخار نیـ...
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرتعلےاکبر'ع💕
بہقلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🌷
✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجاء'🌿』
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"قسمتبیستوهفتم - گفتمنرو؛خندیدورفت! 📜"
حسینیه از صدایِ گریه پر شده بود اما گوش هایِ من چیزی جز تکرارِ بیتی که ایمان خوند، نمیشنید!
سرجام خشک شده بودم و نگاهم خیره به پرچمِ یا زینبِ(س) آخر حسینیه، لحظه به لحظه تار تر میشد!
قلبم بی نظم میپید! با هر بار تکرار اون بیت، شکستن چیزی تو وجودم رو حس میکردم!
اشک و خون، با هم جلوی چشمام رو گرفته بود. و فقط یک سوال تو سرم میپچید:
بین اونهمه نامرد، یک مرد نبود؟
غل و زنجیر و کوچه های شام و نگاهِ نامحرم ... بعدِ از بیست و سه سال، فهمیدن یکی از حقایق محرم، وجودم رو آتیش زده بود!
سه ماه رو به تحول بودم اما... این روضه منو شکست!
شکسته ها، هیچ وقت مثل اول نمیشن!
با بلند شدنِ همه، به خودم اومدم.
چشمام تار شده بود و میسوخت. پیشونیم تیر میکشید و سرم گیج میرفت!
قولم هم با تموم وجودم، شکسته بود!
حالا همه به نظم، کوچه باز کرده بودن و رو به روی هم ایستاده، به سینه میزدن.
ایمان نشسته بود و زار میزد. میکروفون، دستِ سیدمهدی بود و از غربتِ آقا و نامردی های امثال من میگفت...
-بمیرم برای آقایی که ظلم به خونوادشون رو میبینن، میدونن منتقمِ همه این اتفاقاتن اما از بدیِ ما، از لحنِ کوفیِ فرج خواستن های ما، نمیتونن جز خون گریه کردن کاری کنن!
حالم بهم ریخته بود.
از خودم بدم میومد که هیج کاری برای ظهور نکردم، هیچ؛ دلیلِ طولانی شدنِ غیبت آقام هم شدم.
کلافه بودم! اشک میریختم و با سینه زدنِ جمع، سرمو به دیوار پشتم میزدم...
مهدی لحن و اهنگ به صداش داد و دم گرفت.
نفسی که دلِ از منِ شکسته میبرد و هر لحظه بیشتر من رو از منِ قبل، دور میکرد!
- ای ساربان آهسته ران! آرام جان گم کرده ام!
آخر شده ماه حسین(ع)! من میزبان گم کرده ام...
- در میکده بودم ولی، بیرون شدم از غافلی!
ای وای از این بی حاصلی، عمرِ جوان گم کرده ام...
- پایان رسد شامِ سیه! آید حبیبِ من زِ ره!
اما خدا؛ حالم ببین! من یار را گم کرده ام...
- ای وای از این غوغای دل! از دلبرم هستم خجل!
وقت سفر ماندم به گِل! من کاروان گم کرده ام...
- نعمت فراوان دادی ام! منت به سر بنهادی ام!
اما ببین نامردی ام! صاحب زمان (عج) گم کرده ام...
- من عبد کوی عشقم و .. من شاه را گم کرده ام! خودمونیم ... آقا تو را گم کرده ام... (:
- بنوشتم این نامه چنین، با خونِ دل ای مه جبین! اما ببین بختِ مرا؛ نامه رسان گم کرده ام...
- شرمنده ام اما بگم... شرمنده ام اما بگم: آقا تو را گم کرده ام!
💬- اینعاشقانہ، ادامہدارد...🕊
هدیہ بہ آقای جوانان حضرتعلےاکبر'ع💕
بہقلم: نوڪرالحسن (مرضیہ_قاف) ✋🏻✨
#کپےممنوع❌
#نشرباقیدنامنویسندهومنبع_بلامانع🖇
✨قرارگاهشھیدغلامے
https://eitaa.com/shahid_gholami_73
🌷
✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷✨🌷
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
منِ دلتنگِ شما، ساعت نمےشناسم !
یادتان افتادم آقا ...
عرض سلام❤️(:
#اللهمعجللولیڪالفرج💚'!
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
‹بِسمرَبِّمولاناٰ،صاحِبألزَمان'؏ـج🌹🌿›
•
.
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ...
لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُون؟🌱
اۍ مؤمنان✨!
چرا چیزۍ را مےگویید ڪه خود به آن عمل نمےڪنید؟🚶🏻♂
- #أحسَنَ_الْحَديث💕
.🌸'| sᴀʜɪᴅ.ɢʜᴏʟᴀᴍɪ