سلام و عرض ادب
بزرگوارانی که میخواهند درثواب اطعام روز #عید_غدیر سهیم باشندبه هر مقدار توان دارید شرکت بفرماییدمهم نیت شماست💐
💳شماره کارت:
👇👇
6395991189116536
به نام خانم بیرامی
📎عزیزان لطفا مبالغ واریزی خود را به آیدی زیر اطلاع دهند.
👇👇
@khakreezfarhangi
🍀ان شاالله که در ثواب عظیم ضیافت علوی سهیم باشیم.
@shahid_gomnam15
🏴سالروز شهادت امام محمدتقی محمد تقی جواد علیه السلام بر #امام_زمان و همه شیعیان تسلیت باد 🏴
ارسال از اعضای کانال 🙏🖤
🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀
@shahid_gomnam15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀استوری روز شمار #عید_غدیر🎀
📚 إذا ضاق لها صدري
میثم تمار گوید #امیرالمومنین شبهنگام سر در چاه فرو برده و درد دل میکرد...
#18روز_مانده_تا_عید_الله_اکبر
@shahid_gomnam15
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید محمد احراری🌷
💢 #حجاب کامل،جبهه شما
🇮🇷وصیت شهید
🔹️جهاد تبیین
@shahid_gomnam15
💢فرمانده شهیدی که امیرالمومنین امام علی علیه السلام به او بشارت شهادت دادند
بیسیمچیِ شهید توکلی در خصوص حالات او قبل از شهادت میگوید:
قبل از حضور در عملیات لیلة القدر بسیار
خوشحال بود. علت را جویا شدم، که او در جواب گفت: "میخواهم به میهمانی بروم. دیشب حضرت علی (ع) را در خواب دیدم که به من فرمودند: سه روز دیگر شما به میهمانی من خواهی آمد."
#شهید_سیدعلی_توکلی در اول تیر ۱۳۶۳ مصادف با سالروز شهادت امیرالمومنین (ع) در درگیری با عناصر ضد انقلاب در عملیات «لیلهالقدر» در حالی که فرماندهی گردان حضرت رسول (ص) و فرماندهی محور لشکر ویژه شهدا را بر عهده داشت در سردشت به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشییع در بهشت رضا در کنار دیگر همرزمانش به خاک سپرده شد.
#یادشهداباذکرصلوات
✨اللهم صل علی محمدوآل محمد
وعجل فرجهم ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 دستورالعملی از #امام_جواد علیه السلام برای موفقیت در دنیا و آخرت
◾️ #شهادت_امام_جواد علیه السلام بر تمام شیعیان و عاشقان خاندان عصمت و طهارت تسلیت باد.
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها 🤲🏻
@shahid_gomnam15
شهید گمنام
ماجراي مار مهدي عمو زاده ســاعت ده شب بود. تو كوچه فوتبال بازي ميكرديم. اسم آقا ابراهيم را از بچه ه
بعدهوا روشــن شــد. ما مشــغول تكميل شناســائي مواضع دشمن شديم.
همينطور كه مشــغول كار بوديم يكدفعه ديدم مار بســيار بزرگي درســت به
سمت مخفيگاه ما آمد!
مار به آن بزرگي تا حالا نديده بودم. نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ
كاري نميشد انجام دهيم.
اگر به ســمت مار شــليك ميكرديم عراقيها ميفهميدنــد، اگر هم فرار
ميكرديــم عراقيها ما را ميديدند. مار هم به ســرعت به ســمت ما ميآمد.
فرصت تصميم گيري نداشتيم.
آب دهانم را فرو دادم. در حالي كه ترسيده بودم نشستم وچشمانم را بستم.
گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهراي مرضيه (س) قسم دادم!
زمان به سختي ميگذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز
كردم.
با تعجب ديدم مار تا نزديك ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما
دور شده!
آن شــب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم براي ما تعريف كرد. خيلي
خنديديم.
بعد هم گفت: ســعي كنيد آخر شــب كه مردم ميخواهند استراحت كنند
بازي نكنيد.
از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتي وقتي فهميدم صبحها براي نماز
مسجد ميرود. من هم به خاطر او مسجد ميرفتم.
تاثيــر آقا ابراهيم روي من و بچه هاي محل تا حدي بود كه نماز خواندن ما
هم مثل او آهسته و با دقت شده بود.
مدتي بعد وقتي ايشان راهي جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش راتحمل كنيم
و راهي جبهه شديم.
ادامه دارد
🌷رفیق شهیدم🌷
@shahid_gomnam15
گاهی وقت هایکی میاد توی زندگیت
و میشه #تموم_زندگیت
مثل #تو که آمدی
و شدی #تمام زندگی_ما
دوست آسمانی من❤️🕊
@shahid_gomnam15