eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
37.3هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
11هزار ویدیو
108 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. خادم کانال 👇👇 @labaikya_mahdi_313 تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 💠 در آغوش یار راوی: شهید محمود اسدی نقل از نوار خاطرات 🔸صبح روز محمد پس از سرکشی به نیروها به داخل آمد... ساعت 7/5 صبح بود و روز دوم حضور نیروها روی ارتفاعات. محمد نشست کنار ورودی سنگر... حال و هوای داشت. انگار می‌دانست به نزدیک شده است! 🔹محمود اسدی که خودش هم بعدها شد، با او صحبت می‌کرد. در مورد آرایش نیروها و امکان عراقیها و... سنگر کوچک بود و پنج نفر کنار هم بودند که یکدفعه با صدای ، سنگر خراب شد! 🔸 شهید شده بود اما بقیه بچه‌هایی که در سنگر بودند شده بودند. گرد و غبارها که خوابید محمود، محمد را دید که همانطور که نشسته بوده مجروح شده. 🔹سریعاً به سراغ او رفت. مش رجبعلی مسئول داشت دنبال می‌‌گشت و می‌گفت باید عکس بگیرم. ببین محمد چه قشنگی دارد. 🔸محمد را از سنگر بیرون آوردند. عمیقی در پهلوی چپش بود و بازوی راستش هم در خون بود. محمود تعجب کرد و گفت: چطور خمپاره از بالا خورده و اینطور در دو طرف بدن ایجاد کرده! 🔹لبهای محمد هنوز تکان می‌خورد. محمود را جلو آورد اما نفهمید محمد چه می‌گوید. محمد را سریع به پایین منتقل کردند و سوار کرده و خودشان برگشتند. 🔸هنوز چند دقیقه‌ای نگذشته بود که پشت بی‌سیم اعلام کردند برادر رفت پیش حاج حسین! می‌گویند حال و هوای اردوگاه درست مثل زمانی بود که حاج شهید شده بود. 🔹تا چند روز در اردوگاهها فقط نوارهای و مناجاتهای محمد را پخش می‌کردند. بیشتر مناجاتها و مداحی‌های محمد در مورد عجل‌الله فرجه بود... 🔸محمود خیلی ناراحت بود تا اینکه شبی محمد را دید؛ خوشحال بود و بانشاط. لباس فرم تنش بود. چهره‌اش هم بسیار نورانی‌تر شده بود. یاد مداحی‌های او افتاد و پرسید: محمد، این همه در دنیا از آقا خواندی توانستی او را ببینی!؟ محمد در حالی که می‌‌خندید گفت: من حتی آقا امام زمان عجل‌الله فرجه را در گرفتم 🌷 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔴🔴سری در سرا شدن با بی سر شدن زندگینامه محسن حججی شهیدی که دلش میخواست شهادتش جریان ساز باشد عاشقانه به پیشواز شهادت میرفت و از خدا طلب دو بار شهادت را میکرد. یک بار شهادت قبل از ظهور امام زمان(عج)و در راه حراست از حرم حضرت زینب و رقیه خاتون تا دیگر آن خرابه های شام برایشان تکرار نشود و برای حراست از کشور و ناموسش و یک بار بعد از ظهور امام زمان و سربازی در راه عاشقانه امام عصرش ... شهیدی که سرتاسر زندگینامه اش درس است و عشق ... عشق وصف نشدنی اش به اهل بیت و طلب کردن شهادتی مثل آن ها از خدا عشقش به شهادت به شهدا به بازی کردن با خدا فقط کسی که با خدا ی عشق کرده باشد هم چون کوه استوار به قتلگاهش میرود. فقط کسی که قوانین عاشقی کردن را بلد باشد شهادتش همانی میشود که خواسته شهادتی پر از نشانه نشان اسارت از اسیری اهل بیت امام حسین نشان بی سری از امام حسین نشان اربا اربا شدن از علی اکبر و علی اصغر امام حسین نشان گمنامی چند روزه و تیر به پهلو از حضرت فاطمه و....... از تمام دوستانش نقل شده که از همه طلب دعا برای شهادتش میکرده و حتی از همسرش قول دعا برای شهادتش گرفته نام پسر خودش را علی گذاشته تا مولا و آقای پسرش علی شود تا بتواند سربازی امام زمان را بکند شهادت آقا محسن حججی همان طور بود که خودش از خدا طلب کرده بود سر دادن در ره عشق سربازی کردن برای امام زمان عاشقی کردن برای خدا شهادتی پر از نشانه های عاشقی و پر از درد های عاشقانه سراسر کتاب زندگی اش راه عشق است و پر از راه های سربازی کردن برای امام زمان شهید حججی ثابت کرد که میشه دهه هفتادی بود و ره صد ساله رو رفت میشه بیست و شش ساله بود و در راه سربازی امام زمان علی اکبر وار رفت میشه عاشقی کرد و عاشقانه رفت چهل هفته به قم و جمکران رفت تا جواز شهادتش را مولایش برایش امضا کند و چه زیبا امضاییست که امام زمان زیر برگه بی سر شدن و اربا اربا شدن در راهش را بزند محسن جان حججی شک ندارم که در زمان ظهور هم رکاب امام زمان بر میگردی و باز سربازی میکنی شک ندارم که سرت در ارباب بی کفن است و در جوارش عاشقی میکنی برای دل های غبار گرفته ی ماهم دعا کن شهید بی سرم چقدر خوش حالم که با تو آشنا شدم. ممنونم که من رو با خودت آشنا کردی ممنونم که راه عاشقی ات رو بهم نشون دادی ممنون که نشون دادی میشه در اوج جوونی انقدر با اخلاص و محب اهل بیت بود ممنون که انقدر خوبی. 💚 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
🔰بعد از محمد تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای📼 مداحی و مناجات‌های محمد را پخش می‌کردند،  بیشتر مناجات‌ها و مداحی‌های محمد در مورد بود 🔰خیلی ناراحت بودم😔 تا اینکه یک شب را در خواب دیدم، خوشحال بود و بانشاط، لباس فرم بر تنش بود، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر✨ شده بود؛ یاد مداحی‌های او افتادم. 🔰پرسیدم: محمد این همه در دنیا از خواندی، توانستی او را ببینی⁉️ محمد در حالی که می‌خندید گفت: من حتی آقا امام زمان را در گرفتم.  
🔴🔴سری در سرا شدن با بی سر شدن زندگینامه محسن حججی شهیدی که دلش میخواست شهادتش جریان ساز باشد عاشقانه به پیشواز شهادت میرفت و از خدا طلب دو بار شهادت را میکرد. یک بار شهادت قبل از ظهور امام زمان(عج)و در راه حراست از حرم حضرت زینب و رقیه خاتون تا دیگر آن خرابه های شام برایشان تکرار نشود و برای حراست از کشور و ناموسش و یک بار بعد از ظهور امام زمان و سربازی در راه عاشقانه امام عصرش ... شهیدی که سرتاسر زندگینامه اش درس است و عشق ... عشق وصف نشدنی اش به اهل بیت و طلب کردن شهادتی مثل آن ها از خدا عشقش به شهادت به شهدا به بازی کردن با خدا فقط کسی که با خدا ی عشق کرده باشد هم چون کوه استوار به قتلگاهش میرود. فقط کسی که قوانین عاشقی کردن را بلد باشد شهادتش همانی میشود که خواسته شهادتی پر از نشانه نشان اسارت از اسیری اهل بیت امام حسین نشان بی سری از امام حسین نشان اربا اربا شدن از علی اکبر و علی اصغر امام حسین نشان گمنامی چند روزه و تیر به پهلو از حضرت فاطمه و....... از تمام دوستانش نقل شده که از همه طلب دعا برای شهادتش میکرده و حتی از همسرش قول دعا برای شهادتش گرفته نام پسر خودش را علی گذاشته تا مولا و آقای پسرش علی شود تا بتواند سربازی امام زمان را بکند شهادت آقا محسن حججی همان طور بود که خودش از خدا طلب کرده بود سر دادن در ره عشق سربازی کردن برای امام زمان عاشقی کردن برای خدا شهادتی پر از نشانه های عاشقی و پر از درد های عاشقانه سراسر کتاب زندگی اش راه عشق است و پر از راه های سربازی کردن برای امام زمان شهید حججی ثابت کرد که میشه دهه هفتادی بود و ره صد ساله رو رفت میشه بیست و شش ساله بود و در راه سربازی امام زمان علی اکبر وار رفت میشه عاشقی کرد و عاشقانه رفت چهل هفته به قم و جمکران رفت تا جواز شهادتش را مولایش برایش امضا کند و چه زیبا امضاییست که امام زمان زیر برگه بی سر شدن و اربا اربا شدن در راهش را بزند محسن جان حججی شک ندارم که در زمان ظهور هم رکاب امام زمان بر میگردی و باز سربازی میکنی شک ندارم که سرت در ارباب بی کفن است و در جوارش عاشقی میکنی برای دل های غبار گرفته ی ماهم دعا کن شهید بی سرم چقدر خوش حالم که با تو آشنا شدم. ممنونم که من رو با خودت آشنا کردی ممنونم که راه عاشقی ات رو بهم نشون دادی ممنون که نشون دادی میشه در اوج جوونی انقدر با اخلاص و محب اهل بیت بود ممنون که انقدر خوبی.
👇👇 🌸یه شب حسین به اومد. جهت مَمهور کردن نامه های مردم دستش بود.مهر دقیقا شبیه مزارش بود. 🌸فقط کوچکتر و در اندازه مُهر بود. حتی متن های موجود در مهر شبیه رنگ موجود در سنگ مزارش بود. رنگ متنِ پاسدار شهید مدافع حرم در مهر مثل سنگ مزارش به رنگ بود. 🌸دیدم بعضی ها میدن و حسین همون جا پای نامه ها مهر می زنه. حسین گفت من ها نامه خیلی ها رو مهر می زنم. 🌸همون پنجشنبه خانمی رو سر مزار حسین دیدم. که خیلی هم نبود.داشت می کرد. 🌸از من پرسید شما خانواده شهید رو نمی شناسید؟ گفتم من هستم. من رو در گرفت و گفت، راستش من خیلی بودم. اصلا اهل دین و مذهب نبودم. یک روز که داشتم در شبکه های مجازی جستجو می کردم، با شهید معز غلامی آشنا شدم. 🌸خیلی منقلب شدم.در مورد شهید کردم. بعدها شهید رو در دیدم.این شهید در زندگی من تاثیر بسیاری گذاشت. 🌸باعث شد روز به روز حجابم بهتر بشه. سالها بود که اصلا نماز . ولی از وقتی که با شهید آشنا شدم نماز خوون شدم.من هم خوابی رو که دیده بودم برای اون خانم تعریف کردم... 😍 📚کتاب سرو قمحانه، ص 132 ( از عاشقان شهید هادی )🌷