فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀استوری روز شمار عید غدیر🎀
📚 يا علي أنا وأنت أبوا هذه الامة
علی جان!
تو و من پدران این امت هستیم...
#25روز_مانده_تا_عید_الله_اکبر
#روز_شمار
#عید_غدیر
@shahid_gomnam15
mp3-ghadir-nava-hamedjalili5.mp3
6.37M
#نوای_غدیر بسیار دلنشین🌸
🌺یا علی یا علی یا علی یا امیر المومنین یا امیر المومنین حیدر حیدر/ نقش به لوح دل بود/ مُهر ارادت علی / سعادت بشر بود درس سعادت علی...
#مبلّغ_غدیر_باشیم🦋🌸
@shahid_gomnam15
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡ مقام وجایگاه مبلغ #غدیر پیش خداوند
✓ دغدغه مند غدیر طبق روایت پیامبراکرم مستجاب الدعوه است
✓تبلیغ غدیر و خرج اموال برای امیرالمومنین علیه السلام واجب است./استاد کاشانی
#منغدیریام
جهت تعجیل در فرج آقا #امام_زمان صلوات🕊🌹
@shahid_gomnam15
🌹زمان مراسم تشییع شهید محمد قنبری اعلام شد
♦️ مراسم تشییع پیکر #شهید_محمد_قنبری، روز دوشنبه ۲۲ خرداد ماه، ساعت ١٨ در محل فرماندهى فراجای استان خوزستان برگزار میشود.
♦️ همچنین پیکر این شهید راه امنیت سهشنبه ساعت ١٠ صبح در شهرستان ایذه و سپس ساعت ۱۶ در باغملک تشییع و به خاک سپرده خواهد شد.
@shahid_gomnam15
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ( به کدامین گناه کشته شده است؟)
🔹 لعنت بر شعار زن زندگی آزادی و حامیانش که بیشتر بوی خون و ظلم و حق کُشی میده
🔹 روح شهید ترور ایذه محمد قنبری شاد و یادش گرامی
@shahid_gomnam15
🔴پسر #شهید_محمد_قنبری: به پدرم افتخار میکنم که در راه نظام مقدس به شهادت رسید🥀🌷
🔹برادر #شهید_محمد_قنبری: برادرم در راه دفاع از امنیت و ناموس به شهادت رسید.
🔹مادر #شهید_محمد_قنبری: شهادت روزی پسرم بود. ۵ تا بچه داشت الان بچههاش چیکار کنن؟
@shahid_gomnam15
8.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید گمنام
روش تربيت جواد مجلسي راد، مهدي حسن قمي منزل ما نزديك خانه آقا ابراهيم بود. آن زمان من شــانزده ســا
او هنوز مجروح بود. مجبور بود يكجا بايستد. اما خيلي خوب ضربه ميزد.
خيلي خوب هم توپها را جمع ميکرد.
شــب به برادرم گفتم: اين آقا ابراهيم رو ميشناســي؟ عجب واليبالي بازي
ميکنه!
برادرم خنديد و گفت: هنوز او را نشناختي! ابراهيم قهرمان واليبال دبيرستانها
بوده. تازه قهرمان کشتي هم بوده!
با تعجب گفتم: جدي ميگي؟! پس چرا هيچي نگفت!
برادرم جواب داد: نميدونم، فقط بدون که آدم خيلي بزرگيه!
چند روز بعد دوباره مشــغول بــازي بوديم.آقا ابراهيم آمــد. هر دو طرف
دوست داشتند با تيم آنها باشد. بعد هم مشغول بازي شديم. چقدر زيبا بازي
ميکرد.
آخر بازي بود. از مسجد صداي اذان ظهرآمد. ابراهيم توپ را نگه داشت و
بعد گفت: بچه ها ميآييد برويم مسجد؟!
گفتيم: باشه، بعد با هم رفتيم نماز جماعت.
چند روزي گذشت و حسابي دلداده آقا ابراهيم شديم. به خاطر او ميرفتيم
مسجد. يکبار هم ناهار ما را دعوت کرد و كلي با هم صحبت كرديم. بعد از
آن هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم.
اگر يك روز او را نميديدم دلم برايش تنگ ميشد. واقعًا ناراحت ميشدم.
يک بار با هم رفتيم ورزش باســتاني. خالصه حسابي عاشق اخلاق و رفتارش
شده بودم. او با روش محبت و دوستي ما را به سمت نماز و مسجد كشاند.
اواخر مجروحيت ابراهيم بود. ميخواســت برگردد جبهه، يک شب توي
كوچه نشســته بوديم، براي من از بچه هاي ســيزده، چهارده ساله در عمليات
فتح المبين ميگفت.
همينطور صحبت ميكرد تا اينکه با يک جمله حرفش را زد: آنها با اينکه
ادامه دارد
🌷رفیق شهیدم🌷
@shahid_gomnam15