eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.5هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
11.7هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#شهیده_فوزیه_شیر_دل. به نقل از خواهر شهیده 👇👇👇👇
ما نحوه شهادت خواهرم را از زبان یکی از پاسدارهای دکتر چمران شنیدیم. در ماه مبارک رمضان با زبان روزه شهید شد. روایت شهادت خواهرم دلمان را به درد می‌‌آورد. سال ۵۸، پاوه در چنگال منافقین و حزب خلق گرفتار بود. کومله‌ها اطراف بیمارستان پاوه را محاصره می‌‌کنند، به آنها می‌‌گوید: زنان و بیمارها را از بیمارستان به جای امن ببرند.نمی‌‌خواست زنان اسیر شوند و مشکلی برایشان پیش بیاید اما پرستارها و دکترها بمانند. آن روز شیفتش نبود. خودش برای کمک به پزشکان به بیمارستان می‌‌رود. در بیمارستان از چهار طرف کومله‌ها و دمکرات‌ها بیمارستان را تحت نظر می‌‌گیرند و چون صحرای کربلا در روز عاشورا مورد هجوم قرار می‌‌دهند و هر کسی را که در حال تردد بوده به طرز وحشیانه‌ای به شهادت می‌‌رساندند و مثله می‌‌کردند. مشغول مداوای پاسدارها می‌‌شود و آنها را با برانکارد به بیرون انتقال می‌‌دهد. آن از خدا بی‌خبر‌ها بیماران را از بالای کوه به خمپاره می‌‌بستند. کجای دنیا و در کدام جنگ دیده‌اید که با آر پی جی به پرستار و مصدومان حمله کنند؟! در نهایت پاسدارها تصمیم می‌‌گیرند سه پرستار حاضر در بیمارستان خانم ایران خانمحمدی، عذرا نقشبندی و شهیده فوزیه شیردل را همراه زخمی‌‌ها سوار وانت کنند و از در بیمارستان خارج نمایند. بعد از اصرار فراوان پشت وانت دراز می‌‌کشد و در نهایت ملحفه سفید را روی آنها می‌‌کشند. تا صدای هلی‌کوپتری را که برای گروه دکتر چمران مهمات آورده می‌‌شنود ملحفه را کنار می‌زند و به هلی‌کوپتر علامت می‌‌دهد تا در محل مناسب فرود بیاید تا مهمات به دست بچه‌ها برسد، اما آن از خدا بی‌خبر‌ها را به گلوله می‌‌بندند و خواهرم چون خانم حضرت زهرا(س) از پهلو مجروح می‌‌شود. همه دل و روده فوزیه به بیرون می‌‌ریزد و به کف وانت می‌‌افتد. در همان حال ساعتش را به دوستش خانمحمدی می‌‌دهد و از او می‌‌خواهد که آن ساعت را به مادرم برساند را به اتاق پاسدارها می‌‌برند. خواهرم ۱۶ ساعت در حالی که به شدت خونریزی داشته در همان جا می‌‌ماند. خواهرم چون حضرت زینب(س) در صحرای کربلا بی‌کس می‌‌ماند. که را می‌‌بیند ناراحت می‌‌شود،او در رسای می گوید : «خداوندا! چه منظره‌ای داشت این خانه پاسداران چه دردناک! چه بهت‌زده و چقدر شلوغ و پر سر و صدا! گویی صحرای محشر است! انبوهی از کردهای مسلح و غیرمسلح در پشت در به انتظار کمک ایستاده بودند، آثار غم و درد بر همه چهره‌ها سایه افکنده بود در همین وقت دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود و خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، از در بیرون می‌‌بردند. آنقدر از بدنش خون رفته بود که صورتش سفید و بی‌رنگ شده بود؛ پاسداران جوان به شدت متأثر بودند. این پرستار ۱۶ ساعت پیش مجروح شده بود به شدت از پهلویش خون می‌‌رفت نه پزشکی نه دارویی… این فرشته بی‌گناه ساعاتی بعد در میان شیون و ضجه زدن‌ها جان به جان آفرین تسیلم کرد.، امام که به فرمان آزادسازی پاوه را می‌‌دهد، نیرو‌های چمران با تمام توان برای کمک به پاسدارها می‌‌آیند. هلی‌کوپتر دکتر چمران که می‌‌رسد دستور می‌‌دهد پرستارها و زخمی‌‌ها را از مهلکه بیرون ببرند، دیگر توانی برای خواهرم نمانده بود، فوزیه را هم سوار هلی‌کوپتر می‌‌کنند، هلی‌کوپترکه به هوا بلند می‌‌شود در برخورد با کوه سقوط می‌‌کند. خود می‌‌گوید: «برای من از همه مصیبت‌بار‌تر صحنه‌ای بود که دختر پرستار از هلی‌کوپتر آویزان بود و سرش در هلی‌کوپتر. فوزیه چون اربابش حسین شهید شد. کمک خلبان و خلبان سر‌هاشان جدا می‌‌شود و هلی‌کوپتر سقوط می‌‌کند. پیکر شهید را که تحویلمان دادند دیگر چیزی باقی نمانده بود. آن روز پاسدارها در داغ شهادت فوزیه می‌‌گریستند.😭 🖤 کانال و 👇👇 @shahid_hadi124