#به_وقت_چهارم_فروردین . در یڪی از ساعاتِ روزِ چهارمِ اسفندِ سالِ هزار و سیصد و نود و شش ، خاطرھ ی تماسے ثبت شدھ است ! خاطرھ ای ڪه بین جملات مستندش ، جایِ نقطه و ویرگول و .. را ، اشڪ گرفته است ! خاطرھ ای ڪه ڪلماتش مےلرزد از بغض ! خاطرھ ای ڪه نشان از سردگمے دارد ؛ بگریم یا بخندم ؟ رفتنش را شاد باشم یا نبودنش را غمگین ؟ آری .. همان خاطرھ ی تماس ڪه خبر داد : حسین شهید شد !💔 #شهادتت_مبارک_عزیزترین_رفیق💕✨

ای بابا .. بابایِ نازنینِ من !❤️(: ای خدا .. لڪنت زبون گرفته ام !💔 - #داداش‌حسین💕 -

شما را مےگویم رفیق !✋🏻💕 شمایے ڪه پنج سالِ پیش ، مثل امروزی بال و پر گرفتید و تا اوج ، پرواز ڪردید و نامِ زیبای شهید ڪنارِ اسمتان جای گرفت ؛🌷 تا سه سالِ بعدش ، عزیز ترینِ رفیقِ من بشوید !🌸(: عزیزِ دلِ خدا ؛✨ برادر و رفیقِ ما ، شهادتتان مبارڪ🕊🌹

- #داداش‌حسین💕 - هر چے دارم و ندارم ، آقا ! حاضرم بدم ؛ تا ڪه راھ بدی منو یه بارِ دیگه به ڪربلا !❤️(: - توبخوای‌غلامت‌حُر‌میشه✨-

او ایستاد .. پایِ #امام_زمان(عج) خویش !❤️(:

#به_وقت_چهارم_فروردین . وارد اتاق شدم . خیرھ به قابِ قدیِ روی دیوار ماندھ بود . سینےِ چای را روی میز گذاشتم و نزدیکش شدم . دست روی شانه‌اش گذاشتم و به چشمانِ مهربانِ در قاب، چشم دوختم : میبینی چه مهربون نگاه میکنن؟🌸 محوِ چهره ی در قاب ، پرسید : ایشون کیه ؟ نفس عمیقی کشیدم و حالِ خوب قلبم را بین سلول سلول وجودم پخش کردم : یه رفیق ! عزیز ترین رفیقم !💕 گفت : چرا تو قابه ؟ بغض گلویم را فشرد و اشک چهره‌ی عزیز ترین رفیقم را تار کرد : چون .. ایستاد پای امام زمانش !✋🏻💚 با تعجب برگشت سمتم . لبخندی زدم و اینبار من، خیره به قابِ عکس رو به روم ، گفتم : مگه نمی دونی؟ مزدِ ایستادن پایِ مهدی (عج) ، شهادته !❤️(: #عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک💕✨

بیا آقا .. بدون تو هوا دیگه نفس گیرھ💔 همینطور دارھ جمعه های ما میرھ🚶‍♂ اگه تشنه رو آبش ندی میمیرھ🥀(: - همین‌جمعه‌هم‌ازراھ‌برسےخوبه✨-

اینقدر گفتید : آقا جونم تا عمر دارم منتظرت مےمونم .. تا آخر ، یڪی از همان جمعه ها ڪه سر خیابانِ انتظار ایستادھ بودید ، خبر رسید .. دیگر قرار نبود پیڪی را ببینید ڪه مےگوید : خبر آمد خبری در راھ است ! آنقدر پایِ امام زمانتان (عج) ایستادید ، ڪه آخر ، خودِ خبر رسیدند ..💚 دستِ روضه خوانشان را گرفتند و .. رفتند ! راستے .. رفیق ؛ مهمان نمےخواهے؟❤️(: #عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک💕

بیا آقا ..✨ نگاهے به من و شڪسته بالم ڪن💔 درستم نمیشم ؛ فکری به حالم ڪن🚶‍♂ همین روزا شاید مُردم ! حلالم ڪن (:

بیا آقا .. به دادم برس اون لحظه ڪه مےمیرم به دادم نرسے جونِ خودت گیرم !💔

از پیشم رد میشے .. بذار یه چے تو ڪاسه‌م !💚(:

سخت بود برایتان دیدن آقا و نشناختنشان ! آنقدر سخت ؛ ڪه بلندگو دست گرفتید و به بهانه‌ی مداحے ، به آن در میان جمع محبان اعتراف کردید✋🏻! آقا هم دیدند راست مےگویید .. مثلِ ماها ، حرفتان یڪی و عملتان یڪی دیگر نیست ! دیدند حرف و عملتان یڪی‌ست ؛💕 یک روزِ جمعه فقط برای شما ظهور کردند!✨ آن لحظه آخر ڪه روی سنگ هایِ سختِ منطقه قمحانه افتادھ بودید ، آمدند ؛ در آغوشتان گرفتند ، خود را معرفے ڪردند و .. پایان دادند به "عزیزٌ علےَّ" های پر سوز و اشڪی ڪه برای "اَری الخَلقَ و لا تُریٰ" های دعایِ ندبه مےگفتید❤️(: - راستے برادر ؛ چطور دل بردید ڪه دلبر آمد و سختےِ جانتان را برد ؟ یادم مےدهید ؟ آخر من خیلے نابلدم !💔(:

فدایِ راھ زینبیه💛، برای دردِ من دوایے❤️‍🩹! رفیقِ خوب و نازنینم✨، شهید حسین معز غلامے💕! خوشبختے یعنے ..🌸 ڪه یه شهید تو زندگیت باشه❤️(: #شهیدِزندگیم‌شهادتت‌مبارڪ🕊🌹

از مهربانےات زیاد شنیدیم !🌱 به هر ڪه هرچه داشتے بخشیدی✨ حتی تیر‌ها هم از پیڪرت ، خون نوشیدند💔(: #عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک💕

- #داداش‌حسین💕 - خوشبختے یعنے ..💫 تو زندگیت امام زمان(عج) داری !💚(: - بایدتموم‌زندگیموبه‌پای‌دلبرم‌بریزم❤️ -

شما اینگونه گفتید ..✨ ما این را شنیدیم و آنگونه گفتیم❤️(: #عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک💕

در سینه‌ام دوبارھ غمے جان گرفته است .. 🥀 امشب دلم ، به یاد شهیدان گرفته است💔✨ تا لحظه‌های پیش ، دلــم گــور ســرد بـــود🚶‍♂ اینک به یُمـن یادِ شما جان گرفته است❤️(: #عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک💕

#داداش‌حسین💕 خجالت مےڪشم ڪه من ، سرم رو تنمه حسین(؏‌)💔 از اون لحظه‌ی آخری .. به تنم ڪفنه حسین(؏)💔 آخرین مداحے تا قبل از شهادت✨ راستے برادر ؛ این شبِ جمعه روضه خوانِ ارباب ، شمایید؟❤️(:

تاریخ شهادت دادھ ، ارباب ڪه اخلاص را مےبینند وقتے مےبینند دل ، واقعاً شڪسته وقتے مےبینند اشڪِ چشم ، از سوزِ دل است و .. وقتے میبینند از ته دل شرمندھ ای و "خجالت مےڪشم" گفتنت از سرِ راستےست ؛ با صدایِ دلنوازشان مےگویند : اِرفَع رأسَڪ ! سرت را بلند ڪن .❤️ و وقتے اشتیاقِ دلِ تازھ غبار زدودھ را نسبت به خودشان مےبینند ؛ خود ، لباس رزم بر تنتان مےڪنند و تا میدان نبرد ، بدرقه تان مےڪنند و آنگاھ ڪه تمامِ حیاتت را تقدیمِ یار ڪردی و غرق در خونِ خود ، نفس هایِ آخر را مےڪشی ؛ آقا مےآیند بالای سرت ، اشهد مےخوانند و اشهد مےخوانے و در آغوشِ معشوق ، جان مےدهے !🕊 اما گمان نڪن ڪه این پایان راھ است ڪه تازھ آغازِ عاشقےست !💕 از همان آغوش است ڪه بعد از آن ، هر وقت ارادھ ڪنی ، سر مےگردانے و دستِ اربابت را مےبوسے !❤️(: اینها را گفتم ڪه بگویم ؛ وقتے آن روز آن مداحے را مےخواندید ، تاریخ تڪرار شد !✨ وقتے مےگفتید : خجالت مےڪشم .. ارباب اخلاص را دلِ شڪسته را اشڪِ چشم و سوزِ دل را و شرمندگےِ حقیقے را در شما دیدند و .. راستے برادر ! این شبِ جمعه ، ڪه سالگرد شهادتتان هم هست منتے سرِ منِ ڪمترین بگذارید .. برادری ڪنید در حقم .. جایِ من ، دست اربابم را خاڪ قدم هایشان را ببوسید❤️(:

#به_وقت_چهارم_فروردین . از شامِ بلا ، شهید آوردند✨ با شور و نوا ، شهید آوردند💔 آرام تر روضه بخوانید ! برادرم روی دستتان خوابیدھ❤️(:

#مادرِ_شهید تعریف مےڪنند ڪه✨: هرشب خواب تشییع جنازھ عظیمے را مےدیدم ڪه شهیدش حسین نبود ! اما این خواب هرشب تکرار می‌شد .. تا اینڪه روزهای آخر خواب دیدم یڪی از شهدا خودش را «حسین بواس» معرفی ڪرد✋🏻! او لباس‌های حسین را برایم آوردھ بود💔! بیدار ڪه شدم نامش را سرچ ڪردم . دیدم بله ؛ یڪی از شهدای خانطومان است .🕊🌷 آنقدر استرس داشتم ڪه شب‌ها گوشے موبایل را روی قلبم مےگذاشتم ڪه نڪند حسین پیام بدهد و من نفهمم💕. روز مادر و تحویل سال باهم حرف زدیم و تبریڪ گفت🌸. مدام مےگفت : نگران نباش ! اما .. آخر خبر شهادتش را خودم در همین ڪانال‌ های تلگرامے خواندم💔(: - #حتم_دارم ؛ ڪارِ خودتان بود ، برادر ! دیدید مادرتان وابسته شماست خواستید آمادھ شان ڪنید .. نه؟❤️(:

#عزیزترین_رفیق_شهادتت_مبارک❤️ این گل را به رسمِ هدیه ،🌷 تقدیمِ نگاهت ڪردیم ..✨ هاشا اینڪه از راھِ تو ، حتے لحظه ای برگردیم ؛✋🏻 #یا_زینب(؏)💕 - تقدیمِ‌شماست؛قبولش‌فرما🌹-